جمعه, 02 آذر 1403 Friday 22 November 2024 00:00

به نقل ازپایگاه اطلاع رسانی حوزه، 

اشاره
در شمارش عوامل بقا و پایداری و استمرار نظامهای سیاسی، در شماره پیشین برخی از آنها چون عدالت اجتماعی و شایسته سالاری مورد بحث و بررسی قرار گرفت. اینک عوامل دیگری را از نظر می گذرانید.

3ـ برابری در مقابل قانون
در کشورهایی که حکومت، برپایه آرا آزاد مردم پی ریزی شده است، سه قوه معروف به نامهای مقنّنه، مجریّه و قضاییّه وجود دارد که هر یک با داشتن استقلال کامل، اساس حکومتها را تشکیل می دهند. وظیفه آنها حفظ و رعایت قانون است؛ به این معنا که انسان برای بهتر زیستن و حفظ شأن و منزلت خویش، ناگزیر است به یک سری مقررات تن دهد و به آن پای بند باشد. آن مقررات را «قانون» گویند.

سه قوه یاد شده برای نظم بخشیدن جامعه می کوشند. وظیفه قوه مقننه، قانون گذاری است. قوه مجریه موظف به اجرای دقیق قوانینی است که از طرف دستگاه قانونگذاری تصویب شده است. قوه قضائیه نیز وظیفه دارد، بر اجرای دقیق قانون در کشور نظارت کامل داشته باشد و در صورت تخلف از جانب فرد یا افراد، آنان را وادار به رعایت قانون نماید.

با توجه به فلسفه وجودی قانون و اهمیت حاکمیت آن در جامعه، آنچه مهم است، اجرا و رعایت آن به طور مساوی در بین آحاد جامعه است.

قانون گذار وظیفه دارد با رعایت مصالح فرد و جامعه، بطور یکسان قانون وضع نماید. مجریان نیز موظف اند در مقام اجرا، همه افراد را بدون توجه به رنگ و نژاد و زبان و مسئولیت و گرایش دینی و ... نگریسته و قوانین را بدون تفاوت و تبعیض اعمال نمایند.

باید اذعان نمود که برابری در اعمال قانون بسیار مهم و دارای آثار فراوان در پایداری نظام سیاسی است و بی توجهی در اجرای آن قطعا از عوامل مهم فنا و سقوط حکومتها خواهد بود. در این باره شواهد تاریخی فراوانی وجود دارد.

در مکتب اسلام، نگرش به قانون، یک امر مقدس و فراتر از وظایف مدنی شمرده شده است.
عمل به قانون بر مبنای اعتقاد و باورهای دینی است و به همین دلیل رهبران دینی در اسلام بیشتر از همه به مقررات پای بندند و در حفظ و رعایت آن بیش از همه می کوشند.
در تاریخ آمده است که یکی از زنان مسلمان به نام «فاطمه مخزومیه» از طایفه بنی مخزوم مرتکب سرقت شد. وقتی جرم از نظر موازین قضایی به اثبات رسید، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ دستور داد تا انگشتان او را به کیفر گناهانش قطع کنند. این جریان بر طایفه بنی مخزوم سخن گران آمد و برای آزاد ساختن این زن از حد شرعی، به هر وسیله ممکن متوسل شدند؛ از جمله اسامة بن زید را که مورد توجه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ بود، به شفاعت برانگیختند.

پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به اسامه فرمود:

«اَتَشْفَعُ فی حَدٍّ مِنْ حُدُودِ اللّهِ؟»

«آیا درباره جاری نشدن حدی از حدود خداوند شفاعت می کنی؟»

آنگاه اضافه فرمود:

«ملتهای پیشین را این کردار زشت (عدم اجرای قانون در حق سرشناسان و اجرای آن در حق ضعیفان) به سقوط کشاند؛ زیرا اگر سرشناسان دزدی می کردند آزادشان می گذاشتند و اگر مردم ضعیف و ناتوان دزدی می کردند یا خلاف دیگری مرتکب می شدند، مجازات می شدند.»

سپس فرمود:

«لا شَفاعَةَ فی حُدُودِاللّهِ وَ اللّهِ لَوْ کانَتْ فاطِمَةُ بِنْتُ مُحَمَّدٍ ـ صَلی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ ـ لَقَطَعْتُها»

«در مجازاتی که خدا مقرر کرده است جای شفاعت نیست، به خدا سوگند اگر از دخترم فاطمه ـ سلام الله علیها ـ چنین گناه و خلافی سر می زد، حکم خدا را اجرا می کردم.»

سپس اضافه فرمود:

«ساعَةُ اِمامٍ عادِلٍ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ سَبْعینَ سَنَةٍ، وَحَدٌّ یُقامُ لِلّهِ فِی الاَْرْضِ اَفْضَلُ مِنْ مَطَرِ اَرْبَعینَ صُبْحاً»(1)

«یک ساعت امام عادل از عبادت هفتاد سال بهتر است و حدّی که برای خداوند در روی زمین جاری شود از باران چهل شبانه روز بهتر است.»

