آواها و ترانه های سدهی
محمدعلی شاهین
روزنامه نگار، پژوهشگر
مقدمه: ابیات باقی مانده از کارآواها و اشعار عامیانه و ترانه ها بازگو کننده بخشی از تاریخ اجتماعی منطقه شامل دلمشغولیها، آمال و آرزوها و وابستگیهای مردمان میباشد. متن آورده شده تلاشی برای مستند کردن آنها میباشد.
کارآوا چیست؟
آوازها و نغمه های موزونی که صدها سال مردان و زنان سختکوش ایران زمین هنگام کار و تلاش به ویژه در کارهای گروهی و به منظور هماهنگی در انجام کار خاصی خوانده و یا حتی زمزمه میکردند به «کارآوا » معروف است کارشناسان كارآواها را گونهای از شعر و موسیقی میدانند كه باید حفظ و احیا شوند.1
این سرودهها که معمولا سراینده آن مشخص نیست سرنخهایی از تاریخ گذشته محسوب میشوند و در بسیاری از مواقع رخدادی را ثبت کرده و شرایط اجتماعی و اقتصادی مردم منطقه، آداب و رسوم، باورها، اعتقادات، نوع مشاغل، راهای کسب درآمد، دردها و آلام، وابستگی های ساکنین را برملا می سازد و البته ثبت آنها به پيشبرد و حفظ فرهنگ منطقه كمك شايانی میكند.2
در بسیاری از مواقع این اشعار رخدادی را ثبت کرده اند، مثلا ابیاتی در خصوص قحطی، ناامنی و سرماهای سخت وجود دارد. به طور مشخص یکی از رخدادهای غیره منتظره بارش برف در بهار بوده است که در یک شعر چنین آمده است:
به وقت هفتاد / یه برفی افتاد و همین بیت یک رخداد یعنی بارش برف در 8 خرداد را ثبت کرده است3. جالب اینکه همین رخداد با شعری عامیانه در زبان ولاتی4 هم نقل شده و سالها بزرگترها با خواندن آن، رخدادی از تاریخ منطقه را به کوچکترها منتقل میکرده اند.
بغصی از این اشعار منابع درآمدی مردم منطقه ماربین و سده در یک مقطع تاریخی را نشان میدهد. مثلا روزگاری مردم درخانه های خود مرغ و گاو و گوسفند داشته اند که اقتصاد خانواده به شدت به محصولات آنها وابسته بوده است. این وابستگی برای زنان بی سرپرست و یا آنها که شوهرانشان برای کار به مناطق دیگر میرفته اند بیشتر بوده مثلا مرغ تخم گزار برای او نقش نانآور را بازی میکرده چون علاوه بر مصرف آن، تخم مرغ را با کالاهای دیگر معاوضه میکرده و این موضوع در یک شعر ولاتی به خوبی آمده است با این توضیح که از آنجا که اشعار آورده شده در گفتگوها شنیده شده ممکن است کامل نباشد.
مرغوم بام/ مرغوم بام
مرغوم گل و باقالي/ مرغوم کتونه خالي
مرغوم نبو، ميرم بوت/ خمراي عناب و زيرهم بوو
که برگردان آن به فارسی چنین میشود:
مرغم را فداش بشم/ مرغم را فداش بشم
مرغ من گل باقالی / مرغ من قفسش خالی
مرغم نباشه، شوهرم باشه / تخمش زيره و عنابم باشه
در نمونه دیگر روزگاری خرمنکوبی سنتی به حیوان چهارپا که معمولا یابو بود نیاز داشت. بنابراین یابو نقش کلیدی در اقتصاد بازی میکرد و در هنگام کار برایش باید شعری خوانده میشد تا به گمان چونکش5 یابو به کار ادامه دهد و خودش هم گذشت زمان و سختی کار را راحتر طی کند و همچنین برای کارش هویتی مستقل ایجاد کند پس چونکشها در موقع خرمن اشعاری میخواندند و بخشی از آن چنین نقل شده است:
یابو و یابو ما برم/ دستای یابوم را برم
یابو و یابو ما برم/ پاهای یابوم را برم
کهن پیشه های رایج در سده و کارآواها
به دلیل پیشینه طولانی مشاغل در این منطقه باید کارآوای خاص هر شغل بوده باشد، اما متاسفانه در جایی مکتوب نشده است.و تنها تعداد کمی ازآنها نقل شده است. یکی از شغل های رایج آن زمان حلاجی و زدن پنبه بود. پنبه زنان هنگام پنبه کردن رختخواب های عروس و داماد به خانه آنها میرفتند و معمولا هنگام کار اشعاری هم میخواندند. البته این اشعار حال و هوای خاص خود را داشت، مثلا میخواندند که:
پین و پین و پنبه دونه / عروس اومد تو خونه
پین و پین و پنبه دونه / عروس رفت تو بالاخونه
