به نقل از فرصت آنلاین، روح الله حاجی حیدری،
هر شهرستان، اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي دارد كه تحت نظر وزارت ارشاد عمل ميكنند. ارشاد هر شهرستان همانگونه كه از نامش پيداست يكسري وظايف هدايتي حمايتي نسبت به مقوله فرهنگ و هنر در حوزه تحت پوشش خود دارد. در شماره دهم فرصت براي دانستن وضعيت فعلي و مشكلات و امكانات اداره فرهنگ و ارشاد اسلامي شهر، گزارشي تهيه كرده بودايم كه در ادامه مي خوانيد. گفتني است براي غناي بحث، با مديران وقت اين اداره گفتگو كرده بودايم. اين مديران عبارت بوده اند از: قنبرعلي خليلي، فريدون الهياري، علي تمنايي، رضايي و حسين زماني. ابتدا اشاره اي مي كنيم به تاريخچه تشكيل اداره به روايت قنبرعلي خليلي اولين رئيس آن.اواخر سال 72 مجوز تبديل دفتر ارشاد شهر به اداره گرفته شد و خرداد 73 هم افتتاح شد. آن موقع كتابخانه عمومي شهر(الغدير فعلي) دو تا اتاق داخل حيات داشت كه آنجا شد اداره ما و البته قول دادند كه مكان و نيرو و امكانات بدهند. اداره ما مدتها مستأجر بود تا اينكه بالاخره با كمك ها و پيگيرهاي مرحوم آيت الله احمدي امام جمعه فقيد شهرمان كه آن موقع نمايندة دورة چهارم مجلس هم بودند خانه اي با رايزني هايی در تهران براي ادارة ارشاد خریداری شد به مبلغ یازده ميليون تومان در خيابان بوعلي. بعد دو ميليون تومان هم براي تعمير ساختمان و تبديل آن از مسكوني به اداري از تهران دریافت شد و تجهيزاتي مثل دستگاه پروجكشن، خودرو، وسائل سمعي و بصري و امكانات اداري از وزارتخانه گرفته شد و ادارة ارشاد سر و سامان خوبي گرفت. بودجه گرفتن در آن ايام ويژگي هاي خاص خودش را داشت. مثلاً مي گفتند براي تابستان حداكثر براي 500 هزار تومان برنامه ريزي كنيد! یعنی برای یک كانون فرهنگي آن موقع 20 تا 30 هزار تومان اختصاص می یافت. به هر حال و در زمانهاي مختلف و هميشه يكي از بزرگترين مشكلات مديران ارشاد شهرستان كمبود بودجه بوده است.مثلا حتی در ابتدای تاسیس مستخدم هم نداشته و نظافت بین نیروها تقسیم شده بود و حتی مقرر شده بود هر شب يك نفر توي اداره بخوابد.
به روایت قنبرعلی خلیلی
خليلي اولين مديري است كه بعد از تبديل دفتر ارشاد به اداره به مدت 5 سال سكاندار يكي از نهادهاي فرهنگي شهرستان بود. وی در پاسخ به اين سؤال مي گويد مشكل اساسي شهر ما در حوزة فرهنگ از ابتداي انقلاب، اين بوده كه در هيچ بخشي محوريتي را قبول نكرديم و اگر زماني نمايندة يا امام جمعه محور بودند همة مجموعه نيروهاي انقلاب تمكين لازم را نداشتيم. ما نيروهاي زبدة علمي، تقوايي و مبارزاتي داشتيم ولي محوريت آنها و فصل الخطاب آنها پذيرفته نشد. به همين نسبت در بخش فرهنگي فصل الخطاب نداريم. عمدة كارهاي فرهنگي هم به روحانيت بر مي گردد، مثلاً قبل از انقلاب مرحوم آيت الله جبل عاملي هم فقيه بود و هم شاگرد زياد داشت ولي همه نيروهاي انقلاب نتوانستند محوريت ايشان را قبول كنند و حتي خود روحانيون هم. چون روحانيون كمي مي آمدند جلسات ايشان. در مورد بچه هاي جبهه و جنگ و امام جمعه فقيد شهرمان مرحوم آيت الله احمدي هم همينطور.نكته ديگر اينكه در شهر ما كار فرهنگي مي شود ولي كارهاي موازي زياد مي شود كه با هم هماهنگ نيستند و اين باعث هدر رفتن انرژي ها و حتي استعدادها مي شود و در نتيجه برنامة هاي دنباله دار فرهنگي هم نداريم و همة كارها و هدفها سطحي و موقتي دنبال مي شود. وقتي همه چيز موقتي بشود مديريت در نهادهاي فرهنگي هم سليقه اي مي شود. در بحث روحانيون هم همينطور است. بالاترين موضع گيري را خود مقام معظم رهبري در بحث هاي فرهنگي داشته اند ولي روحانيت شهر قدمي براي تبیين آن برنداشته اند و هر روحاني در حوزة فعاليت خود براي خودش اجتهادي كار فرهنگي كرده و تعدادي مخاطب هم دارد و رابطه اي با ديگران وجود ندارد.