در این بیان نورانی، پیامبر اکرم علل سقوط و فنای حکومتها و حتی ملتها را عدم اجرای قانون برای همه ذکر فرمودند و اجرای حد الهی را از چهل روز ریزش باران برتر معرفی کردند.

تبعیض در قانون، به معنای قرار دادن گروهی از مردم برتر از قانون و گروه دیگر فروتر از قانون است. حرمت و قداست قانون هنگامی حفظ می شود که همه افراد جامعه ـ به ویژه متولیان و مجریان ـ به آن احترام بگذارند و هیچ مقامی خود را مافوق آن نداند و در برابر خواسته های شخصی یا عمومی آن را نقض ننماید.

منزلت قانون در نگرش دینداران
در مکتب اسلام، نگرش به قانون، یک امر مقدس و فراتر از وظایف مدنی شمرده شده است. عمل به قانون بر مبنای اعتقاد و باورهای دینی است و به همین دلیل رهبران دینی در اسلام بیشتر از همه به مقررات پای بندند و در حفظ و رعایت آن بیش از همه می کوشند. آنان پیروان خویش را نیز به رعایت آن دعوت و همواره توصیه می کنند که مسئولان، کارگزاران و مدیران جامعه بیش از مردم عادی به قانون ملتزم باشند و اصل تساوی حقوق و اجرای قانون را سرلوحه کار خویش قرار دهند. این نوع نگرش ناشی از دو موضوع در جهان بینی اسلامی است:

الف) از منظر اسلام همه انسانها بدون استثنا از یک مرد و زن آفریده شده اند و همه، اعضای یک خانواده اند. این مسئله در آیات قرآن و روایات معصومان ـ علیهم السلام ـ به طور صریح و گسترده آمده است.

در این بینش، همه در خلقت به نقطه مشترک می رسند و در آفرینش هیچ امتیازی نسبت به هم ندارند. نیز در احساسات و تمایلات نفسانی و همچنین دریافتهای عقلانی و شعور ذاتی و ... یکسان اند. امّا چرا انسانها در برابر قانون و مقررات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و ... برابر نباشند؟! امروزه در برخی جوامع، عده ای از سودجویان و تفوق طلبان، خود یا ملت و قوم خود را برتر می دانند. چرا؟

قانون گذار وظیفه دارد با رعایت مصالح فرد و جامعه، بطور یکسان قانون وضع نماید.
مجریان نیز موظف اند در مقام اجرا، همه افراد را بدون توجه به رنگ و نژاد و زبان و مسئولیت و گرایش دینی و ... نگریسته و قوانین را بدون تفاوت و تبعیض اعمال نمایند.
در جهان بینی اسلامی برتری و امتیاز در برابر قانون شدیدا محکوم است و اگر در روایات و آیات فضیلت برخی از گروهها یاد شده، آن برتری مربوط به امور معنوی و درجات اخروی است نه قوانین مدنی و حقوق انسانها در دنیا.

ب) عدم تساوی افراد در برابر قانون، به معنای بی حرمتی و دهن کجی به قانون و ناکارآمد جلوه دادن آن است. اگر بنا بود قانون در مورد بر خی اجرا و اعمال نگردد، چرا از ابتدا تدوین شد؟ اجرا نکردن قانون در خصوص برخی گروههای اجتماعی، بی حرمتی به قانون جامعه است.

در همین باره پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود:

«اَلنّاسُ سَواسِیَةٌ کَاَسْنانِ الْمُشْطِ.»

«مردم در برابر قانون نظیر دندانه های شانه با هم مساوی اند.»

نمونه های عملی در تساوی اعمال قانون در اسلام
الف) سیره پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ

مورخان اسلامی نقل کرده اند که علی ـ علیه السلام ـ روزی به عمر بن خطاب در دوران خلافتش فرمود:

«اگر سه چیز را در دوران خلافت رعایت کرده، به آنها عمل کنی از هر چیزی تو را کفایت خواهد کرد.»

عمر پرسید: آن سه چیز کدام است؟

امام فرمود:

«اِقامَةُ الْحُدُودِ عَلیَ الْقَریبِ وَ الْبَعیدِ وَ الْحُکْمُ بِکِتابِ اللّهِ فِی الرِّضی وَ السَّخَطِ وَ الْقَسْمُ بِالْعَدْلِ بَیْنَ الاَْحْمَرِ وَ الاَْسْوَدِ»(2)

«1ـ اجرای حدود الهی بر نزدیکان و بیگانگان؛

2ـ حکم بر اساس کتاب خدا (قرآن) در همه حال چه در حالت خوشنودی و چه در حالت خشم؛

3ـ تقسیم عادلانه بیت المال بین همه مردم، چه سرخ و چه سیاه.»

علمای اسلامی مهم ترین دلیلِ برابری مردم در برابر قانون را برابر دانستن مردم در اجرای قوانین حدود، دیات و قصاص در قرآن می دانند. قرآن در آیه قصاص می فرماید:

«وَ کَتَبْنا عَلَیْهِمْ فیها اِنَّ النَّفْسَ بِالنَّفْسِ، وَ الْعَیْنَ بِالْعَیْنِ، وَالاَْنْفَ بِالاَْنْفِ، وَ الاُْذُنَ بِالاُْذُنِ وَ السِّنَّ بِالسِّنِّ.»(3)

«بر آنها [بنی اسرائیل] در آن [تورات] نوشتیم که جان در مقابل جان، چشم در مقابل چشم، بینی در مقابل بینی، گوش در برابر گوش و دندان در مقابل دندان باید قصاص شود.»

