دوشنبه, 17 ارديبهشت 1403 Monday 6 May 2024 00:00

به نقل ازکتاب راویان ماربین جلد سوم، 

راویان:
کریم ‏هاشمیان متولد 1325 فرزند حاج اسماعیل، مقنی
تاریخ مصاحبه: سال1395
عباسعلی رضایی متولد 1333 فرزند میرزا محمد، کشاورز
تاریخ مصاحبه: 20 دی 1397
مکان مصاحبه: خمینی‏شهر، خانه مجیر، دفتر خانه تاریخ و فرهنگ
محورهای گفتگو: پیشینه آدریان از قاجار تا پهلوی
اشاره:آدریان یکی از حدود 60 آبادی ماربین در شمال غربی کوه آتشگاه است که نام آن در متون قدیمی آورده شده‏است. این منطقه در حاشیه جاده فعلی امیر‏کبیر قرار دارد و اکنون از محلات شهر خمینی‏شهر به حساب می‏آید1.متن تنظیم شده با استفاده از اظهارات چند نفر از بومیان منطقه به منظور. روشن شدن بخش‏هایی از تاریخ آن حداقل در یکصد سال اخیر تدوین شده است.
اهالی آدریان همه بو‏می‏ هستند و یا از شهرهای دیگر هم به منطقه مهاجرت کرده‏اند؟
بعضی طایفه ‏ها از شهرهای دیگر مثلا یزد به این منطقه آمده‏ اند مثلا یک فرد به نام استاد عابدین که معمار بوده از یزد به آدریا‏ن می‏آید و خانه ‏هایی در این منطقه ‏می‏سازد. اکنون نسل سوم و چهارم وی اینجا ساکن هستند.
چه نام‏های خانوادگی در آدریان بیشتر است ؟
رضایی، مُهری، کاشی
ظاهرا نام خانوادگی رضایی درمحله آدریان بیشتر رایج است ریشه آن چیست؟
طایفه‏ای در آدریان بوده که به طایفه محمد رضایی‏ها معروف بودند هنگام اجباری شدن انتخاب نام‏خانوادگی یکی از آنها کدخدا بوده است و نام خانوادگی رضایی را انتخاب و دیگران را هم تشویق به انتخاب آن کرده است.
ریشه بقیه نام‏ خانوادگی ‏ها را می‏دانید؟
مُهری دو طایفه سید بوده‏اند که مُهر نماز می‏ساخته‏اند و شغلشان شهرت آنها می‏شود. لبافی شعل دوخت خورجین و گاله و جوال و تاچه بوده لوایی نام خانوادگی لباف‏ها می‏شود.
وضع کار و کاسبی در محل چگونه بوده‏ است، اهالی چه مشاغلی داشتند؟
شش‏ماهی از سال کشاورزی بود ولی زمستان‏ها به شدت هوا سرد و اکثرا مردم زیر کرسی بودند و سخت ‏می‏گذشته‏است. در این فصل گاه احتیاج به مقنی‏ پیدا ‏می‏شد که اگر کسی شانس ‏می‏آورد کاری در این زمینه پیدا ‏می‏کرد.
در این دوره که کار در منطقه کم بود و به خصوص در زمستان‏ها اصلا کار نبود، مردم ناچار برای کار در شرکت نفت به آبادان و اهواز می‏رفتند. آدریانی‏ها که اعتقادات مذهبی بیشتری داشتند به عراق می‏رفتند که هم کار بود و هم زیارت. تعدادی از آنها زمستان‏ها به عراق می‏رفتند و تابستان بر می‏گشتند، تعدادی هم خانواده را بردند و در آنجا ساکن شده و حتی خانه و زندگی پیدا کردند تا اینکه در اواخر دهه 1340 بین دولت ایران و عراق اختلاف پیش آمد و آنها اخراج شدند.2
می‏دانیم که حوله بافی در آدریان رواج دارد، گذشته این شغل به کجا بر می‏گردد، آیا حوله بافی را کسانی که از عراق برگشتند به این محل آوردند؟
خیر، حوله‏ بافی با دستگاه‏های چوبی کوچک از قبل در آدریان انجام می‏شد. این دستگاه‏ها روی حفره‏ای در زمین نصب می‏شد و به آن (جاتک) پا می‏گفتند. ده پانزده نفری به این کار اشتغال داشتند که پارچه هم می‏بافتند. بعدها دو سه نفر از تبریز آمدند و چند دستگاه چوبی حوله‏ بافی کوچک آوردند تا اهالی برایشان حوله ببافند. به تدریج اهالی چند تایی هم خودشان اضافه کردند، تا اینکه در سال 1349 و 1350 آدریانی‏های مقیم عراق ازآنجا به خاطر اختلاف دو کشور اخراج شدند. حکومت وقت به آنها ده هزارتومان بلاعوض داد که با این پول می‏توانستند سه جریب زمین‏های صحرای دیمتریان فروشان را بخرند. کسانی که این پول را گرفتند هم زمین برای خانه خریدند و هم جوان ‏های آنها از بومی‏ها حوله‏ بافی یاد گرفتند و دستگاه خریدند و به این ترتیب حوله ‏بافی توسعه یافت.
