پنج شنبه, 01 آذر 1403 Thursday 21 November 2024 00:00

عبدالعلی صادقی به قلم خودش
با وجود ی که در سال تحصیلی 37- 1336 سرودن شعر را به صورت جدی شروع کردم و در سال 1338 در مجله ترقی در اقتراح ادبی این مجله با شعر مخمس خود به نام "امید" در میان دانشجویان و دانش آموزان کشور، مقام اول را کسب نمودم اما هرگز شعر بی درد نگفتم و تنها به دنبال زیبایی شعر نبودم، شعرهایم از نقطه نظر خودم بی معنا نیستند و تنها برای دلم سروده نشده اند بلکه کوششم بر این بوده که حرف مردم باشند و از زبان آن ها و درد دل آن ها حرف هایم را به گوش مردم برسانم. هنر برای مردم را اگر چه مشکل و دردسرآفرین می دانم اما به خاطر تعهدی که در آن متبلور است به آن پابند بوده و هستم، یکی برای سنگ مزار پدرش یا مادرش یا ... از من شعری می خواهد، یکی برای عروسی بچه هایش و دیگری که حاجی دارد از من می خواهد تا شعری بگویم.
در هر مراسمی که شرکت می کنم اجبارا بایستی حرف بزنم یا شعری بخوانم و گرنه طرف خود را دلخور کرده ام. یکی از گرانی می گوید و دیگری می خواهد راجع به فساد و اعتیاد و فحشا شعری بگویم، یکی از قوه قضائیه می نالد و یکی از نیروی انتظامی و عدم امنیت گله مند است و همه این ها از من که به قول آن ها شاعر مردمی می باشم می خواهند تابلند گوی آن ها باشم، بنابراین می بینید که شاعر مردمی بودن و تعهد داشتن چقدر مشکل است.
در سال های 74 و 75 اشعاری که برای جانبازان و خانواده آن ها سروده بودم جوایزی را نصیبم کرد که به مسأله جوایز آن ها اهمیت نمی دهم ولی از این که برای شهیدان و جانبازان اشعاری گفته ام افتخار می کنم. به کنگره های دفاع مقدس، بسیج، پرشکستگان، آیینی و بزرگداشت شاعران بزرگ در شهرهای مختلف ایران بارها دعوت شده ام و اشعار خود را قرائت نموده ام.
در فراخوان شعر دانشگاه های پیام نور، سوگواره ثار الله، خط سرخ، میلاد آفتاب و ... به عنوان داور وظیفه ام را انجام داده ام.
در بر پایی کنگره میلاد آفتاب که آقای مجید زهتاب به عنوان اولین دبیر آن و شادرون اصغر خاسته پیشنهاد دهنده و عضو موثر آن بودند به عنوان مسؤول روابط عمومی همکاری صادقانه داشتم و سال ها به عنوان سرپرست سالن و مسؤولیت های دیگر وظایف خود را انجام دادم که افراد فرهیخته و جوانان برومندی در این کنگره زحمت بسیار کشیدند و شاعران توانا و طنزپردازان بزرگی در آن شرکت داشتند که چون تعداد آن ها زیاد بوده و می ترسم کسی از قلم بیفتد از ذکر نام آن هاخودداری می کنم.
لازم به یادآوری است که سه چهار سال آخر، خود را تا اندازه ای از مسائل کنار کشیده بودم و تنها به خواندن شعر قناعت می کردم. هنر مردمی چشمه لادر را 8 سال تمام اجرا نمودم که به قول ایرانی هایی که از کشورهای مختلف تصادفا در آن شرکت می کردند، بهترین برنامه ای بود که در هیچ جای دیگر مثل آن پیدا نمی شد که متاسفانه در سال 88 قبل از انتخابات به خاطر جلوگیری از برخورد های انتخاباتی که خیلی ها به دنبال آن بودند مجبور شدم آن را به تعطیلی بکشم و در سال 89 آن را به منزل آقای حاج باقری انتقال دادم که بعدا به خاطر فشارها مجبور شدم در سال 90آن را به باغ آقای غلامرضا جعفری منتقل نمایم.
در حال حاضر این برنامه، روزهای دوشنبه هر هفته برگزار می شود و محل خوبی برای ارائه شعر و شاعری و موسیقی و سخنرانی های ادبی می باشد.
خوشحالم که عمری را در خدمت مردم بوده و در سمت های مختلف ورزشی و هنری وظیفه خود را انجام داده ام و تا وقتی که روی پا باشم و قدرتی در زبان و پاهایم باشد از تعهد خود جدا نخواهم شد.
کتاب شعر "ایران نامه" بعد از کتابچه "از چهارشنبه سوری تا سیزده بدر" دومین اثر من می باشد و چون آخر خطر هستم قصد دارم اشعار دیگرم را به نام های "پرواز تا خورشید"، "درخت پیر"، "ذره ای از دریا"، ترانه ها و رباعی ها، مثنوی ها و اشعار متفرقه ام را به چاپ برسانم.
امید است مورد قبول واقع شود.