همچنین خداوند در آیات مربوط به حد سرقت، زنا، لواط، کفاره ظهار و قسم ناحق و ... امتیازی برای افراد قائل نشده و رنگ و مذهب و قومیت و ... را در حکم آن دخالت نداده است.

در تاریخ آمده است که پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ که در اواخر حیات با برکت خویش دچار نقاهت شدیدی شده بود، روزی به زحمت وارد مسجد شد. پس از سخنرانی در خصوص یادآوری دوران قبل از اسلام و وضعیت مردم حجاز و کسب عزت و عظمت در سایه اسلام، فرمود:

«مردم! گویا روزهای پایانی عمر من است، و بزودی از بین شما رخت بربسته، به دیدار معبودم می روم، و خدا قسم یاد کرده است که هیچ مظلمه ای (حق مردم) را بدون رضایت صاحب حق مورد بخشش قرار ندهد؛ از این رو هر گاه کسی از شما بر ذمه من حقی داشته باشد، من آماده قصاص هستم؛ و از هر کس مالی نزد من مانده، اکنون می تواند از مال من بردارد، و آن را در همین دنیا باز ستاند، یا مرا عفو نماید تا خدا را در حال پاکی ملاقات کنم.

سوادة بن قیس از میان جمعیت بلند شد و گفت: ای رسول خدا! روزی که سوار بر شتر از سوی شهر طائف بر می گشتید و من به استقبال شما آمده بودم، عصایی در دست شما بود و آن را برای راندن شتر حرکت می دادید که ناگهان به شکم من خورد. نمی دانم به عمد بود یا غیر عمد؟ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ فرمود: ای سواد! معاذالله! من هرگز تعمد نداشته ام و هم اکنون آماده قصاص هستم. سپس دستور داد همان عصا را حاضر کردند و به سوادة بن قیس دادند. سواد عصا را برداشت. مردم به شدت متاثر بودند و گریه می کردند. پیامبر پیراهن خویش را بالا زد و فرمود: بیا و قصاص کن! سواد نزدیک رفت و عرض کرد: ای رسول خدا! اجازه می دهید لبهایم را بر روی شکمتان بگذارم؟ حضرت فرمود: آری! سواد، سینه پیامبر را بوسید و گفت: به بوسه گاه خودم از آتش جهنم پناه می برم. ای رسول خدا! من شما را عفو کردم. آن حضرت دست به دعا برداشت و فرمود:

«خدایا! به لطف و کرم خود از گناهان سوادة بن قیس درگذر، چنان که پیامبر تو را عفو کرده است.»(4)

یکی از روشهای پسندیده پیامبر این بود که هر گونه واسطه گری و شفاعت را منع کرده بود و از هیچ کس ـ حتی از عزیزترین نزدیکان خود ـ وساطتی نمی پذیرفت.

از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل شده که کنیزِ امّ سلمه از قومی سرقت کرده و در محاکم قضایی ثابت شده و بنا بود که در حق وی حدّ سرقت جاری گردد. اقوامش به حضور پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ رسیدند و ام سلمه را وادار کردند که در محضر پیامبر از کنیزش شفاعت کند. پیامبر در پاسخ به ام سلمه فرمود:

«ای ام سلمه! این حدّی از حدود الهی است و نباید تعطیل شود.»(5)

سپس انگشتان کنیز را قطع کرد.

در مواردی نیز به اسامه بن زید فرمود:

«لا تَشْفَعْ فی حَدٍّ.»(6)

«درباره اجرای حد شفاعت نکن.»

اگر در جامعه ای قانون فقط برای ضعفا باشد و اغنیا و وابستگان به احزاب و گروههای
حاکم یا صاحبان قدرت و متنفذین از آن شانه خالی کنند، آن جامعه الفبای توسعه و کمال را در نمی یابد و فقط در بیان الفاظ و فریبکاری باقی می ماند.
ب) سیره امام علی ـ علیه السلام ـ

حضرت امیرمؤمنان ـ علیه السلام ـ در دوره طلایی زمامداری خود، سیره عملی حکومت دینی و مردم سالار را به خوبی به همگان نشان داد و همه زوایای حکومت را سرشار از عدل و برابری در مقابل قانون کرد. همین برابری در مقابل قانون و برخورداری همگان از حقوق یکسان موجب شد که برخی از افراد متنفذ و صاحب قدرت از اطراف او پراکنده شوند و به دشمنان وی ملحق گردند و بر ضد حضرت شمشیر بکشند. آن بزرگوار نه خود را در برابر قانون، برتر از دیگران می دانست و نه اجازه می داد دیگر مدیران و صاحبان قدرت خود را از مردم عادی برتر بدانند و فوق قانون تصوّر کنند.