یکی ازحرفههای زنان سده در فرآیند تولید نخ پیچیدن نخ با دست به دور همدیگر یعنی دوشکی پیچیدن بود و در هنگام این کار اشعاری میخواندند مثلا میگفتند:
نه رَب دانم، نه رُب/ دوشکی میپیچم اندازه تُرُب
گل رختشویی از معادن اطراف شهر استخراج میشد6 و افرادی با الاغ به آن معادن به بیرون شهر میرفتند و محصول را به شهر آورده و میفروختند مادران این افراد برای فرزندانش هنگام همراهی کردن آنها اشعاری میخواند که یک نمونه از آنها اینگونه نقل شده است:
خر و کور و شل و کر / افتاده اند در پی هم
میروند بیرون شهر / بیارند گل رختشویی
تا با هم رخت بشوییم / از نجاست دوری بجوییم
نقش کارآواها در آموزش کودکان
دختران سده از سنین 4 تا 5 سالگی نزد استادکارها میرفتند و حرفهای یاد میگرفتند. در این جمعها کارآواهایی خوانده و آموزش داده میشد. این کارآواها توسط استاد کارها خوانده و کارآموزها هم پس از یاد گرفتن تکرار میکردند.
نمونه هایی از این آواها عبارتند از:
1-هنگامی که چندین کارآموز گرد استاد کار، آموزش گیوه چینی میدیدند وی آنها را به دو دسته تقسیم میکرد و قطعه ای موزون به این شکل اجرا میشد:
یک گروه از شاگردان: کَلّه شمار کجا رفت؟
گروه دیگری از شاگردان: از پشت بام شاه بالا رفت
استاد کار: بدو بگیرش، بدو بگیرش
شاگردان (همه با هم): والا به خدا رفته بودش رفته بودش
یک گروه از شاگردان: چند تا کله برداریم تا بیاد؟
استاد کار: ده تا کله بردار تا بیاد
و سپس دسته جمعی و در رقابت با یکدیگر ضمن انجام کار میخواندند: از کله اولی یکی به نام خدا
و همین طور تا کله دهمی ادامه میدادند.
در این مرحله استاد کار میگفت: اومدش بدو بگیرش بدو بگیرش
و لحظاتی بعد بقیه میگفتند: والا به خدا رفته بودش رفته بودش
2- در نمونه دیگر یکی از شاگردان در نقش استاد ظاهر میشد و میخواند:
دوتی دوتی دوتی کسه / بشو سر صندوق کسه
رخت مقبولاما باره.
دختر کوچولو برو سر صندوقچی و لباسهای زیبای مرا بیاور.
3- در نمونه دیگر در موقع قاليبافي میخواندند:
که بو که بو بر درا خوسو / وه، ياری مونو
چی چی باتو بارايی مون / دسبندی طلا
بوزه وگی بوزه وگی
كيه كه در را ميزنه، يار منه، چي آورده واسه من؟ دستبند طلا، بدو و بگير، بدو و بگير
4- نمونه دیگر گفتگوی بین میزبان و میهمان است که در این گفتگو میهمان بهانه برای ماندن میآورد و میزبان سعی میکند راه ماندن او را ببندد. بخشهایی از این گفت و شنود چنین است:
میزبان:
خاتون خاتون فیروزه / مهمونی یکی دو روزه
میهمان:
بارون اومد و گل شد / رفتن من مشکل شد
میزبان:
آهسته برو، از راه برو / کنار و گنج دیوار برو
میهمان:
بارون اومد و گل شد / رفتن من مشکل شد
میزبان:
میهمان عزیز خوشت بدارم / سفره گِلدار7 نون که ندارم
کفشات نکن / قالیچه ندارم
چادر برندار / طاقچه ندارم
سینه صاف نکن / غذا ندارم
میهمان عزیز خوشت بدارم
5-در اشعاری که آورده می شود وابستگی برخی از کارها به تابش نور خورشید و دلنگرانی از بی رمق بودن نورخورشید که به ماست تشبیه شده اینگونه بیان می شود:
خورشید مونی مونی / ماست در بلونی
آفتاب کن و آفتاب کن / یه من نخود آفتاب کن
کلاغا بیاندجمع کنن / شترا بیاند بار کنن8
آواها و اشعار عامیانه و ابراز دلمشغولیها
تعدادی از اشعار نگرانیهای اهالی یک منطقه را نشان میدهند، همواره در طول تاریخ ازدواج فرزندان یکی از چالشهای پیش روی خانوادهها به خصوص مادران بوده است. متن ولاتی که آورده شده این دل مشغولی را واگو میکند:
جواري بيوات خو عامو، بوره انيکه تا خود ب وام، صباکو بووه حسني يووه،کشته ببه سنگ خوسووه، بلا ببته ژنوي گووه، چيکا بکرام،حنا و صعبونوي گووه، دوا و درمونوي گووه، چيکا بکرام پول ندارام،کشته ببه سنگ خوسووه،...
