چهارشنبه, 12 ارديبهشت 1403 Wednesday 1 May 2024 00:00

 آواها و ترانه ‏‏ها‏‏ی سدهی
محمدعلی شاهین
روزنامه ‏نگار، پژوهشگر
مقدمه: ابیات باقی مانده از کار‏آواها و اشعار عامیانه و ترانه ‏ها بازگو کننده بخشی از تاریخ اجتماعی منطقه شامل دل‏مشغولی‏ها، آمال و آرزوها و وابستگی‏های مردمان می‏باشد. متن آورده شده تلاشی برای مستند کردن آنها می‏باشد.
کار‏آوا چیست؟
آوازها و نغمه‏‏ های موزونی که صدها سال مردان و زنان سخت‏کوش ایران‌ زمین هنگام کار و تلاش به ویژه در کارهای گروهی و به منظور هماهنگی در انجام کار خاصی خوانده و یا حتی زمزمه میکردند به «کار‏آوا » معروف است کارشناسان كارآواها را گونه‌ای از شعر و موسیقی می‏دانند كه باید حفظ و احیا شوند.1
این سروده‏‏ها‏‏‏‏ که معمولا سراینده آن مشخص نیست سرنخ‏هایی از تاریخ گذشته محسوب می‏شوند و در بسیاری از مواقع رخدادی را ثبت کرده و شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم منطقه، آداب و رسوم، باورها، اعتقادات، نوع مشاغل، راهای کسب درآمد، دردها و آلام، وابستگی‏ های ساکنین را برملا می ‏سازد و البته ثبت آنها به پيشبرد و حفظ فرهنگ منطقه كمك شايانی می‏‌كند.2
در بسیاری از مواقع این اشعار رخدادی را ثبت کرده ‏اند، مثلا ابیاتی در خصوص قحطی، ناامنی و سرماهای سخت وجود دارد. به طور مشخص یکی از رخدادهای غیره منتظره بارش برف در بهار بوده است که در یک شعر چنین آمده است:
به وقت هفتاد / یه برفی افتاد و همین بیت یک رخداد یعنی بارش برف در 8 خرداد را ثبت کرده است3. جالب اینکه همین رخداد با شعری عامیانه در زبان ولاتی4 هم نقل شده و سال‏ها بزرگترها با خواندن آن، رخدادی از تاریخ منطقه را به کوچکترها منتقل می‏کرده ‏اند.
بغصی از این اشعار منابع درآمدی مردم منطقه ماربین و سده در یک مقطع تاریخی را نشان میدهد. مثلا روزگاری مردم درخانه ‏‏های خود مرغ و گاو و گوسفند داشته ‏اند که اقتصاد خانواده به شدت به محصولات آنها وابسته بوده است. این وابستگی برای زنان بی ‏سرپرست و یا آنها که شوهرانشان برای کار به مناطق دیگر می‏رفته ‏اند بیشتر بوده مثلا مرغ تخم‏ گزار برای او نقش نان‏آور را بازی می‏کرده چون علاوه بر مصرف آن، تخم مرغ را با کالاهای دیگر معاوضه می‏کرده و این موضوع در یک شعر ولاتی به خوبی آمده است با این توضیح که از آنجا که اشعار آورده شده در گفتگوها شنیده شده ممکن است کامل نباشد.