حضرت، در سفارش به مالک اشتر فرمود:

«وَ اِیّاکَ وَ الاِْسْتِئْثارَ بِمَا النّاسُ فیهِ اُسْوَةٌ.»(7)

«مبادا در آنچه با مردم مساوی و برابر هستی، امتیاز خواهی کنی و خویشتن را بر دیگری مقدم بداری.»

در نامه ای به اسود بن قطبه، از فرماندهان سپاه نوشت:

«فَلْیَکُنْ اَمْرُ النّاسِ عِنْدَکَ فِی الْحَقِّ سَواءً.»(8)

«کار مردم در آنچه حق است، باید نزد تو یکسان باشد.»

در زمان خلافت عثمان، ولید بن عقبه، حاکم کوفه ـ که از منصوبان و نزدیکان خلیفه سوم بود ـ مرتکب خلافی شد. مردم مراتب را با دلایل قطعی شرعی به عثمان گزارش دادند، ولی عثمان توجهی نکرد و به تندی با مردم برخورد کرد.

حضرت علی ـ علیه السلام ـ خشمگین شد و به عثمان اعتراض نمود که چرا حدود خدا را معطّل گزارده است و شخصا ولید را احضار و حد الهی را بر وی جاری ساخت. البته حد زدن حاکم کوفه که از معاریف عرب بود، کار ساده ای نبود و از عهده کسی جز امام علی ـ علیه السلام ـ بر نمی آمد. رهبر معصوم و امام اول شیعیان حتی نسبت به دوستان و حامیان خود که احیانا خلافی مرتکب می شدند، اغماض نمی کرد و حاضر به تعطیل ساختن حدود نمی شد.

نجاشی، از شعرای عصرامام علی ـ علیه السلام ـ بود. در جنگ صفین نیز در رکاب حضرت شرکت داشت و گاهی نامه های معاویه را با سروده های آتشین خود پاسخ می داد. وی در ماه رمضان روزه خود را با شراب باطل ساخت. غلام معروف حضرت ـ قنبر ـ او را دستگیر و در محضر حضرت حاضر کرد. امام علی ـ علیه السلام ـ وی را طبق قانون الهی حد زد. این کار برای حضرت گران تمام شد؛ چه آنکه نجاشی بی درنگ به دشمن سرسخت امام، یعنی معاویه پیوست و موضع ضد علی گرفت.

این گونه موارد در سیره عملی آن حضرت، فراوان یافت می شود. دلیل این توجه بسیار به حفظ و رعایت حدود و قانون الهی، مقدس و محترم شمردن قانون است. اگر در جامعه ای قانون فقط برای ضعفا باشد و اغنیا و وابستگان به احزاب و گروههای حاکم یا صاحبان قدرت و متنفذین از آن شانه خالی کنند، آن جامعه الفبای توسعه و کمال را در نمی یابد و فقط در بیان الفاظ و فریبکاری باقی می ماند.

مجریان موثر قانون یا عاملان واقعی
صرفِ داشتن قانون جامع و کامل در روند رشد و توسعه واقعی جامعه بدون همکاری مجریان دلسوز و آگاه موثر نخواهد بود. به تجربه ثابت شده که اگر قانون کامل باشد، ولی مجریان به اجرای دقیق و همه جانبه آن پایبند نباشند، جامعه قانون مند نخواهد شد. آحاد مردم موظف به اجرا و رعایت قانون هستند. ولی باید توجه داشت که بیش از هر کس خود قانون گذاران و مجریان اصلی و حاکمان جامعه باید متعهد به حفظ و اجرای کامل قانون باشند.

انسان همواره در معرض اشتباه و نسیان است. برای رفع اشتباه و نجات از دامهای
شیطان، لازم است عواملی که نقش اساسی در کاهش خطا و انحراف دارد به کار گرفته شود. از جمله آنها اصل نظارت ملی است.
اگر قانون شکنی از سوی متولیان و حافظان و مجریان صورت گیرد، نباید انتظار داشت دیگران قانون را بدرستی اجرا کنند. علت بروز قانون شکنی در جوامع را غالبا باید در عملکرد متصدیان امور و حاکمان رده اول جست و جو کرد.

نگاهی گذرا به برخی آیات قرآن در خصوص تخلف از مقررات و فرامین دینی، مسئله یاد شده را اثبات می کند. بسیاری از این آیات، درباره علمای یهود و جریان تخلف از دستورهای صریح دین است. آنها دیگران را از حرام خواری، دروغ گویی، رشوه خواری، زر اندوزی و ... نهی کرده، همه اینها را خلاف آیین یهود معرفی می کردند، ولی خود آن تخلفات را مرتکب می شدند.

همچنین برای جلب رضایت مردم و گرفتن پاداش ناچیز، کتاب خدا را تحریف می کردند. عامه مردم می دیدند که علمای دین آشکارا دروغ می گویند و حرام می خورند و از گرفتن رشوه پرهیز ندارند و احکام خدا را به سبب رشوه تغییر می دهند و حق یکی را برای گرفتن پاداش به دیگری واگذار می کنند.(9)

بزرگترین ضربه ای که در جامعه به اجرای قانون زده می شود، بی تعهدی و بی توجهی حاملان و حامیان قانون است. امروز قدرتمندان و مستکبران جهان که به دروغ مدعیان حقوق بشر و طرفدار نظم نوین جهانی و دموکراسی اند، علنا به دلیل منافع مادی، ارزشهای انسانی را زیر پا می گذارند و از ددمنشی و تجاوز به حقوق دیگران ابایی ندارند. آنان با حربه حقوق بشر به تجاوز و غارت اموال و منابع ملی مردم ضعیف ـ نظیر فلسطین، عراق، افغانستان ـ می پردازند.