به نظرم حتي اگر مشكلات فرهنگي از زبان روحانيت بيان شود جواب مي دهد. اگر از زبان غير روحاني اين كار انجام شود جواب منفي مي دهد و ما بايد برويم دنبال يك محور روحاني تا ادارة ارشاد همة نهادهاي فرهنگي در مسير مشتركي كار كنند.
مدير ارشاد شهرستان هم بايد هم تجربة كار فرهنگي به معناي اداري اش را داشته باشد، هم از نيروهاي استخوان دار مذهبي و فرهنگي شهر باشد و هم مورد حمايت و مقبوليت روحانيت و نيروهاي فرهنگي. اگر اين محور مديريت فرهنگي درست شود خيلي از مشكلات بودجه اي هم حل مي شود. همانطور كه در زمان بنده، مرحوم آيت الله احمدي (ره) را محور قرار داديم در ارشاد و ايشان را حتي براي دادن مجوز اجراي نمايش دعوت مي كرديم و مي آمدند نمايش را مي ديدند و گاه نظر اصلاحي مي دادند. ما مشكل مكان اداره و خيلي از تجهيزات را با قبول محور حل كرديم.
به روایت فريدون الهياري
فريدون الهياري که بعد از خليلي يه مدت دو سال رئيس ارشاد شهرستان بوده است ميگويد: واقعيت اينست که ارشاد تنها مرجع فرهنگي کشور نيست و ما شاهد تعدد مراجع فرهنگي چه در حوزه تصميمگيري و چه در حوزه اجرا هستيم. ثانياً هيچگاه تبيين درستي از رابطه ارشاد با ديگر نهادها صورت نگرفته است. در نتيجه دستگاههاي فرهنگي موازيکاري ميکنند و ارشاد هم لزوماً نميتواند بر همه نظارت کند. شهر ما هم مثل کل کشور است، بنابراين جايگاه اين اداره هم در بين ادارات ديگر مشخص نيست و از همين رو ابزاري براي حرکت در مسير مديريت واحد فرهنگي ندارد. نکته ديگر اينکه اداره ارشاد خمينيشهر اداره نوپايي است و مطالبات فرهنگي شهر بسيار وسيع و اين يعني اينکه بحث فرهنگ تعطيل نمانده تا اداره ارشادي شکل بگيرد. پس جريانهاي فرهنگي شکل گرفتهاند حالا بعد از مدتي دفتر ارشاد تبديل به اداره شده و بايد جهت بدهد يا نظارت کند. طبيعتاً بدنه ارشاد بعد از تشکيل، نتوانسته بالاتر از اين جريانات فرهنگي قرار بگيرد. عامل بعدي اينکه اداره کل به لحاظ پرسنلي مشکل دارد و در نتيجه نيروي درخور به اندازه کافي براي اداراتش ندارد. البته ناگفته نماند که ارشاد خمينيشهر در اين زمينه خوش شانس بوده، چون در خيلي از شهرهاي ديگر بعضاً ديدهايم افرادي منصوب شدهاند که بيش از آنکه مدير فرهنگي باشند تنها کارمند فرهنگي هستند. يکي از لوازم موفقيت مدير ارشاد اينست که بايد عناصر فرهنگي شهرستان، فرد مدير را به عنوان يک شخصيت فرهنگي بپذيرند تا مدير بتواند شأن نظارتي و برنامههايش را اعمال و اجرا کند. يکي ديگر از مهمترين مشکلات ارشاد بحثهاي مالي است و زمان بنده، خيلي از اوقات ما براي تأمين هزينههاي جاري اداره دچار