مرغوم بام/ مرغوم بام
مرغوم گل و باقالي/ مرغوم کتونه خالي
مرغوم نبو، ميرم بوت/ خمراي عناب و زيره‏م بوو
که برگردان آن به فارسی چنین می‏شود:
مرغم را فداش بشم/ مرغم را فداش بشم
مرغ من گل باقالی / مرغ من قفسش خالی
مرغم نباشه، شوهرم باشه / تخمش زيره و عنابم باشه
در نمونه دیگر روزگاری خرمن‏کوبی سنتی به حیوان چهارپا که معمولا یابو بود نیاز داشت. بنابراین یابو نقش کلیدی در اقتصاد بازی می‏کرد و در هنگام کار برایش باید شعری خوانده می‏شد تا به گمان چونکش5 یابو به کار ادامه دهد و خودش هم گذشت زمان و سختی کار را راحتر طی کند و همچنین برای کارش هویتی مستقل ایجاد کند پس چونکش‏‏ها‏‏ در موقع خرمن اشعاری می‏خواندند و بخشی از آن چنین نقل شده ‏است:
یابو و یابو ما برم/ دستای یابوم را برم
یابو و یابو ما برم/ پاهای یابوم را برم
کهن‏ پیشه ‏‏های رایج در سده و کارآواها
به دلیل پیشینه طولانی مشاغل در این منطقه باید کار‏آوای خاص هر شغل بوده باشد، اما متاسفانه در جایی مکتوب نشده است.و تنها تعداد کمی ازآنها نقل شده است. یکی از شغل‏ های رایج آن زمان حلاجی و زدن پنبه بود. پنبه زنان هنگام پنبه کردن رختخواب ‏های عروس و داماد به خانه آنها می‏رفتند و معمولا هنگام کار اشعاری هم می‏خواندند. البته این اشعار حال و هوای خاص خود را داشت، مثلا می‏خواندند که:
پین و پین و پنبه دونه / عروس اومد تو خونه
پین و پین و پنبه دونه / عروس رفت تو بالاخونه
یکی ازحرفه‏‏ها‏‏ی زنان سده در فرآیند تولید نخ پیچیدن نخ‏ با دست به دور همدیگر یعنی دوشکی پیچیدن بود و در هنگام این کار اشعاری می‏خواندند مثلا می‏گفتند:
نه رَب دانم، نه رُب/ دوشکی می‏پیچم اندازه تُرُب
گل رختشویی از معادن اطراف شهر استخراج می‏شد6 و افرادی با الاغ به آن معادن به بیرون شهر می‏رفتند و محصول را به شهر آورده و می‏فروختند مادران این افراد برای فرزندانش هنگام همراهی کردن آنها اشعاری می‏خواند که یک نمونه از آنها اینگونه نقل شده است:
خر و کور و شل و کر / افتاده ‏اند در پی هم
می‏روند بیرون شهر / بیارند گل رختشویی
تا با هم رخت بشوییم / از نجاست دوری بجوییم
نقش کارآواها در آموزش کودکان
دختران سده از سنین 4 تا 5 سالگی نزد استادکارها می‏رفتند و حرفه‏ای یاد می‏گرفتند. در این جمع‏ها کارآواهایی خوانده و آموزش داده می‏شد. این کارآواها توسط استاد کارها خوانده و کارآموزها هم پس از یاد گرفتن تکرار می‏کردند.
نمونه ‏هایی از این آواها عبارتند از:
1-هنگامی‏ که چندین کارآموز گرد استاد کار، آموزش گیوه ‏چینی می‏دیدند وی آنها را به دو دسته تقسیم می‏کرد و قطعه‏ ای موزون به این شکل اجرا می‏شد:
یک گروه از شاگردان: کَلّه شمار کجا رفت؟
گروه دیگری از شاگردان: از پشت بام شاه بالا رفت
استاد کار: بدو بگیرش، بدو بگیرش
شاگردان (همه با هم): والا به خدا رفته بودش رفته بودش
یک گروه از شاگردان: چند تا کله برداریم تا بیاد؟
استاد کار: ده تا کله بردار تا بیاد
و سپس دسته جمعی و در رقابت با یکدیگر ضمن انجام کار می‏خواندند: از کله اولی یکی به نام خدا
و همین طور تا کله دهمی‏‏ ادامه می‏دادند.
در این مرحله استاد کار می‏گفت: اومدش بدو بگیرش بدو بگیرش
و لحظاتی بعد بقیه می‏گفتند: والا به خدا رفته بودش رفته بودش
2- در نمونه دیگر یکی از شاگردان در نقش استاد ظاهر می‏شد و می‏خواند:
دوتی دوتی دوتی کسه / بشو سر صندوق کسه
رخت مقبولاما باره.
دختر کوچولو برو سر صندوقچی و لباس‏های زیبای مرا بیاور.
3- در نمونه دیگر در موقع قاليبافي می‏خواندند:
که بو که بو بر درا خوسو / وه، ياری مونو
چی چی باتو بارايی مون / دسبندی طلا
بوزه وگی بوزه وگی
كيه كه در را ميزنه، يار منه، چي آورده واسه من؟ دستبند طلا، بدو و بگير، بدو و بگير
4- نمونه دیگر گفتگوی بین میزبان و میهمان است که در این گفتگو میهمان بهانه برای ماندن می‏آورد و میزبان سعی می‏کند راه ماندن او را ببندد. بخش‏هایی از این گفت و شنود چنین ‏است:
میزبان:
خاتون خاتون فیروزه / مهمونی یکی دو روزه
میهمان:
بارون اومد و گل شد / رفتن من مشکل شد
میزبان:
آهسته برو، از راه برو / کنار و گنج دیوار برو
میهمان:
بارون اومد و گل شد / رفتن من مشکل شد
میزبان:
میهمان عزیز خوشت بدارم / سفره گِل‏دار7 نون که ندارم
کفشات نکن / قالیچه ندارم
چادر برندار / طاقچه ندارم
سینه صاف نکن / غذا ندارم
میهمان عزیز خوشت بدارم
5-در اشعاری که آورده می شود وابستگی برخی از کارها به تابش نور خورشید و دلنگرانی از بی رمق بودن نورخورشید که به ماست تشبیه شده اینگونه بیان می شود:
خورشید مونی مونی / ماست در بلونی
آفتاب کن و آفتاب کن / یه من نخود آفتاب‏ کن
کلاغا بیاندجمع کنن / شترا بیاند بار کنن8
آواها و اشعار عامیانه و ابراز دل‏مشغولی‏ها
تعدادی از اشعار نگرانی‏های اهالی یک منطقه را نشان می‏دهند، همواره در طول تاریخ ازدواج فرزندان یکی از چالش‏های پیش روی خانواده‏ها به خصوص مادران بوده است. متن ولاتی که آورده شده این دل مشغولی را واگو می‏کند:
جواري بيوات خو عامو، بوره انيکه تا خود ب وام، صباکو بووه حسني يووه،کشته ببه سنگ خوسووه، بلا ببته ژنوي گووه، چيکا بکرام،حنا و صعبونوي گووه، دوا و درمونوي گووه، چيکا بکرام پول ندارام،کشته ببه سنگ خوسووه،...