4) نظارت بر عملکرد کارگزاران
از جمله عوامل فراگیر در پایداری و استمرار نظامهای سیاسی، نظارت بر روند عملکرد مدیران و کارگزاران است. نظارت در نظامهای سیاسی دنیا و نیز در جهان بینی اسلامی دارای شیوه های گسترده ای است که به اختصار، برخی از موارد آن را ذکر می کنیم:

الف) نظارت ملّی و حق پرسشگری

انسان همواره در معرض اشتباه و نسیان است. برای رفع اشتباه و نجات از دامهای شیطان، لازم است عواملی که نقش اساسی در کاهش خطا و انحراف دارد به کار گرفته شود. از جمله آنها اصل نظارت ملی است.

نظارت، یعنی سهیم شدن افراد در سرنوشت خود و آگاهی لازم از برنامه ریزیهای خرد و کلان و شیوه اجرای کار توسط کارگزاران و مجریان. نظارت باید آن قدر کامل و دقیق باشد که اگر مسئولی در اجرای برنامه ها و انجام وظایف، بی کفایتی به خرج داد یا کار شکنی کرد یا سوء استفاده مالی نمود، طبق قانون، مجازات گردد، و چنانچه شایستگی و دلسوزی و صداقت از خود نشان داد و در نگهداشت سرمایه ملی، و در اجرای امور کمال تلاش را نمود، مورد قدردانی و ترفیع درجه قرار گیرد و به مردم و مسئولان بالاتر معرفی شود. از همه مهم تر آن که کارگزاران و مجریان امور در تمامی رده ها باید بر این باور باشند که مردم در نظارت بر کارها سهیم اند و این از جمله حقوق مسلم شهروندی است.

انواع نظارت

باید توجه داشت که نظارت در هر نظام سیاسی به چند صورت انجام می گیرد:

1) به صورت عمومی: این نظارت از سوی عامّه مردم در هر شغل و مقام و موقعیّتی که قرار دارند اعمال می گردد. مردم نباید اجازه بدهند که دست اندرکاران و برنامه ریزان و مجریان به دلخواه خویش حرکت کرده، هر سیاستی که خود مصلحت دانسته طراحی و اجرا نمایند تا حدی که مردم را نسبت به کارهای کشور بیگانه فرض کنند و در بی خبری قرار دهند.

مسئولان باید این حقیقت را بپذیرند که اعتبارات و بودجه های تخصیصی حتی مسئولیتهای آنان متعلق به افراد آن سرزمین بوده، همگان در سرنوشت آن صاحب حق اند. مسئولان باید آماده شنیدن اعتراض و انتقاد مردم باشند و باور کنند که نظارت و دقت مردم در امور، برکات فوق العاده ای دارد که از جمله آن کاهش اشتباهات و خطاها و جریان بهتر امور است. در دنیای امروز و کشورهای توسعه یافته، این نظارت به شیوه معقولی اجرا می شود.

مکتب اسلام نیز به مسئله نظارت عامه مردم بر سرنوشت خرد و کلان کشور و همچنین عملکرد مسئولان و کارگزاران توصیه کرده است.(10) این مسئله در دوران حکومت پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و حضرت امام علی ـ علیه السلام ـ به شیوه بسیار دقیق و ماهرانه ای اعمال می شد که به برخی اشاره می گردد:

مسئولان باید آماده شنیدن اعتراض و انتقاد مردم باشند و باور کنند که نظارت و
دقت مردم در امور، برکات فوق العاده ای دارد که از جمله آن کاهش اشتباهات و خطاها و جریان بهتر امور است.
امام علی ـ علیه السلام ـ پس از جنگ جمل، عبدالله بن عباس ـ پسر عموی خود ـ را به حکومت بصره گمارد و پس از ارائه رهنمودهای لازم، در جمع بسیاری از مردم بصره خطاب به مردم فرمود:

«یا معاشر الناس! قد استخلفت علیکم عبداللّه بن عباس، فاسمعوا له و اطیعوا امره ما اطاع الله و رسوله فان احدث فیکم و زاغ عن الحق فاعلمونی اعزله عنکم.»(11)

«ای گروه مردم [بصره]! من عبدالله بن عباس را جانشین خود بر شما قرار دادم. سخن او را بشنوید و فرمان او را تا هنگامی که از فرمانهای خدا و رسول خدا اطاعت می کند، اطاعت کنید و اگر میان شما بدعتی پدید آورد یا از راه حق منحرف شد بدانید او را از فرماندهی بر شما عزل خواهم کرد.»