مشکل بوديم. اگر ارشاد بخواهد نقش جهتدهنده فرهنگي را بخوبي ايفا کند، لازم براي رسيدن به اين جايگاه و متناسب با آن هزينه هم بکند. شوراي فرهنگي عمومي هم که چند سالي است آيين نامهاش تنظيم شده اگر تشکيل بشود با قيد يکسري شرايط ميتواند اثرگذار باشد. اگر اين شورا از حالت بوروکراتيک خارج شود ميتواند نقش ايفا کند، نه اينکه مديران يکسري از ادارات، در مسير رسيدن به جلسه شوراي فرهنگ عمومي هم کارتابل نامههاي عقبمانده اداره خودشان را رسيدگي کنند و هم به فکر جلسه بعد از شوراي فرهنگ عمومي باشند. بايد آدمها وقت و زمان فکر شده بگذارند. بايد نيروهاي فکري- فرهنگي شهرستان و اهل مطالعه و تحقيق را صرفنظر از بحثهاي سياسي و به عنوان شخصيت حقيقي بکار بگيريم و حتي اگر در اجرا قبولشان نداريم حداقل به عنوان مشاور ازشان کمک بگيريم. چون مديران ادارات فرصت، فکر کردن عميق روي معضلات فرهنگي را ندارند. ما که در زمان خودمان هيچ معجزهاي از دستگاههاي اداري نديديم. البته تنها دستگاهي که ميتوانست کمک کند شهرداري بود که الان هم وضع ماليش خوب نيست.
به روایت حسين زماني
حسين زماني که در هر کدام از ادارات ارشاد شاهينشهر و خمينيشهر چهار سال متوالي رئيس بوده ميگويد: در فضاي سياستزده و دو قطبي فعلي، فرهنگ بيش از همه آسيب ميبيند. چون فرهنگ مانند جام بلور است و هر گاه منازعات سياسي تشديد شود اول چيزي که شکسته ميشود اين جام است. ما بايد در شهرستان خودمان به سمت تعادل حرکت کنيم هم در مسايل سياسي و هم در مسايل ديني. وقتي اهل تعادل شديم اهل تعامل هم ميشويم و دوستيها ايجاد ميشود و افراد حرف همديگر را ميشنوند و همگرايي ايجاد ميشود. من بسيار خوشحالم و معتقدم ارزندهترين کار شهرداري طي دو سال گذشته همين تأسيس دو هفتهنامه فرصت بوده که ميتواند اين خلأ فرهنگي تعامل را پوشش دهد و شهر را به سمت تعادل ببرد. در مورد سؤال شما هم بايد بگويم مسأله مديريت فرهنگي واحد اولاً مشکل کشوري است. چون وقتي براي سي نهاد فرهنگي کلان، سي رديف بودجه مجزا ميگذارند و در بعد کلان وحدت نيست، ديگر نبايد انتظار داشت در شهر ما به مديريت واحد برسيم. البته شوراي فرهنگ عمومي ميتواند نقش پدري مؤثري داشته باشد و بايد تلاش کرد مرتب تشکيل شود و سعي شود لزوماً محدود به اعضاي حقوقي نشود و يکسري اعضاي حقيقي صاحبنظر فرهنگي هم دعوت شوند و عضو باشند. چون ارشاد بيشترين نقش نظارتي را دارد که به مراکزي مجوز بدهد و بر کار بخش خصوصي نظارت کند و کمتر نقش تصديگري دارد. نکته ديگر اينکه بايد شخص نماينده و فرماندار حتماً تلاش کنند که در تعامل با مدير کل، ارشاد حتماً