برگردان آن به فارسی می‏شود:
جواهر با عمو گفت، بشين تا باهات بگم، فردا كه ميشه حسني مياد، كشته شده سنگ میزنه، بلابرده زن ميخواد،
چيكار كنم؟ حنا و صابون ميخواد، دوا و درمان ميخواد، چيكار كنم پول ندارم. كشته شده سنگ ميزنه بهم،.....
این متن نگرانی مادر را از بزرگ شدن فرزندش و ازدواجش و مشکلات پیش‏رو می‏رساند و مادر چاره را در همدلی با فرزندش می‏بیند پس می‏خواند:
آره ماما دوروت إگتام، أنگسا حنايدا بشام، بوره ابي گومه ژنود إتام
یعنی: آره مادر دورت بگردم، انگشت‏های حناییت را فداش شم، بیا که دیگه می‏خوام زنت بدم.
ترانه ها
ترانه‏های خوانده شده در عروسی‏های حال و هوای آن دوران را نشان می‏دهد و گوشه‏هایی از تاریخ شهر را بازگو می‏کند.برخی مصرع‏ها و ابیاتی نشان می‏دهد ترانه‏ها‏ی خاص منطقه وجود داشته است. خوانندگان این آوازها
اهالی محل و همسایه ‏ها یا آشنایانی بودند که سابقه اجرا در مراسم عروسی‏ های گذشته را داشتند. این بازیگران محلی که فقط برای عروسی دوستان و اقوام و دل خودشان و از روی میل و بدون جیره و مواجب گاه فقط با گرفتن شیرینی برنامه اجرا می‏کردند و لباس مناسب نقش خود هم آماده داشتند. به ندرت افرادی پیدا می‏شدند که به طور حرفه‏ای در مراسم عروسی به ترانه خوانی می‏پرداختند. این نوع ترانه‏ خوانی در بین هر دو دسته خانم‏ها و آقایان معمول بود ولی در بین خانم‏ ها داغتر بود.
در این مراسم از ابزار موسیقی خاص استفاده نمی‏شد و اکثرا با ضرب گرفتن با دله‏ای و گاه تنها با دست و چاپول و خیلی به ندرت با تنبک خوانندگان همراهی می‏شدند.
همینطور که پیشتر ذکر شد متاسفانه متن ترانه ها نیز مانند کارآواها درجایی ثبت نشده است و تنها تعداد کمی از اهالی بخش‏ هایی از این ترانه‏ ها را به خاطر دارند که نقل می‏شود:.
1-یک ترانه که خانم ‏های تمرین کرده و در عروسی‏ ها می‏خواندند ترانه عموسبزی فروش بوده است که البته گاه به سبک نمایش روحوضی اجرا می‏شده است. یعنی یکی نقش مردسبزی فروش را بازی می‏کرده و یکی نقش سوال کننده را داشته است و فردی هم در نقش الاغ ‏ ظاهر می شده است و با حرکات خود اسباب شادی حضار را فراهم می‏کرده است .مثلا خوانده می‏شده:
عموسبزی فروش / بله( دسته جمعی)
سبزی و تره / بله
سبزی آش داری / بله و به همین شکل موزون این گفتگو ادامه می‏یافته است.