پیش از احداث جاده سده، رفت و آمد آدریان به اصفهان و سده چگونه بوده است؟
در آن زمان‏ها قلعه ‏امیریه و کرتمان و هرستان از مسیر هرستان به صحرای هرستان و جروگان و از داخل صحراها و کوره راهی که بوده به کنار باغ محمد‏علی‏ خان نزدیک اصفهان رفته و در ادامه به اصفهان می‏رسیدند. برای رسیدن به اندان و فروشان هم از کوره راه‏ها و درون صحراها استفاده می‏کردند. وقتی هم جاده‏ای که حالا امیر‏کبیر می‏گویند ساخته شد از میدان پمپ بنزین به بعد هیچ ساختی نبود و همه ‏اش صحرا بود به طوری که کار‏گرهای این چند روستا که برای کارگری به اصفهان می‏رفتند برای حفاظت خود از سرما و گرما در مدتی که منتظر ماشین بودند سر پناهی از خشت ساخته بودند.
اهالی برای دوا و درمان به چه جاهایی مراجعه می‏کردند؟
اغلب سراغ کسانی که از داروهای گیاهی سر رشته‏ای داشتند می‏رفتند. یکی از کشاورزان به‏ نام حاج اسماعیل گیاهان دارویی را از صحراها جمع می‏کرد و به کسانی که احتیاج داشتند می‏داد. مثلا بادیون را برای دندان درد می‏دادند که خیلی موثر بود. یکی دو نفر هم عطار بودند. حاج عباس یکی ازآنها بود که مردم به او مراجعه می‏کردند. جالب اینکه وی یکی از نخستین کسانی بود که دوچرخه را وارد آدریان کرد. آدریانی‏ها همچنین به درمحکمه و یا کوچه حکیم‏ها نزد حکیمان آن زمان ‏می‏رفتند و گاهی هم راهی اصفهان می‏شدند.
اگر ساکنین آدریانی می‏خواستند سفری کوتاه به اطراف آبادی داشته باشند، معمولا به چه اماکنی ‏می‏رفتند؟
بیشتر به امامزاده ‏ها در برخی ایام مثلا 28 صفر ‏می‏رفتند. امامزاده‏هایی ماند سید محمد(ص) امامزاده نر‏می ‏و امامزاده تیرانچی مقصدآنها بود. از آنجا که وسیله ‏ای در کار نبود پای پیاده و یا با الاغ این سفرها انجام ‏می‏شد و معمولا دو سه روزی طول ‏می‏کشید و حتی شب را در امامزاده سید محمد و نر‏می ‏‏می‏خوابیدند.
مدرسه چه سالی در آدریان سر پا شد؟
در اواخر دهه1330 اداره فرهنگ یک خانه در هرستان اجاره کرد و دو کلاس اول و دوم برای بچه‏ های هرستان، آدریان، کرتمان و قلعه امیریه دایر نمود. تعداد دانش‏آموزان این کلاس به بیست نفر هم نمی‏رسید. چند سال بعد هر محل برای خودش مکانی اجاره کرد که نهایت تا کلاس چهارم را داشت. کسی که می‏خواست تا ششم بخواند به اندان می‏رفت. حدود سال 1345 در آدریان اکابر3 هم دایر شد.
معلم‏ های روستا چطور تامین می شدند؟
قبل از اینکه سپاه دانش به روستا بیاید معلم از اداره فرهنگ می‏آمد و بعد از آن معلم‏ ها از سپاه دانش بودند. دو نفر از این سپاهی ‏ها به نام‏ های احمد هژبری و ایرج عمرانی کرمانی بودند.