رئيس داشته باشد. چون سرپرست براي رفتن است، نه ماندن. سرپرست قدرت ندارد. رئيس ميتواند تعامل قويتري با ارگانهاي داخلي شهر و اداره کل داشته باشد. در مرحله بعد و با حمايت امام جمعه و نماينده و رايزنيها بايد بدنه کارشناسي ارشاد تقويت شود و پستهاي خالي را کارشناس بياورند و فعال کنند. يکي از اتفاقات بزرگ فرهنگي شهر ما همين صاحب سينما شدن بود که در سال 82 اتفاق افتاد و اين پتانسيل مهمي است که کمتر ديده شده. ما بايد از اين سالن فيلم، تئاتر و موسيقي را ببينيم و همايشهاي فرهنگي- اجتماعي و سياسي اينجا برگزار شوند و يک پاتوق فرهنگي پرشور شود نه فقط فيلم. نکته بعد بحث تخصيص بودجه است. ببينيد ما سي سال است که يک حس خودکمبيني داريم که انگار به خمينيشهر ظلم شده است و اين باعث شده بجاي تعامل مثبت و گرفتن حقمان، مرتب داد بزنيم که حقمان ضايع شده است و بعضي جاها دنبال اين هستيم که مثلاً اسم دانشگاه صنعتي را عوض کنيم و... به نظرم اين نگاه غلط است. ما همه اصفهاني هستيم يا جزيي از اصفهانيم و بايد با نگاه و تعامل مثبت کارها را پيش ببريم. در بحث بودجه هميشه نگاه و سياست تمرکزگرايي حاکم بوده و به همه شهرستانها ظلم شده و عموماً بودجه آنها را از بودجه مازاد ميدهند. بايد با همگرايي بيشتر فرماندار، نماينده و حتي امامجمعه ارتباط با اداره کل و حتي مرکز بيشتر شود و در تعامل مثبت بودجه بيشتري بياوريم توي شهر که بخاطر نزديکي به اصفهان اين ارتباطها ميتواند بيشتر باشد. نکته بعد فقدان ثبات مديريت فرهنگي است که البته يک عارضه سياسي است. اگر بخش فرهنگ، برنامه محور باشد ما نبايد اينقدر مديران را زود تغيير بدهيم. بايد دنبال اجراي برنامه باشيم و سعي کنيم حتي اگر نگاه سياسي داريم کمي متعادل نگاه کنيم و نه افراطي. اهل فرهنگ را نميشود سياه و سفيد ديد. بلکه بايد از ظرفيتهاي آنها در جهت بهبود فرهنگ شهري خودمان بهره بريم. به نظرم نبايد نگران موازيکاري هم بود. چون مشکل ما اينست که چرا نهادهاي مختلف با فعاليتهاي فرهنگي بيگانهاند، نه اينکه موازي کار ميکنند. مشکل اينست که آيا نسبت بودجه فرهنگي به بودجه، عملي ميشود يا نه؟
به روایت تمنايي
علي تمنايي كه به مدت دو سال سرپرست ادارة ارشاد شهرستان بوده و به عنوان مدير موفق انتخاب شده و اكنون نيز مدير ارشاد شاهينشهر شده است، ميگويد: به نظرم امام جمعه « روح فرهنگي شهر» است و اگر اين روح نباشد يا به درستي در همه دستگاهها دميده نشود يا ضعيف عمل كند دستگاههاي ديگر هم جزيرهاي كار ميكنند و ايشان بايد محور باشند. نكته دوم اينكه جايي از مقام معظم رهبري خواندم، قريب به اين مضمون