سه شنبه, 13 آذر 1403 Tuesday 3 December 2024 00:00

آیت‏ اله سیدمحمد احمدی فروشانی و مبارزات دوران مصدق
یکی از شاهدان عینی اعتراضات اصفهان در تیر 1331 می نویسد: «در 25 تیر 1331 مصدق استعفا نمود و کنار رفت. مردم و روحانیون اصفهان با تماسی که با مرکز و آیت‌الله کاشانی داشتند، بازار و مغازه‌ها را تعطیل کردند و به خیابان‌ها ریختند و به تظاهرات پرداختند و در نتیجه تیراندازی‌های مأمورین یکی از کارگران به ضرب گلوله کشته شد. مردم با شرکت روحانیون، از بازار به طرف تلگرافخانه آمدند. در آن موقع اداره پست و تلگراف دَمِ دروازه دولت بود. سرهنگ نادری جلوی آنان را گرفت و خواست که، متفرق شوند ولی روحانیون و مردم به اخطار او توجه نکردند و به حرکت خود به سمت تلگرافخانه ادامه دادند. در این وقت به دستور سرهنگ نادری، مأمورین حمله را شروع کردند و چند تیر هوایی هم شلیک کردند و با چوب و سرنیزه و قنداق‌ تفنگ، مردم را پراکنده کردند. در آن موقع، دو گروهبان معروف بودند که این دو نفر به طور عجیبی مردم را کتب می‌زندند و اذیت می‌کردند. صحنه حمله بسیار وحشتناک بود. دوچرخه‌ها، کتاب‌ها، عمامه‌ها، کلاه‌ها، و کفش‌ها روی زمین ریخته بود. البته رئیس حکومت نظامی اصفهان یک افسر متین و به اصطلاح پخته‌ای بود که در مقابل تظاهرات مردم، خشونت نشان نمی‌داد ...» (ر.ک. گزارشی از حماسه پانزده خرداد در اصفهان)
در این جریان وقتی عمال شاه مأمور می‌شوند متحصنین را به هر ترتیبی شده متفرق کنند، یک از آنان با سرنیزه سینه مرحوم احمدی را نشانه می‌گیرد و به ایشان حمله کرده و عبایشان را تکه تکه می‌کند.
پس از این واقعه مرحوم آیت‌الله سیدمحمدرضا خراسانی وقتی این ماجرا را می‌شنود از مقاومت و بی‌باکی این طلبه جوان تجلیل کرده، هدیه‌ای برای ایشان می‌فرستند. بدین‌سان مرحوم احمدی در دوره مبارزات ملی شدن صنعت نفت و پس از آن در صحنه بود.
فعالیت‌های سیاسی حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در آن دوران همچنان تداوم داشت. ایشان خود می‌گوید:
«وقتی مرحوم آیت‌الله کاشانی در مشهد تبعید بودند، در یک خانه با حیاطی وسیع سکونت داشتند. مجامع دینی و هیأت‌های مذهبی از شهرستان‌ها می‌آمدند و به همراه روحانیون خود با ایشان دیدار می‌کردند. روزی هم ما با جمعی از روحانیون و اهالی سده خدمت ایشان رفتیم و یکی از روحانیون همراه اظهار کرد که ایشان (یعنی بنده) خطیب است و از حقیر تمجید کرد. مرحوم کاشانی هم اصرار کردند که من سخنرانی کنم. جمعیت گسترده‌ای حضور داشت و من هم حدود یک ساعت در امور سیاسی و نقش مبارزاتی روحانیت صحبت کردم که با استقبال حضار روبرو شد. پس از سخنرانی باز یکی از روحانیون حاضر معرفی کردند که ایشان (یعنی بنده) اهل مبارزه است و شکنجه هم شده است. مرحوم آیت‌الله کاشانی فرمودند: «هنیئاً لأرباب النَعیم نعیمهُم»و بعد هم از طرف ایشان عبایی به بنده اهدا شد.»