مدرسه‏ ای که ذکرش رفت در چه قسمتی از محل واقع بود؟
مکانی کنار مسجد جامع واقع بود که هم تکیه و هم سلمانی4 و هم مکتبخانه حساب می‏شد. این مکان را خراب کردند و در آن سه اطاق ساختند که یکی دفتر و محل خواب سپاهی دانش بود و دو تا اطاق‏ها هم کلاس شد. یکی به کلاس اول و دوم و دیگری به کلاس سوم و چهارم اختصاص یافت.
قبل از این اقدامات مکتبخانه‏ای در روستا فعال نبود؟
چرا فرد فعالی به نام شیخ‏مرتضی‏ هاشمیان بود که هم مقنی بود و هم بچه‏ها را تعلیم می‏داد و به حوزه هم می‏رفت. شیخ مدتی هم نجف درس خوانده بود. اطاقی کنار مسجد جامع واقع بود که از آن به عنوان مکتبخانه استفاده ‏می‏شد. شاگردی به نام ‏ابراهیم داشت که ملاشد و کار استادش را ادامه داد.
در آن دوران روستا را چه کسانی اداره می‏کردند؟
امور روستا در دستان کدخداها، اطاق انصاف5 و انجمن بود. همه کدخداها مرام یکسانی نداشتند و خوب و بد داشتند.از بین کدخدایان تا دهه 1340 مردم ار کرمعلی رضایی و حیدر‏آقا بیشتر یاد می‏کنند.
آب و برق چه سالی به منطقه آمد؟
حدود سال‏های 1346 و 1347 آب و برق به روستا آمد. وقتی کلاس‏های اکابر که شب‏ها تشکیل می‏شد در سال 1345 دایر شد برق نداشت و سرکلاس چراغ تریک روشن می‏کردند.
رادیو تلویزیون چه موقعی به روستا آمد؟
سال ورودش دقیقا روشن نیست چون در مقابل آنها مقاومت می‏شد و اگر کسی داشت آشکار نمی‏کرد ‏می‏توان حدس زد چند نفری از اهالی مخفیانه رادیو داشتد. البته مخالفت با چیزهای نو محدود به رادیو و تلویزیون نبود حتی عده ای با کت و شلوار هم مخالفت می‏کردند.
کفن و دفن مردگان در این منطقه در چه مکانی انجام می‏شده آیا غسالخانه‏ ای در آدریان وجود داشته است؟
اکثر آبادی‏های ماربین غسالخانه نداشت6 و مرده‏ها در انهار شستشو داده می‏شدند. در آدریان هم در خروجی آب قنات تخته سنگی بود که مرده‏ها را آنجا ‏می‏شستند و بعضی که وصیت کرده بودند جسدشان به تخت فولاد با الاغ و یا مادیون از طریق قلعه امیریه و سپس جاده خاکی نجف‏آباد به تخت فولاد برده ‏می‏شد.
از چه کسانی از ساکنین محل خودتان خاطره خوبی دارید و یا تعریف آنها را شنیده ‏اید؟
چند نفری هستند که یا وصفشان را از بزرگترها شنیده‏ایم و یا خودمان از نزدیک با آنها در ارتباط بوده‏ ایم. یکی ازآنها شیخ محمد‏حسین رضایی بود. او قبل از انقلاب در خانه خود نماز جمعه برپا می‏کرد و به صفات نیکو از جمله تقوا معروف بود. نفر دیگر حاج حسین‏ تقی‏ کریم نام داشت وی مالک بود و دست خیر داشت. تعریف می‏کنند در زمان قحطی هر روز مقداری نان می‏پخت و از روی بام بین مردم تقسیم می‏کرد. او همچنین خرج کفن و دفن آنهایی را که در اثر قحطی می‏مردند می‏پرداخت. حاج حسین دو قطعه از ملک بزرگش را درخت توت کاشته بود که مردم از آن استفاده کنند که بعدا این توتستان‏ها تبدیل به مدرسه شد.
فرد دیگری که به نیکی ازاو یاد می‏شود حاج محمدعلی معروف به محمد فضه است که وضع مالی خوبی داشته و به شدت به فقرا حساس بوده به شکلی که وقتی غذا می‏خورده می‏گفته من چطور غذا بخورم در حالی که گرسنه ‏ای در همسایگی ما زندگی می‏کند و به هرشکلی که می‏شده قوتی برای آنها فراهم می‏کرده است. او مکتبخانه مجاور مسجد جامع را به مسجد اضافه و آن را توسعه داد. فضه نام مادرش بوده و به همین دلیل به محمد فضه معروف بوده‏ است.
