دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 Monday 6 May 2024 00:00

لیلا پیمانی

راننده یک میلیونی
56 سال است که استارت می زند، گاز می دهد، ترمز می کند اما هیچوقت ترمز نبریده است. علیرغم اینکه دو تا از فرزندانش را در یک تصادف از دست داده اما همچنان محکم و معتقد هر صبح زود بعد از نمازش پشت فرمان می نشیند و کار می کند...
با جعفر حاج حیدری پر سابقه ترین راننده تاکسی شهر گفتگویی صمیمانه ترتیب داده ایم که
می خوانیم.

چند سال از خدا عمر گرفتی؟
83 سال
چند ساله راننده تاکسی هستی؟
از سال 1336 تا حالا
تا حالا تصادف کردی؟
دو بار که تو هیچکدام مقصر نبودم.
چند تا تاکسی عوض کردی؟
4 تا. اولی یک شورلت نوک مدادی مدل 55 میلادی بود که 6 هزار تومان خریدم. دومی یک بنز پلاک قرمز مدل 65 میلادی که 12 هزار تومان خریدم. یک مدت بعد این بنز را دادم و یک بنز دیگر مدل 67 خریدم و نهایتا بنز دومی را که از رده خارج شده بود دادم و یک پیکان مدل 79 شمسی خریدم که هنوز با همان کار می کنم.
تو چه خط هایی مشغول بودی؟
تو طول این 58 سال فقط خط خمینی شهر- اصفهان کار کردم. اوایل برای رفتن به اصفهان از دوراهی آتشگاه استفاده می شد. یک مدت این جاده در دست تعمیر افتاد و باید از انوشیروان
می رفتیم اصفهان بعد از آن هم مسیر کهندژ آماده شد. این خط هم اول یک بانده بود و بعد دو بانده شد.
می توانی بگویی تا حالا چند تا مسافر سوار کردی؟
آن زمان ها مسافر خیلی زیاد بود و تاکسی کم. مسافرها توی میدان امام صف می کشیدند تا تاکسی ها برسند. من از صبح تا ساعت ده شب کار می کردم. هر تاکسی هم 6 تا مسافر می توانست سوار کند. به طور متوسط روزی 60 تا مسافر جا به جا می کردم اما از وقتی تاکسی ها زیاد شده و مسافرها کم روزانه شاید سی تا مسافر بشود جا به جا کرد. الان هم که دیگر توانایی کار کردن ندارم صبح زود بعد از نمازمیروم تا ساعت ده صبح.
با این حساب به طور متوسط تا حالا نزدیک یک میلیون مسافر جا به جا کرده ای، درست است؟
بله یک زمانی اینقدر تاکسی کم بود که ما به غیر از اینکه توی خط کار می کردیم آشناها هم اگر شب و نصف شب جایی می خواستند بروند می آمدند در خانه مان تا اینکه شهربانی در شهر راه افتاد. آن زمان هر شب دو تا راننده در شهربانی واقع در خیابان بوعلی کشیک می دادیم تا اگر کسی نیمه شب به ماشین نیاز پیدا کرد، درنماند.
به غیر از شما دیگر چه کسانی در شهربانی راننده کشیک بودند؟
آقای اسماعیل جوهری که الان حالش رو به راه نیست. محمدعلی درویش که او هم خانه نشین شده و مرحوم سید تقی
بهترین مسافری که تا الان سوار کردی کی بوده؟
مسافرهای خوب خیلی سوار کرده ام مثل بازاری هایی که هر روز برای خرید و فروش می رفتند اصفهان و همینطور روحانیونی که برای تحصیل به مدارس اصفهان می رفتند و هنوز هم می روند.
بدترین مسافرت را می توانی توصیف کنی؟
پیش از انقلاب که تا ده شب کار می کردم، گاهی شب ها اراذل و اوباش پیدایشان می شد و سوار
می شدند، توی ماشین داد و هوار راه می انداختند و اذیت می کردند. آنها بدترین مسافران من بودند که خدا را شکر دیگر الان از چنین مسافرهایی خبری نیست.