برگردان آن به فارسی میشود:
جواهر با عمو گفت، بشين تا باهات بگم، فردا كه ميشه حسني مياد، كشته شده سنگ میزنه، بلابرده زن ميخواد،
چيكار كنم؟ حنا و صابون ميخواد، دوا و درمان ميخواد، چيكار كنم پول ندارم. كشته شده سنگ ميزنه بهم،.....
این متن نگرانی مادر را از بزرگ شدن فرزندش و ازدواجش و مشکلات پیشرو میرساند و مادر چاره را در همدلی با فرزندش میبیند پس میخواند:
آره ماما دوروت إگتام، أنگسا حنايدا بشام، بوره ابي گومه ژنود إتام
یعنی: آره مادر دورت بگردم، انگشتهای حناییت را فداش شم، بیا که دیگه میخوام زنت بدم.
ترانه ها
ترانههای خوانده شده در عروسیهای حال و هوای آن دوران را نشان میدهد و گوشههایی از تاریخ شهر را بازگو میکند.برخی مصرعها و ابیاتی نشان میدهد ترانههای خاص منطقه وجود داشته است. خوانندگان این آوازها
اهالی محل و همسایه ها یا آشنایانی بودند که سابقه اجرا در مراسم عروسی های گذشته را داشتند. این بازیگران محلی که فقط برای عروسی دوستان و اقوام و دل خودشان و از روی میل و بدون جیره و مواجب گاه فقط با گرفتن شیرینی برنامه اجرا میکردند و لباس مناسب نقش خود هم آماده داشتند. به ندرت افرادی پیدا میشدند که به طور حرفهای در مراسم عروسی به ترانه خوانی میپرداختند. این نوع ترانه خوانی در بین هر دو دسته خانمها و آقایان معمول بود ولی در بین خانم ها داغتر بود.
در این مراسم از ابزار موسیقی خاص استفاده نمیشد و اکثرا با ضرب گرفتن با دلهای و گاه تنها با دست و چاپول و خیلی به ندرت با تنبک خوانندگان همراهی میشدند.
همینطور که پیشتر ذکر شد متاسفانه متن ترانه ها نیز مانند کارآواها درجایی ثبت نشده است و تنها تعداد کمی از اهالی بخش هایی از این ترانه ها را به خاطر دارند که نقل میشود:.
1-یک ترانه که خانم های تمرین کرده و در عروسی ها میخواندند ترانه عموسبزی فروش بوده است که البته گاه به سبک نمایش روحوضی اجرا میشده است. یعنی یکی نقش مردسبزی فروش را بازی میکرده و یکی نقش سوال کننده را داشته است و فردی هم در نقش الاغ ظاهر می شده است و با حرکات خود اسباب شادی حضار را فراهم میکرده است .مثلا خوانده میشده:
عموسبزی فروش / بله( دسته جمعی)
سبزی و تره / بله
سبزی آش داری / بله و به همین شکل موزون این گفتگو ادامه مییافته است.