امام علی ـ علیه السلام ـ ، همراه معرفی نامه و حکم هر حاکمی، نامه دیگری برای مردم می نوشت و در آن یادآوری می کرد که مراقب حاکمان باشند که به دستور خدا و رسول خدا عمل کنند و در صورت تخلف، مراتب را به مسئولان بالاتر گزارش دهند.

در فرهنگ دینی، حاکم و همه دست اندرکاران حکومت باید دقیقا زیر نظر مردم باشند. در کشورهای جهان سوم، مردم چندان در سرنوشت کشورشان نقشی ندارند و از روند کاری مسئولان خود بی اطلاع هستند. معمولاً بین حاکمان و مردم این گونه کشورها فاصله زیادی وجود دارد و مردم نسبت به کارگزاران کشورشان احساس بیگانگی می کنند. در فرهنگ اسلامی، نظارت عمومی همان امر به معروف و نهی از منکر است؛ با این تفاوت که نظارت بر عملکرد مسئولان و کارگزاران از جانب مردم مورد خاص امر به معروف نیز هست. در قرآن آمده است:

«و تواصو بالحق»(12)

«یکدیگر را به حق سفارش کرده اند.»

2) به صورت خصوصی: کلیه مسئولان در رده های مختلف، باید مورد نظارت و مراقبت عده ای خاص قرار گیرند. در سیستم اداره حکومتها متصدیان دلسوز، افرادی مطمئن و کارآمد را برای نظارت و کنترل بر کارهای مدیران برمی گزینند و در فرصتهای لازم عملکرد مثبت یا منفی آنان را پس از بررسی کامل به مسئولان درجه اول گزارش می دهند. وظیفه ناظران این است که با دریافت اطلاعات صحیح و کامل از اوضاع جاری وزارتخانه ها و سازمانها، روند اجرای کار را به اطلاع مجریان و متصدیان کلان کشور برسانند. نظارت عام وظیفه همگانی است، امّا نظارت خاص توسط گروهی ویژه صورت می گیرد.

این نظارت به دو طریق اعمال می گردد:

الف) رهبر، هیأت وزیران یا مسئولان رده بالای کشور تشکیلات یا سازمانی را به صورت رسمی تشکیل می دهند و آن سازمان هر چند وقت یک بار، طبق ضوابط، عملکرد مدیران رده های گوناگون را بررسی می کند و گزارش آن را به مقامهای مسئول ارسال می نماید.

ب) بررسی و کنترل به صورت غیر رسمی و به شیوه مخفی است. در این شیوه، بازرسان در صورت رؤیت تخلف، گزارش آن را به صورت مخفیانه به مسئولان بالاتر می رسانند.

در منابع دینی و در تاریخ حکومت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و امام علی ـ علیه السلام ـ ، هر دو نظارت یافت می شود. نخست به نظارت رسمی بر عملکرد والیان اشاره می کنیم.

امام هشتم، علی بن موسی الرضا ـ علیه السلام ـ فرمود:

«سیاست پیامبر اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ همواره بر این بود که هر گاه لشکری را به منطقه ای گسیل می داشت، فرماندهی بر آن تعیین می کرد و به همراه او فردی از افراد موثق و مورد اطمینان خود را به عنوان گزارشگر می فرستاد تا برای او اخبار و اطلاعات کسب نماید.»(13)

در این روایت کلمه تجسّس آمده است که به معنی دریافت اطلاعات به صورت سِرّی است.

امام علی ـ علیه السلام ـ به کعب بن مالک که از والیان حضرت و نماینده او در یکی از بلاد اسلامی بود، چنین می فرماید:

«ای کعب! آنگاه گروهی از یاران خود را روانه شهرها کن تا از اوضاع ماموران و مسئولان دولتی بپرسند و روش کاری آنان را در حکومت بین منطقه دجله و عذیب بنگرند.»(14)

علی ـ علیه السلام ـ در دوران حکومت خود بیش از هر حاکمی از حالات ماموران خود باخبر می شد و همواره به والیان و حاکمان خود در مناطق مختلف چنین نظارتی را سفارش می نمود.

امام به ارجمندترین والی خود ـ مالک اشتر نخعی ـ می فرماید:

«پس در کارهای کارگزارانت تفقّد کن و کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و وفادار به خود بر آنان بگمار؛ زیرا مراقبت نهانی تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حقّ رعیّت وا می دارد ... هر گاه یکی از ایشان دست به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان گواهی دادند، همین خبرها تو را بس بُوَد. باید به سبب خیانتی که کرده تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، باز خواست نمایی.»(15)

نکته مهمی که در سفارش علی ـ علیه السلام ـ به مالک اشتر و هم چنین در سخنان پیامبر گرامی ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ به آن اشاره شده عنوانی است که این دو رهبر معصوم به ماموران مخفی داده اند و آن عنوان زیبا و بحق «عین» است. مشخص ترین و متبادرترین معنای عین، چشم است که در عبارت فوق آمده است: «وابْعَثِ الْعُیُونَ». پیداست این گونه افراد به لحاظ حسّاسیت مسئولیت و ماموریت و به لحاظ مورد اعتماد بودن، باید همانند چشمان باشند.