كه گفته بودند «اگر ارشاد فقط يك كار انجام دهد و بر روي فرهنگ عمومي كار كند و آن را سامان بدهد هيچ كاري ديگري لازم نيست بكند. چون بزرگترين خدمت را كرده است.» طبيعتاً رئيس شوراي فرهنگ عمومي هم امام جمعه هر شهر است و در شهرستان ما اگر اعتقادي به حرف رهبري وجود دارد اين شورا بايد خيلي فعال باشد و اتفاقاً خيلي هم جاي كار دارد. نكته ديگري كه به ذهنم ميرسد اينست كه جايگاه ادارة ارشاد متناسب با مديريت فرهنگي تعريف نشده است. چرا؟ چون ادارة ارشاد حتي از يك مدرسه كه نهاد آموزشيست هم كمتر ديده شده. همه مدارس حداقل يك مستخدم دارند و حدود سي كادر اداري به اضافه يك دستگاه زيراكس. ولي در كل استان اصفهان سه اداره ارشاد در شهرستانها هستند كه مشكل مكان ندارند. از طرف وقتي ادارة ارشاد نيروي رسمي كم دارد، براي شهرستانها «سرپرست» ميگذارند و اين سرپرست گذاشتن خودش باعث پائين آوردن وزن رئيس اداره در مقابل رؤساي ديگر ادارات و نهادها و حتي نهادهاي فرهنگي ميشود. خميني شهر بهرحال كنار اصفهان است و افراد مي توانند با 40 تومان بليط و با اتوبوس بروند اصفهاني را ببينند كه سي نهاد فرهنگي دارد و تنها در يك مورد بودجه سازمان فرهنگي – هنري شهردارياش در سال 87 حدود 50 ميليارد تومان بوده كه خب اينها تفاوت ايجاد ميكند.
وقتي فرد از اصفهان برميگردد، دچار افسردگي فرهنگي ميشود. اصلاً فكر ميكند توي اين شهر كسي كار نميكند. فكر ميكند در حق او ظلم شده و نسبت به خمينيشهر بيعدالتي ميشود و اين خودش باعث معضلات اجتماعي ديگري هم ميشود. پس بودجه كم دست مديران را ميبندد به نحوي كه تنها به مخارج جاري خود ميپردازند. چون در طول اين سالها وظايف محوله به ارشاد زياد شده ولي به موازات آن اعتبار و پرسنل اضافه نشده است. مثلاً امور مساجد و كانونهاي فرهنگي اضافه شده ولي نيرو اضافه نشده.
نكته ديگر هم اينكه در شهرستان خمينيشهر ما نهادهاي فرهنگي كم داريم. مثلاً سازمان ملي جوانان، دفتر حوزة هنري، دفتر ميراث فرهنگي، معاونت فرهنگي شهرداري يا سازمان فرهنگي هنري نداريم. چرا اينها لازم است؟ چون در اين شهر به نظرم اگر كار موازي هم صورت بگيرد بهتر است از اينكه اصلاً كاري نشود. مثلاً سالانه پنج درصد بودجه دولت براي ميراث فرهنگي بايد هزينه شود. وقتي شهر ما با سابقه بيش از چند هزار سال اداره ميراث فرهنگي ندارد چه كنيم؟ در حاليكه شاهين شهر با اينكه يك شهر چهل ساله است دفتر ميراث فرهنگي دارد! متأسفانه ادارة ارشاد در همه جلسات فرهنگي سيبل ميشود. چون اسمش بزرگ است، ولي بدون تعامل با ديگر دستگاهها، با اعتبار و پرسنل كم نميتواند كار كند.