2-ترانه دیگر رختا یارمه که آنهم همراه نمایش بود و زنی در حالی که طشتی و چند لباس جلوی خود داشت ادای شستن لباسهای شوهر و مادر شوهرش را درآورده ولی با اشعاری که میخواند برخورد دوگانه با آنها را نشان میداد. برخی از ابیات آن عبارتنداز:
بیبی گلبهار / های های
میخوام رخت بشورم/ هاهای
رختا یارمه / هایهای
کجا آفتاب کنم / هایهای
رختا خارسومه / پوف، پوف
شپش داره / پوف، پوف
چرا من بشورم / پوف، پوف
3-یکی دیگر از ترانه ها که در عروسی ها خوانده میشد تعدادی از ابیات آن چنین است:
ای یاروم بوره / دلداروم بوره
حالا میل بتو دارو / سزاواروم بوره
یعنی:
ای یارم بیا دلدارم بیا
اکنون به فکر توهستم بیا ای کسی که شایسته تو هستم بیا
4-پاسی از شب خانواده داماد همراه میهمانان خود پای پیاده و با چراغهای مرکبی و تریک راهی خانه عروس میشدند و در این شرایط هم ترانه هایی میخواندند:
یکی ازآنها (هولوم تیه) به زبان ولاتی است و چند بیت آن عبارتند از:
مون که سوزی پاک کرانه / چزو هولوم تیه
مون که آش برات پشانه / چزو هولوم تیه
مون که دارم شانه / چزو هولوم تیه
هلوم هلوم شانه / چزو هولوم تیه
رو کیه خوم شانه / چزو هولوم تیه
کروم کروم شانه / چزو هولوم تیه
در این ترانه فرد یا افرادی که در مراسم عروسی بر روال سنت قدیمی بیمزد و مواجب خدمت میکند از نامهربانی و بدخلقی صاحب عروسی گله میکنند و میگویند:
من که برایت سبزی پاک میکنم، چرا هلم میدهی (برخورد بد میکنی)؟
من که برایت غذا میپزم، چرا هلم میدهی
منکه دارم میروم پس چرا هلم میدهی؟
با هل می روم / پس چرا هلم میدهی
آهسته آهسته می روم / پس چرا هلم میدهی؟
به سوی خانه خود می روم / پس چرا هلم میدهی؟
چزو هولوم تیه را در حالی که مردها روی یک پا می ایستادند و با شانه خود بهم ضربه می زدند تکرار میکردهاند. در ضمن این ترانه بخشی از مراحل تدارکات مراسم عروسی را که آن زمانها در خانه ها و به کمک همسایه ها و اقوام انجام میگرفته نشان میدهد.
5-وقتی جمعیت به خانه عروس میرسید معمولا گردانندگان مجلس ترانه ای به امید دریافت پول یا هدیه ای از خانواده عروس میخواند و ابیاتی از آن چنین نقل شده است:
دانی و دانی شب و روزم سیاه / پدرِ عروس روسوم8 را بیار
دانی و دانی شب و روزم سیاه / مادرِ عروس روسوم را بیار
اگر نیاری من بدم میاد / اگر بیاری من خوشم میاد
یالله سحر شد معطلش نکن / پدرِ عروس روسوم را بیار 9
....................................
1-جاوید، هوشنگ، فرهنگ موسیقی کار در ایران اثر هوشنگ جاوید، سوره مهر،1396.
2-هاشمیسید علیرضا، فرهنگ مردم، هفته نامه فرهنگی بوشهر
3- شاهین، محمدعلی، هزارسال خمینیشهر، اصفهان، گفتمان اندیشه، 1396 ص 157.
4- راویان ماربین تالیف نگارنده جلد دوم.
5- چونکش فردی که ابزاری به نام چون را به چهارپایی بسته و بر خوشههای گندم حرکت میداده تا دانه جدا شود. برای اطلاع بیشتر به کتاب راویان ماربین، جلد اول تالیف شاهین محمدعلی، پیمانی لیلا، اصفهان، گفتمان اندیشه 1398 ص 96 مراجعه شود.
6- جناب، میرسیدعلی، الاصفهان، شهرداری اصفهان، 1371.
7- گِلدار منظور آویزان است چون نانی در سفره نداشته است.
8- عمده این اشعار و آواها توسط محترم قاسمی متولد 1319 که از دوران کودکی و رفتن به کار هنوز در خاطره خود داشت نقل شده است که البته ممکن است با گذشت زمان قسمتهایی از آن فراموش و یا جابجا شده باشد.
9- منظور از روسوم، رسم پرداخت هدیه و یا پول به مجلس گرم کنها میباشد.