از نمونه های دیگر، نامه آن حضرت به قثم ابن عباس است که در طول مدت خلافت حضرت، امیر وی و فرماندار مکه بود. حضرت از ارسال جاسوسان معاویه به شهر مکه به وی خبر داد و در نامه ای به قثم ابن عباس می نویسد:

«اما بعد فان عینی بالمغرب کتب الی یعلمنی انه وجه الی الموسم اناس من اهل الشام، العمی القلوب، الصم الاسماع، الکمه الابصار.»(16)

«نیروهای اطلاعاتی من از مغرب زمین(17) (سرزمین شام) نامه ای به من نوشته اند و خبر داده اند که گروهی از مردم شام به سوی مکه گسیل گشته اند که از بی دینی و بی رحمی کور دل و ناشنوا و نابینایند.

اینان کسانی اند که حق را در باطل می جویند و بندگی را در نافرمانی از خدا.»(18)

عثمان بن حنیف انصاری فرماندار امام ـ علیه السلام ـ در بصره بود. یکی از توانگران شهر وی را شبی به میهمانی شام دعوت کرد که در آن میهمانی سفره رنگارنگی پهن بود. این خبر را یکی از یاران امام به حضرت منتقل کرد. امام، نامه توبیخ آمیزی به عثمان بن حنیف نوشت و در بخشی از آن نامه چنین فرمود:

«ای پسر حنیف! به من گزارش رسیده که یکی از جوانان بصره تو را به مهمانی ای دعوت کرده است و تو نیز مشتاقانه به آن شتافته ای، سفره ای رنگین برایت افکنده و کاسه ها پیشت نهاده. من گمان نداشتم تو در میهمانی و جشن مردمی شرکت کنی که فقرا در آن حضور نداشته و توانگران فقط دعوت شده باشند.»(19)

همان گونه که برخی از شارحان متعرض شده اند، از کلمه «بلغنی»؛ «به من رسیده» به درستی می توان فهمید که در هر شهر بازرسان و گزارشگران مخفی امام علی ـ علیه السلام ـ حضور داشته و دقیقا رفتار استانداران و فرمانداران و سایر کارگزاران را زیر نظر می گرفته اند و چنین مواردی را به او گزارش می داده اند.

امام هر گونه رشد و پیشرفت جامعه را منوط به سلامت نظام سیاسی آن، بویژه نخبگان جامعه می دانست. از این رو برای حفظ این سلامت، از هیچ کوششی فروگذار نمی کرد و به کوچک ترین تخلف در سیستم با دیده اغماض نمی نگریست. او طی نامه های بسیار، رهنمودهای لازم را به کارگزاران خود ارائه می فرمود تا دچار لغزش و خطا نشوند؛ حتی گاهی آنها را تهدید می کرد و مورد عتاب قرار می داد. تمامی برخوردهای آن حضرت بیانگر اهمیت حکمرانی بر مردم و نظارت کامل بر عملکرد کارگزاران است. او به هر چه می گفت ایمان داشت. در یکی از نامه ها به زیاد بن ابیه جانشین حاکم بصره چنین نوشت:

«به خدا سوگند می خورم ـ سوگندی راست ـ اگر مرا خبر برسد که تو در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده ای چنان بر تو سخت گیرم که کم مایه مانی و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینی کند و حقیر و خوار شوی.»(20)

در تاریخ آمده است یکی از زنان آزاده در عصر خلافت حضرت علی ـ علیه السلام ـ برای شکایت از حاکم شهر، خدمت امام علی رسید. نام او «سوده» بود. او خود نقل می کند هنگامی که نزد امام در کوفه رسیدم تا شکایت مامور زکات حکومت را که به ما ظلمی روا داشته بود، به عرض او برسانم، آن حضرت تازه داخل محراب مسجد برای اقامه نماز جماعت شده بود. همین که متوجه من شد از نمازش منصرف شد و فرمود: آیا درخواستی داری؟ گفتم: بلی. ظلم مامورش را گزارش دادم. امام ـ علیه السلام ـ گریست و بعد فرمود:

«اللّهُمَّ اَنْتَ الشّاهِدُ عَلَیَّ وَ عَلَیْهِمْ وَ اِنّی لَمْ آمُرْ هُمْ بِظُلْمِ خَلْقِکَ.»

«خدایا! تو بر من و آنها شاهدی که من آنها را امر نکردم که بر خلق تو ستم نمایند.»

آنگاه قطعه پوستی که همراه داشت بیرون آورد و بر آن نوشت:

«بسم الله الرحمان الرحیم قَدْ جاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَاَوْفُوا الْکَیْلَ وَ الْمیزانِ، وَ لاتَبْخَسُوالنّاسَ اَشْیائَهُمْ وَ لاتُفْسِدُوا فِی الاَْرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ.»(21)

پس از نوشتن این آیه شریفه اضافه فرمود:

«فَاِذا قَرَأْتَ کِتابی هذا فَاحْتَفِظْ بِما فی یَدِکَ مِنْ عَمَلِنا حَتّی یَقْدُمَ عَلَیْکَ مَنْ یَقْبِضُهُ مِنْکَ وَالسّلامُ.»(22)

«هر گاه نامه مرا خواندی آنچه از کار ما در دست توست حفظ کن تا کسی به سراغت آید و آنها را از تو تحویل بگیرد. والسلام.»