به روایت رضايي
رضايي كه از آغاز معاون همه مديران قبلي بوده و خود مدتي قريب به يكسال نيز سرپرست ادارة ارشاد شده و اكنون به اداره كل منتقل گرديده معتقد است در ادارة ارشاد خميني شهر از سال 1375 تاكنون نُه مسؤول عوض شدهاند، در حاليكه تنها سه نفر آنها بومي بودهاند. در نتيجه كمتر از از نيروهاي بومي استفاده شده است. عوض شدن اين تعداد مدير يا سرپرست در مدت 13 سال يعني اينكه ارشاد ثبات مديريت ندارد. اينكه براي افراد بجاي حكم مديريت زدن، حكم سرپرستي بزنيم هم اين عدم ثبات را تشديد كرده است. نكته ديگر اينكه هميشه بعد سياسي بر بعد فرهنگي غلبه داشته است. ضعيفترين مدير را اگر همگرا باشد بيشترين حمايتها ميكنند ولي اگر قويترين مدير، منتقد باشد كارش در گل ميماند.
در حوزه ارشاد هم نسبت بخشهاي مختلف بصورت باثبات تعريف نشده است. مثلاً هنرمحوري در دورة سياست اصلاحات اصل بوده و حالا مسجد و كانون محوري اصل قرار گرفته است، در حاليكه بايد هر دو را بصورت متعادل پيش ببريم. بحث مديريت فرهنگي هم كه شما گفتيد بحث مهمي است ولي با نكاتي كه اشاره كردم ارشاد چگونه ميتواند محور باشد. بايد اين مديريت را در شوراي فرهنگ عمومي ببينيم. اولاً اين شورا حدود چهارسال است كه آئين نامهاش آمدهاست، ولي متأسفانه تنها در سال 87 دو جلسه آن تشكيل شد و اين يعني اينكه مسؤولان آنرا جدي نگرفتهاند و يا هنوز جايگاه خودش را پيدا نكرده است. در سال 88 هم تا تيرماه که بنده ارشاد خميشهر بودم چهار جلسه آن تشكيل شد و چون بحث تغيير امام جمعه پيش آمد دوباره تعطيل شد. البته يك نكته ديگر هم وجود دارد و آن اينكه حدود شصت تا هفتاد درصد جلسات شوراي فرهنگ عمومي بيشتر سخنراني است تا اينكه به بحث چند طرفه منجر شود و راهكاري از دل آن بيرون بيايد. نكتة ديگري كه در ادارة ارشاد مهمه بحث بودجه است. متأسفانه با بودجة سالي حدود 5 تا 7 ميليون تومان تنها ميتوان كارهاي جاري اداره را انجام داد و نه بيشتر و حداقل بودجه مورد نياز ده برابر اين مبلغ است. من بارها گفتهام شهرستان خمينيشهر مثل پشت گوش سر است براي اصفهان و همانطور كه هيچگاه يك آدم نميتواند پشت گوشش را ببيند، مديران اصفهاني هم خمينيشهر را نميبينند. براي هر شهروند اصفهاني مطابق آمار حدود پنجاه تا شصت هزار تومان سرانه فرهنگي خرج ميشود ولي اين مقدار براي هر خمينيشهري ده هزار تومان است.
البته در سطح كشور و اداره كل شاخص هايي براي بودجه دادن تعريف شده است، مثل تراكم جمعيت، تعداد مشاغل صنفي تحت پوشش ارشاد، مشكلات و معضلات فرهنگي و برخورداري يا محروم بودن شهرها كه به نظر ميرسد در همة اينها، ما بصورتي هستيم كه بايد بودجه زيادي به شهرستان بدهند ولي اينطور نيست. مدير ادارة ارشاد بايد شرايط فرهنگي شهرستان را درك كند، خودش اهل فرهنگ باشد و تجربه داشته باشد و در عين اينكه همگرا با گردش سياسي حاكم باشد از سياستزدگي هم به دور باشد و البته بومي باشد چون بنده با همه مديران قبلي اين اداره كار كردهام اين نكته را بسيار مهم ميدانم. همه اين نقدها هم به اين معني نيست كه ما خيلي عقبييم چون مثلاً سالن سينماي ما بعد از بازسازي از بهترينهاي استان است، انجمنهاي ادبي مشهور در كشور داريم، در انجمن خوشنويسان سي نفر استاد ممتاز و يك فوق ممتازداريم و ..... ولي جايگاه ما بالاتر از اينهاست.