2-ترانه دیگر رختا یارمه که آنهم همراه نمایش بود و زنی در حالی که طشتی و چند لباس جلوی خود داشت ادای شستن لباس‏های شوهر و مادر شوهرش را در‏‏آورده ولی با اشعاری که می‏خواند برخورد دوگانه با آنها را نشان می‏داد. برخی از ابیات آن عبارتنداز:
بی‏بی گلبهار / های های
میخوام رخت بشورم/ هاهای
رختا یارمه / ‏های‏های
کجا آفتاب کنم /‏ های‏های
رختا خارسومه / پوف، پوف
شپش داره /‏ پوف، پوف
چرا من بشورم /‏ پوف، پوف
3-یکی دیگر از ترانه ها که در عروسی ها خوانده می‏شد تعدادی از ابیات آن چنین است:
ای یاروم بوره / دلداروم بوره
حالا میل بتو دارو / سزاواروم بوره
یعنی:
ای یارم بیا دلدارم بیا
اکنون به فکر توهستم بیا ای کسی که شایسته تو هستم بیا
4-پاسی از شب خانواده داماد همراه میهمانان خود پای پیاده و با چراغ‏های مرکبی و تریک راهی خانه عروس می‏شدند و در این شرایط هم ترانه هایی می‏خواندند:
یکی ازآنها (هولوم تیه) به زبان ولاتی است و چند بیت آن عبارتند از:
مون که سوزی پاک کرانه / چزو هولوم تیه
مون که آش برات پشانه / چزو هولوم تیه
مون که دارم شانه / چزو هولوم تیه
هلوم هلوم شانه / چزو هولوم تیه
رو کیه خوم شانه / چزو هولوم تیه
کروم کروم شانه / چزو هولوم تیه
در این ترانه فرد یا افرادی که در مراسم عروسی بر روال سنت قدیمی بی‏مزد و مواجب خدمت می‏کند از نامهربانی و بد‏خلقی صاحب عروسی گله می‏کنند و می‏گویند:
من ‏که برایت سبزی پاک می‏کنم، چرا هلم می‏دهی (برخورد بد می‏کنی)؟
من‏ که برایت غذا می‏پزم، چرا هلم می‏دهی
من‏که دارم می‏روم پس چرا هلم می‏دهی؟
با هل می روم / پس چرا هلم می‏دهی
آهسته آهسته می روم / پس چرا هلم می‏دهی؟
به سوی خانه خود می روم / پس چرا هلم می‏دهی؟
چزو هولوم تیه را در حالی که مردها روی یک پا می ‏ایستادند و با شانه خود بهم ضربه می زدند تکرار می‏کرده‏اند. در ضمن این ترانه بخشی از مراحل تدارکات مراسم عروسی را که ‏آن زمان‏ها در خانه‏ ها و به کمک همسایه ‏ها و اقوام انجام می‏گرفته نشان می‏دهد.
5-وقتی جمعیت به خانه عروس می‏رسید معمولا گردانندگان مجلس ترانه‏ ای ‏به امید دریافت پول یا هدیه ‏ای از خانواده عروس می‏خواند و ابیاتی از آن چنین نقل شده است:
دانی و دانی شب و روزم سیاه / پدرِ عروس روسوم8 را بیار
دانی و دانی شب و روزم سیاه / مادرِ عروس روسوم را بیار
اگر نیاری من بدم میاد / اگر بیاری من خوشم میاد
یالله سحر شد معطلش نکن / پدرِ عروس روسوم را بیار 9
....................................
1-جاوید، هوشنگ، فرهنگ موسیقی کار در ایران اثر هوشنگ جاوید، سوره مهر،1396.
2-هاشمی‏سید علی‏رضا، فرهنگ مردم، هفته نامه فرهنگی بوشهر
3- شاهین، محمدعلی، هزارسال خمینی‏شهر، اصفهان، گفتمان اندیشه، 1396 ص 157.
4- راویان ماربین تالیف نگارنده جلد دوم.
5- چونکش فردی که ابزاری به نام چون را به چهارپایی بسته و بر خوشه‏های گندم حرکت می‏داده تا دانه جدا شود. برای اطلاع بیشتر به کتاب راویان ماربین، جلد اول تالیف شاهین محمدعلی، پیمانی لیلا، اصفهان، گفتمان اندیشه 1398 ص 96 مراجعه شود.
6- جناب، میر‏سیدعلی، الاصفهان، شهرداری اصفهان، 1371.
7- گِل‏دار منظور آویزان است چون نانی در سفره نداشته است.
8- عمده این اشعار و آواها توسط محترم قاسمی متولد 1319 که از دوران کودکی و رفتن به کار هنوز در خاطره خود داشت نقل شده است که البته ممکن است با گذشت زمان قسمت‏هایی از آن فراموش و یا جابجا شده باشد.
9- منظور از روسوم، رسم پرداخت هدیه و یا پول به مجلس گرم کن‏ها می‏باشد.

موارد بیشتر