سپس نوشته را به من داد، بدون اینکه مهری بر آن بزند یا با چیزی ببندد. من نامه را بردم و به مامور دادم. مامور حضرت بی درنگ از مقام خود عزل و از سرزمین ما خارج شد.

نظارت یا اصل فراموش شده در جامعه
با همه تاکید اسلام درباره نظارت بر عملکرد کارگزاران نظام و اهمیت آن در نظامهای سیاسی و نیز آثار و برکات فراوان آن، متأسفانه این وظیفه شرعی و قانونی در بسیاری از جوامع اسلامی به دست فراموشی سپرده شده است.

امام علی ـ علیه السلام ـ اداره نمودن جامعه بدون هیچ نظارتی را شایسته انسانهای با مسئولیت نمی داند. در بیان نورانی آن بزرگوار هشدارهای جدی به کارگزاران دیده می شود؛ آنجا که به مالک اشتر، یار وفادار و انسان متعهد و حاکم مصر، چنین نوشته است:

«وَ لا یَکُونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسیئُ عِنْدَکَ بِمَنْزِلَةٍ سَواءٍ، فَاِنَّ فی ذلِکَ تَزْهیدا لاَِهْلِ الاِْحْسانِ فِی الاِْحْسانِ، وَ تَدْریباً لاَِهْلِ الاِْسائَةِ عَلیَ الاِْسائَةِ ...»(23)

«ای مالک! مبادا نکو کار و بدکار در دیده ات برابر آید؛ زیرا این گونه برداشت رغبت نیکوکار را در نیکی کم کرده و زشتکار را به بدی وامی دارد. با هر یک چنان رفتار کن که او خود را بدان ملزم ساخته است.»

دیگر روش آن امام دلسوز در مراقبت و کنترل ناظران و مراقبان این بود که برای این گونه افراد نیز مراقبانی مخفی می گماشت تا هم بر عملکرد کارگزاران و هم مراقبان نظارت نمایند. این روش به اصطلاح کنترل در کنترل نامیده می شود.

باید اذعان داشت که اگر چنین روشی در اداره جامعه اعمال نشود، نمی توان کشوری را به درستی کنترل و اداره نمود. این مسئله در جامعه امروز که برخی از مردم در ارتکاب خلاف از حیله ها و دغل کاریهای پیچیده ای استفاده می کنند، اهمیت بسیار دارد.

ادامه دارد

1ـ وسائل الشیعه، ج 18، ص 308.

2ـ وسائل الشیعة، ج 18، ص 156.

3ـ سوره مائده (5) آیه 45.

4ـ وسائل الشیعة، ج 18، ص 156.

5ـ وسائل الشیعة، ج 28، ص 43.

6ـ وسائل الشیعة، ج 28، ص 43.

7ـ نهج البلاغه، نامه 53، معروف به عهد نامه مالک اشتر.

8ـ نهج البلاغه، نامه 59.

9ـ ر.ک: سوره توبه (9) آیه 34؛ سوره مائده (5) آیات 42 ـ 44، 62 و 63؛ سوره بقره (2) آیه 79.

10ـ «کُلُّکُمْ راعٍ وَ کُلُّکُمْ مَسْئُولٌ عَنْ رَعِیَّتِهِ»؛ «همه شما مراقب و همه تان در برابر زیردستان خود مسئولید.»؛ بحار، ج 72، ص 38، باب 35 (الانصاف و العدل ...).

11ـ کتاب الجمل، شیخ مفید با تعلیقات سید علی میر شریفی، ص 420.

12ـ سوره عصر (103) آیه 3.

13ـ قرب الاسناد، ص 148، به نقل از کتاب مبانی حکومت اسلامی، جعفر سبحانی، ص 642.

14ـ الخراج، ابن یوسف، ص 128، به نقل از کتاب مبانی حکومت اسلامی، ص 645.

15ـ نهج البلاغه، نامه 53، مترجم: عبدالمحمد آیتی، ص 734 و 735.

16ـ نهج البلاغه، نامه 53.

17ـ منظور از مغرب سرزمین شام است؛ چون در مغرب کوفه قرار دارد و سرزمین شام بزرگ و شامل سوریه، لبنان، فلسطین می باشد؛ شرح نهج البلاغه، محمد دشتی، ص 539.

18ـ نهج البلاغه، نامه 33.

19ـ نهج البلاغه، نامه 45.

20ـ نهج البلاغه، نامه 20، با ترجمه دکتر آیتی، ص 629.

21ـ «دلیل روشنی از طرف پروردگارتان برای شما آمده است. بنابر این حق پیمانه و وزن را ادا کنید و از اموال مردم چیزی نکاهید و در زمین بعد از آنکه اصلاح شد، فساد نکنید. این برای شما بهتر است اگر با ایمان هستید.» سوره اعراف (7) آیه 85.

22ـ نهج العلائة فی شرح نهج البلاغه، محمودی، ج 4، ص 144.

23ـ نهج البلاغه، نامه 53.