از فعالان اواخر دهه 1340 و دهه1350 از حاج عباس رضایی که شغلش حلاجی بود می‏توان یاد کرد چون او در امور اجتماعی و آوردن آب و برق و رساندن آن به خانه ‏های آدریان نقش موثری داشت. در دوره اخیر باید از حاج عزیز رضایی تقی ‏میرزا،یاد کرد که ساختمان بهداری را ساخته و منزلش را به حسینیه تبدیل کرد.
یکی از افرادی که باید از او نام برده شود آخوند ملا‏رضا است او خطاط قابلی بوده که ده‏ها نسخه قرآن را با خط بسیار خوش خود کتابت کرده بود ولی معلوم نیست آن نسخه‏ ها نزد چه کسی است و یا کجا نگهداری می‏شود.
از بین خانم‏ های که در قید حیات نیستند از چه کسانی به نیکی یاد می‏شود؟
یکی از خانم ‏ها که به نیکی از او یاد می‏شود مرحوم حاج خورشید است. او زن با سواد و دانایی بوده که وضع مالی خوبی داشته ولی فرزند نداشته است. این خانم خیر در املاکش درخت توت کاشته بود تا همه بتوانند استفاده کنند چون اعتقاد بر این بود که محصول توت متعلق به همه می‏باشد. او به دانایی و دور‏اندیشی معروف بود و به همین دلیل خیلی‏ها با او مشورت می‏کردند. خانم دیگری که بانی خدماتی در محل بوده است فاطمه ‏بیگم نام داشته است. پدرش فرد باسوادی به نام ملاعلی بوده و به همین دلیل او هم سوادداربوده و مکتبخانه ‏ای برای دخترها دایر و آنها را آموزش می‏داده است. علاوه بر وی زن‏هایی از طایفه مُهری‏ها سواد داشته ‏اند و دخترها را آموزش می‏دادند.
خاطره جذاب تاریخی پدر یا پدر بزرگ‏ها ‏از گذشته ‏ها برایتان تعریف نکرده‏ اند؟
چرا، ماجرای چهل تایی‏ها6  و مادر بزرگ و دیدن جنازه چند نفر از چهل تایی‏ها را پس از سرکوبی آنها تعریف ‏می‏کردند.
می‏شود شما هم برای ما تعریف کنید؟
یکی از زن‏های محل سیده‏ای به نام سید رقیه بوده که نزد مردم احترام داشته است. یکبار دار و دسته جعفر قلی تصمیم می‏گیرند خانه‏اشان را بزنند. مادر یکی از دزدها متوجه موضوع می‏شود و از پسرش می‏خواهد این کار را نکند و یا لااقل خودش نرود. او قبول می‏کند و دزدها با گرفتن باج از شوهرش خانه ‏اش را غارت نمی‏کنند. به این ترتیب جایگاه معنوی زن سیده مانع دزدی از خانه ‏اشان می‏شود.
خاطره دیگر اینکه چند نفر از رعیت‏های آدریان در صحرای قلعه امیریه کار می‏کردند که متوجه عبور درشکه و عده‏ ای به سمت نجف ‏آباد می‏شوند، بعد از ظهر همان‏ها هنگام بازگشت از نجف‏آباد کنار رعیت‏ ها توقف می‏کنند و می‏گویند بیل‏هایتان را بکارید8. رعیت‏ ها دست از کار می‏کشند و دور آنها جمع می‏شوند. سردسته آنها خطاب به رعیت‏ ها می‏گوید: از این به بعد آسوده باشید که تعدادی از دار و دسته جعفرقلی در باغ‏ های نجف ‏آباد کشته و خودشان دستگیر شدند و سپس جنازه چند نفر از آنها را که همراهشان بوده نشان می‏دهند.
از اتفاقات کشف حجاب هم ماجراهایی تعریف می‏کردند؟
بله خاطراتی از رفتار ماموران و واکنش مردم نقل ‏می‏کردند.