مسافرهای قدیم بیشتر مرد بودند یا زن؟
اوایل که فقط مردها بودند. یک عده ای توپ دوز بودند و توپ هایی را که اغلب خانم ها در خانه
می دوختند را برای فروش می بردند اصفهان. یک عده هم چرم خام را برای فروش می بردند اصفهان. عده ای دیگر از بازاری ها هم برای خرید می رفتند اصفهان تا اینکه کم کم خانم ها هم برای مراجعه به دکترهای اصفهان به جمع مسافرها اضافه شدند.
یک خاطره خوب از مسافر کشی برایمان تعریف کن؟
یک شب زنی در خانه مان آمد و گفت که زائو دارند و باید برسانمشان بیمارستان شهید بهشتی اصفهان. فوری راه افتادیم و زائو را به همراه دو تا خانم دیگر سوار کردیم. نزدیکی های بیمارستان گفتند نگهدار! زائو را پیاده کردند و بچه گوشه خیابان به دنیا آمد که البته الان برای خودش مردی شده است.
یکی از خاطرات بدت را هم برایمان بگو.
خاطره بد دارم اما ترجیح می دهم بازگو نکنم.
اگر دوباره جوان بشوی همین شغل را انتخاب می کنی؟
نه کار بسیار سخت و پر مسوولیتی است خصوصا با طرز رانندگی راننده های امروزی. اگر دوباره جوان شوم می روم دنبال درس و تحصیل.
الان چقدر سواد داری؟
در حد امضا
چرا شغل پدرت را ادامه ندادی؟
پدرم در چهارشنبه بازار گیوه فروشی داشت. خیلی از خانم ها در خانه گیوه چینی می کردند و پدر من از فروشندگان گیوه بود اما من علاقه ای به شغل پدرم نداشتم. 4-3 ماهی رفتم خوزستان برای کار. در یک قنادی مشغول شدم. همان جا بود که به رانندگی علاقه پیدا کردم و رفتم یاد گرفتم و با پولی که در این مدت اندوخته بودم آن شورلت را خریدم و رسما شدم راننده تاکسی
به راننده های جوان چه توصیه ای داری؟
قوانین راهنمایی و رانندگی را رعایت کنند، گذشت داشته باشند و برای چند تومان پول خرد اوقات خودشان را تلخ نکنند، چشمشان پاک باشد و خانم هایی که سوار می شوند را خواهر خودشان بدانند و در یک کلام دیانت داشته باشند.
فرق مسافرهای امروزی با مسافرهای دیروزی در چیست؟
مسافرهای دیروزی توی صف می ایستادند تا تاکسی پیدایش بشود برای همین با راننده تاکسی هم کنار می آمدند اما حالا که همه چیز برعکس شده و راننده ها ساعت ها در صف می نشینند تا نوبتشان بشود و آن وقت تازه باید بایستند تا ماشین پر بشود مسافرها هم سر چند متر بالا وپایین توقف کردن غرولند می کنند.
اگر رییس سازمان تاکسیرانی بشوی اولین کاری که می کنی چیست؟
اولا که اصلا زیر بار این کار نمی روم اما اگر بر فرض محال این اتفاق افتاد یک بازرس می گذارم تا جلوی پلاک سفیدها را بگیرد.
تا حالا مسافری ازت شکایت کرده؟
تا به امروز نه
فکر می کنی علتش چه بوده؟
یکی اینکه همیشه سعی کرده ام گذشت داشته باشم و دیگر اینکه همیشه قانون را رعایت کرده ام.
پس راننده نمونه یعنی «جعفر حاج حیدری»؟
من چنین ادعایی ندارم.
تا حالا از طرف سازمان تاکسیرانی به عنوان راننده نمونه شناخته شده ای؟
سه بار راننده نمونه شده ام.
به خودت نمره چند می دهی؟
نمره 16
چرا اینقدر کم؟
یک جاهایی لنگی داشته ام.
حاصل عمرت را در یک جمله برای ما بگو.
نگذارید حق الناس به گردنتان بماند.
در حال حاضر چه آرزویی داری؟
آرزو دارم که همه جوان ها با صداقت کار کنند و از دوز و کلک دوری کنند.

نوشتن دیدگاه