پنج شنبه, 01 آذر 1403 Thursday 21 November 2024 00:00


به دنبال مقاله توهین آمیز علیه امام خمینی (ره) در یکی از مطبوعات و واکنش مردم شهرها از جمله قم به آن و شهید شدن عده ای در دیگر شهرها یادبودهایی برای آنها برگزار می شد که آن مراسم هم خود به تظاهرات و شهید شدن عده ای دیگر می انجامید و به این ترتیب به یادبود شهدای شهر جدیدی وارد انقلاب می شد
شهرهای قم، تبریز، اصفهان و یکی دو شهر بزرگ کشور این مجالس و به دنبال آن تظاهرات راتجربه کرده بودند در خمینی شهر در محافل خصوصی و در محاورات روزمره مردم این تظاهرات و شهید شدن افراد به دست نیروهای رژیم شاهنشاهی نقل مجالس بودو همه به فکر این بودند که در این ماجرا ما چه کاره هستیم آیا یک شهر نظاره گر و ساکت می باشیم و یا اینکه رژیم موجود را پذیرفته و کاری به کار ها نداشته باشیم.
در این میان مبارزین سابقه دار شهر که از دانشجویان، فرهنگیان و کسبه و طلاب تشکیل می شدند و بیش از یک دهه سابقه فعالیت و برنامه داشتند ولی برنامه های آنها بیشتر جنبه فرهنگی مثل پخش کتاب و نوار تشکیل جلسات مذهبی برنامه های کوه وقرائت قرآن داشت لزوم شکستن جو بایک برنامه اعتراض علنی را حس می کردند و به یکدیگر گوشزد می نمودند اما این برنامه در شهر کوچکی مثل خمینی شهر می توانست سریع به شناخته شدن مبارزین و دستگیری آنها منجر شود لذا باید همه جوانب کار بررسی می شد و یک اقدام پخته و زیرکانه طراحی وا جرا می گردید.

به دنبال این ضرورت بین نیروهای مبارز محلات مختلف شهر در سطح محدود و چند نفره جلسات متعدد تشکیل شد و راه کارهای مختلف بررسی گردید و نهایتاً برگزاری یک مجلس عزاداری در یکی از مساجد مثل شهرهای دیگر امکان پذیر تشخیص داده نشد و از طرفی بایستی حرکتی حتماً صورت می گرفت که نهایتاً قرار بر این شد که حرکت صورت گیرد اما طوری باشد که به هیچ وجه نیروهای شرکت کننده در آن شناخته نشوند و کاملاً مخفی و با لحاظ مسائل امنیتی اتفاق بیفتد.
به دنبال این جمع بندی نیروهای انقلابی، مشخصات حرکت یعنی غافلگیرانه بودن، مخفی بودن، شناسایی نشدن نیروهای شرکت کننده در آن حتی برای تمامی شرکت کنندگان در محل مناسب و با وجود اقدامات مقدماتی و پشتیبانی تعیین شد حال باید برنامه عملی و اجرایی طراحی می گشت و مورد بررسی قرار می گرفت.
با جمع بندی نظرات افراد برنامه ای برای انجام عملیات طراحی گردید بر این اساس زمان این برنامه اواسط شب یکی از ایام هفته که فقط چند نفر از تاریخ آن باخبر بودند تعیین گردید و محل تظاهرات نیز از مسجد حجت یا «عمله کتی» واقع در خیابان امام شمالی حدود چهارشنبه بازار که آن زمان یک بانک صادرات در حدود جنب مسجد وجود داشت تا بانک صادراتی که حدود مسجد هاشمیه فعلی قرار داشت تعیین گردید.
قرار شد هر کس از محل خود چند نفری را تعیین کند و به آنها آموزش لازم از قبیل پوشش رعایت نکات ایمنی و وظیفه وی و چگونگی فرار از صحنه داده شود.
برنامه به گونه ای طراحی شده بود که افراد فقط می دانستند که قرار است تظاهراتی صورت گیرد ولی زمان و مکان و افراد شرکت کننده در آن را نمی دانستند و مأموریت خود را تمرین می کردند، و به ویژه تمرین خونسردی و تسلط بر اعصاب و حرکات خود انجام می دادند و گفته شده بود اگر می ترسند به هیچ وجه در برنامه شرکت نکنند.
از آنجایی که کوچه های زیادی به خیابان امام شمالی منتهی می شود به هر فرد قرار بود با توجه به محل سکونت خود که از کوچه ای خاص با شنیدن صدای تظاهرات به جمع بپیوندد و از کوچه ای دیگر از برنامه جدا می شود و مانند یک فرد عادی راه خود را به طرف خانه در پیش می گیرد چند روزی نه با کسی تماس بگیرد و نه زیاد در کوچه و خیابان حاضر می شود و حق مراجعه به محل تظاهرات نه آن شب و نه روزهای بعد را ندارد و در مورد آن با هیچ کس صحبت نمی باید بکند هنگام تظاهرات تماس با فرد شرکت کننده دیگر نداشته و اسم و فامیل افراد را ندهد و بعدا تماس تلفنی نگیرد.
افرادی از کسبه انقلابی که دارای فیزیک بدنی مناسبی بودند نیز وظیفه یافته بودند در محوطه تظاهرات حضور داشته باشند ولی در آن شرکت نکنند و اگر احتمالا از افراد شرکت کننده کسی را اصطلاحا شاه دوست ها و یا عوامل رژیم دستگیر کردند با ایجاد شرایط مناسب وی را فراری بدهند.
قرار بر این شد که به افراد گفته شود گوش به زنگ باشند و تا ساعتی قبل از برنامه به آنها خبر داده می شودو وظیفه و محل تظاهرات و رمز برنامه به آنها گفته خواهد شد.
عاقبت یکی از روزهای هفته شامگاه برای اجرای برنامه مشخص گردید و عصر آن روز به افراد اصلی خبر داده شد تا به دیگر افراد زیر شاخه خود خبر دهند تا در ساعت گفته شده در محل های تعیین شده حضور پیدا کنند و تنها وقتی مجاز به تظاهرات هستند که رمز که همان الله اکبر بود را بشنوند و فقط در محدوده وظیفه تعیین شده بایستی عمل کنند.
محلی که قرار بود تظاهرات در آن صورت گیرد بارها توسط چند نفر مورد بازبینی قرار گرفته بود و مناسب بودن آن برای برنامه به دلیل وجود راه های فرار متعدد و بن بست نبودن و راه داشتن به محلات دیگر و فرهنگ ساکنین و وجود بانک ها مناسب تشخیص داده شده بود ولی با این وجود شب برنامه طی چند ساعت متوالی نیز کاملاً محل بررسی شد و به ویژه از این لحاظ که آیا افراد مشکوک و شاه دوست و طرفدار رژیم و نیروی امنیتی و نظامی در محل به دلیل لو رفتن احتمالی برنامه حضور دارند یا نه و وقتی اطمینان کامل حاصل شد از روبروی مسجد حجت با سر دادن صدای الله اکبر و مرگ بر شاه برنامه شروع گردید و افراد با کلاه هایی که سر و صورت آنها را می پوشاند و لباسهایی که معمولاً نمی پوشیدند کفش مناسب تظاهرات را شروع کردند و هر کدام مقابل کوچه ای که تعیین شده بود از معرکه خارج و افراد دیگری کار را ادامه می دادند.
به این ترتیب طی یک حرکت ضربتی و غافلگیرانه اولین تظاهرات علنی در شهر اجرا شد و عوامل رژیم هیچ عکس العملی از خود نتوانستند نشان دهند و هیچ یک از افراد دستگیر و شناسایی نشدند و هیچ خسارتی به نیرو های انقلابی وارد نشد.
با اجرایی شدن تظاهرات علنی رسماً و عملاً خمینی شهر به شهرهای انقلابی مثل قم، تبریز، تهران ، اصفهان و نجف آباد پیوست و از آن به بعد به یکی از کانون های انقلابی و مشکل ساز برای رژیم تبدیل شد که انرژی و نیروی زیادی از عوامل رژیم را به خود معطوف می داشت چرا که دیگر حالا مردم خمینی شهر انقلابی و ضد رژیم می شدند.