چه خاطراتی به خاطر دارید؟
بله ماموران اگر زن چادر‏داری می‏دیدند چادر را از سرش می‏کشیدند. کلاه ‏های نمدی را از سر مردها بر می‏داشتند و مجبور می‏کردند تا کلاه پهلوی بگذارند. اگر مردی قبا پوشیده بود آنرا از تنش در آورده و پایینش را می‏چیدند تا شکل کت شود و سپس به او بر می‏گرداندند. نقل است زن‏ها به جای چادر چیزی می‏پوشیدند که مثل مترسک می‏شدند در حدی که مامورین گفته بودند اگر همان چادر را بپوشید بهتر است.
پیش ازپیروزی انقلاب اسلامی‏ برای انتخابات مجلس شورای‏ملی داوطلبان به آدریان می ‏آمدند؟
حسن اوحدی ظاهرا با مُهری‏ها نسبت و یا رفاقتی داشت و به همین دلیل رای آدریان را داشت.
مالکیت زمین‏های آدریان به چه شکلی بود؟
تقریبا نصفی از زمین‏ ها در مالکیت چند ارباب معروف مانند آقا کمال شریعتمدار، مثقالی توسلی و گلستان و نصف دیگر در ملکیت اهالی بود. مالکیت این افراد به اواخر دوران قاجار بر می‏گردد در این زمان قنات آدریان خراب شده و مردم قادر به تعمیر آن نبوده‏ اند به همین دلیل نزد ثروتمندان اصفهان رفته و از آنان خواستند که هزینه احیای قنات را پرداخت کنند و در مقابل بخشی از مزارع را مالک شوند. کسانی که روی زمین‏های مالکین کار می‏کردند مثلا گندم ‏می‏کاشتند هنگام برداشت محصول سهم مالک را ‏می‏پرداختند و از سهم خود مقداری بابت بدهی سالانه به حما‏می‏ و دلاک و دشتبان پرداخته و بقیه را به خانه ‏می‏بردند. کدخدا بر این نقل و انتقالات نظارت داشت و کشاورز وقتی ‏می‏توانست محصول خود را به خانه ببرد که مهر کدخدا را پای ورقه ‏ای داشت.
شرایط پس از تقسیم اراضی9 به چه شکلی درآمد؟
تقسیم‏ اراضی شامل حال اراضی مالکان آدریان نشد ولی به مرور زمان مردم زمین‏های آنان را خریدند.
آب کشاورزی آدریان از کجا تامین می‏شد؟
آدریان علاوه بر حقابه از آب زاینده ‏رود دارای یک قنات بود که از لنجان سفلی منشاء می‏گرفت. دوشاخه قنات پس از طی مسافتی در روستای کهریزسنگ به هم می‏پیوست، سپس آب مادی کوشک در عمق شش متری زمین روی آن ریخته می‏شد و در ادامه مسیر در ابتدای آب‏بند باغ سرتیپ امینی سدهی وارد مزارع آدریان می‏شد. جوی آدِریان به دو شاخه اصلی جوی قلعه و جوی میان صحرا تقسیم می‏شد که دو‏می ‏‏پس از طی ۵۰۰ متر مسافت باز به دو شعبه جوی باغاها و جوی میان صحرا.تقسیم می‏گردید. در قدیم کار شخم زدن زمین با نیروی مرد و ابزار بیل و اگر امکانات بود با گاو‏آهن انجام می‏شد. در اوایل دهه چهل نخستین تراکتور که کوچک و ساده بود را شخصی به نام “حاج عبدالرضا” خرید و با آن در مزارع شخم زنی می‏کرد.
در دهه‏ های گذشته مثلا دهه 1310 تا 1340 مردم چه غذاهایی می‏خوردند؟
آنها که توانایی داشتند گوشت و نخود، قرمزه و آبگوشت می‏پختند. از برنج و خورشت خبری نبود و این عید پلو و آن عید پلو مصداق داشت. فقر زیاد بود و فقرا بیشتر کاچی منظور آب و آرد و اماج اسفناج و چغندر و ترشک می‏خوردند. آنها که گندم در خانه داشتند آرد می‏کردند و می‏پختند. عده‏ای این توانایی راهم نداشتند و نان سبزی فروشی می‏خوردند
نان سبزی فروشی، منظورتان چیست؟
سبزی فروش‏ها سبزی را در مقابل تکه نان‏ها و نان‏های خشک شده می‏فروختند وکسانی که توانای پخت نان را نداشتند نان‏ها را از آنها به بهای کمی‏ می‏خریدند و برای اینکه آبرویشان حفظ شود زن‏ها از دربچه( درب مخصوص خرید زن‏ها) نان را می‏خریدند و زیر چادر به خانه می‏بردند.
آرد را کجا آسیاب می‏کردند؟
درآسیاب‏های بلگون(ولگان)10، دیمتریون و سرتیپ.
ارتباط اهالی با هم چگونه بود؟
ارتباط همسایه‏ها به خصوص زنان با هم خوب بود به طوری که دیوار یک خانه از طریق دریچه ‏ای با خانه همسایه ارتباط داشت و گاه از همدیگر چیزهایی را قرض می‏گرفتند.
از نظر تجملات عزاداری‏های گذشته آدریان با حالا که دهه 1390 است تفاوتی دارد؟
آن زمان‏ها عزاداری به گستردگی زمان حال نبود و پذیرایی‏ها ساده و شامل. نقل و کشمش بود.
قلعه امیریه همسایه آدریان است، گذشتگان از این منطقه اطلاعاتی به شما نداده‏ اند؟
چرا می‏گفتند قلعه ‏امیریه زمینی بوده که آب قنات داشته و فردی که گبر11 بوده اقدام به ساخت قلعه‏ای در آن می‏کند و زمین‏های آنرا زیر کشت می‏برد. او افرادی از آدریان را برای کشت دعوت می‏کند و همه امکاناتی به آنها می‏دهد. تعدادی از آدریانی‏ها کم‏کم در قلعه آنجا ساکن می‏شوند. به مرور منطقه توسعه می‏یابد و زمین‏هایش زیر کشت می‏رود. پرورش کرم ابریشم در آن شکل می‏گیرد و به همین دلیل دنبال جوی‏های آن درخت توت می‏کارند. با گذشت زمان قنات آن احتیاج به لایروبی پیدا می‏کند و ارباب از اطراف تعدادی مقنی اجیر و قنات را بازسازی می‏کند ولی افرادی به او خیانت می‏کنند و ظاهرا او را به قتل می‏رسانند. قلعه و زمین‏ها دست به دست ‏می‏شود به طوری که در زمان تقسیم اراضی قلعه در تملک کازرونی‏ها بود و شامل تقسیم اراضی می‏شود. اکثر ساکنین قلعه ریشه آدریانی دارند و تعداد کمی ‏از نجف‏آباد و کرتمان به این منطقه آمده ‏اند.
................
1-برای اطلاع از پیشینه و ریشه نام ‏آدریان به کتاب نام‏ها و نشانه ‏های نویسنده صفحه 282 مراجعه شود.
2-نماینده وقت همایونشهر در مجلس شورایی ملی در برابر اقدام اخراج ایرانی‏ها موضع گیری ‏می‏کند.
3-اکابر: مدارس شبانه که بیشتر بزرگسالان در آن درس می‏خواندند.
4-سلمانی:آرایشگاه مردانه
5- اطاق انصاف: گروهی منتخب از اهالی محل که به دعاوی مردم رسیدگی می‏کردند. چیزی شبیه شورای حل اختلاف.
6-اولین اخبار برای ساخت غسالخانه توسط شهرداری سده در دهه 1310 انتشار یافته است. در همین دهه اداره صحیه شستن مرده ‏ها در انهار را ممنوع اعلام می‏کرده است.
7-چهل‏تن: منظوردار و دسته یاغیان رضاخان و جغفرقلی می‏باشد
8- کشاورزان هنگا‏می‏که دست از کار ‏می‏کشیدند بیل خود را در زمین فرو می‏کردند به همین دلیل بیل کاشتن کنایه از دست کشیدن از کار است.
9-تقسیم اراضی: اصلاحات اراضی به دستور محمد‏رضا پهلوی در دهه 1340 به تحقق پیوست و موجب تغییراتی در شیوه مالکیت زمین‌های کشاورزی و تقسیم زمین‏های فئودال‌ها یا مالکان بزرگ بین رعیت‏ها شد
10- ولگان: ولگان یکی از حدود 60 آبادی منطقه ماربین در شمال باختری درچه و در همسایگی کرتمان و قلعه امیریه بوده است. اين ديه از دو مادی خير‏آباد و هرستان آب ‏می‏گرفته است. امروزه در حوزه شهر درچه است.
11- منظور زرتشتی می‏باشد.

نوشتن دیدگاه