نتایج:
با اجرای تظاهرات عملاً فعالیت های مخفی سالیان دراز امکان بروز پیدا کرد و خمینی شهر از یکی شهر ظاهراً ساکت به شهر انقلابی و ضد رژیم تبدیل شد، افراد و نیروهای مبارز محلات مختلف هم را شناخته و به امکانات و نیروهای موجود همفکر در محلات مختلف پی بردند، تجربه این برنامه در ادامه کار و انجام برنامه ها دیگر مورد استفاده قرار گرفت و توانانیی های افراد مختلف برای اجرای برنامه های آتی شناسایی شد و از آن به بعد با تکیه به این افراد فعالیت ها طراحی و اجرا گردید، ترس مردم از مخالفت علنی با رژیم ریخته شد و ریزش مردم از رژیم و پیوستن آنها به نیروهای انقلابی رغم خورد.
از جمله افراد شرکت کننده در اولین تظاهرات شهر را تا آنجا که حافظه یاری می کند شهید مؤذنی و شهید محمد مجیری می توان نام برد.
حواشی: تظاهرات غافلگیرانه مذکور البته حواشی زیادی نیز داشت که به پاره ای از آنها اشاره می شود.
به سرعت شهربانی خمینی شهر که آن زمان مقابل ساختمان بیمه های اجتماعی قبلی موجود در خیابان بوعلی بود در خواست کمک از اصفهان نمود و حتی ساختمان بیمه را هم برای اسکان نیروها در اختیار گرفت
یکی از افراد شرکت کننده در برنامه وقتی به منزل می رسد گوشی تلفن زنگ می خورد آن طرف گوشی فردی می گوید من رییس شهربانی هستم و بدون آنکه بپرسد که طرف مقابل چه کسی هست می گوید که چه اتفاقی افتاد و سریع خود را به شهربانی برسانید و جالب اینکه فرد مذکور ابتدا فکر می کند که لو رفته ولی خیلی زود خونسردی خود را حفظ می کند و فقط به رییس شهربانی می گوید حتماً فورا می آیم و به خیر می گذرد که قضیه را لو نمی دهد و خود را نمی بازد.
مثل همیشه شایعات زیادی در شهر می پیچد از جمله اینکه افرادی که تظاهرات کردند از فلسطین آمده بودند،قد آنها بالای دو متر بود، هیکل آنها سه برابر هیکل افراد معمولی بود، حتی اسلحه داشتند و غیره.
یکی دو نفر از شرکت کنندگان در برنامه وقتی کار خود را انجام می دهند در راه رفتن به خانه متوجه می شوند که زخمی شده اند و از شدت ترس و هیجان حال آنها به هم می خورد ولی به هر حال خود را کنترل می کنند و مسئله را لو نمی دهند.