نقل از ایسنا
سعید بیابانکی که عبدالعلی صادقی را یکی از مشوقان اصلی خود در روزگار جوانی میداند از خدمات این شاعر فقید به فرهنگ و ادبیات خمینیشهر و حتی ایران میگوید.
این شاعر در گفتوگو با ایسنا در پی درگذشت عبدالعلی صادقی، شاعر و نویسنده فقید که روز گذشته (هفدهم آبانماه) در پی ابتلا به کرونا از دنیا رفت اظهار کرد: من ایشان را آخرینبار پیش از شیوع ویروس کرونا دیدم، سرحال و سرپا بودند و در مجالس شعرخوانی شرکت میکردند اما پس از شیوع ویروس کرونا دیگر ایشان را در جایی ندیدم.
او افزود: من در سالهایی که شعر را شروع کردم، در روزگار دانشآموزی و اوایل دانشجویی به انجمن «سروش» در خمینیشهر میرفتم. این انجمن در کتابخانه عمومی این شهر برگزار میشد. من چند استاد در آنجا داشتم که سه نفرشان به رحمت خدا رفتند؛ استاد خلیل باغبان، استاد اصغر حاجحیدری و استاد عبدالعلی صادقی. هر سه پیشکسوت حوزه شعر انجمن «سروش» را در سالهای پیش از انقلاب بنیان گذاشته بودند. خیلیها در این انجمن شاعر شدند ولی کار مهم این انجمن و از جمله آقای صادقی و حاجحیدری بنیانگذاری یک کنگره شعر به نام «میلاد آفتاب» در اعیاد شعبانیه در خمینیشهر اصفهان بود. ویژگی بارز این کنگره مردمی بودن آن بود و به هیچ وجه دولتی نبود.
بیابانکی سپس به حضور افرادی چون مشفق کاشانی، محمود شاهرخی، حسین منزوی و ... در این کنگره اشاره و بیان کرد: کنگره «میلاد آفتاب» ۱۸ سال متمادی حمایت و برگزار شد. در اولین سال برگزاری این کنگره چنان توسط مردم از آن استقبال شد که سه، چهارهزار نفر جمعیت در یک سالن حضور پیدا کردند و به همین روال ادامه پیدا کرد اما در سال ۸۸ دولت وقت این کنگره را به نحوی تعطیل کرد؛ با اینکه این کنگره، ادبی بود و به سیاست ربطی نداشت و از همه طیفها شاعر دعوت میکرد.
این شاعر طنزپرداز سپس گفت: این کنگره که توسط عبدالعلی صادقی بنیانگذاری شد، خدمت بزرگی به شعر ایران کرد و مردم این شهر را به لحاظ فرهنگی تقویت کرد. اصغر فرهادی هنوز شهرت جهانی پیدا نکرده بود که ما در این کنگره برای او بزرگداشتی برگزار کردیم. آن زمان او تازه فیلم «چهارشنبهسوری» را که برنده جایزه شد ساخته بود، وقتی به کنگره آمد، ساعت یک نیمهشب بود و وقتی پشت تریبون رفت گفت که اگر از من بپرسند بچه کجایی میگویم من بچه شهری هستم که مردمش تا یک نیمهشب مینشینند و با اشتیاق شعر فارسی گوش میکنند.
سعید بیابانکی سپس درباره ویژگیهای شعری صادقی بیان کرد: آقای صادقی در قالب قصیده، غزل، رباعی و ... شعر میسرود، البته بیشتر غزلسرا بود ولی رباعیهای خوبی هم داشت. او مدیر فرهنگی خوبی بود. در دورهای برنامهای را در چشمهای در خمینیشهر برگزار میکرد که در حوزه موسیقی بود، گروههای مردمی در آن مینواختند و میخواندند و چندین هزار نفر از مردم به آنجا میرفتند تا برنامه را گوش کنند. آقای صادقی سالها در شرکت گاز کار کرد و بازنشسته که شد، بقیه عمرش را بدون هیچ چشمداشتی در راه اعتلای شعر و موسیقی اصیل تلاش کرد. او همیشه عاشقانه و خالصانه کار میکرد و یکی از مشوقان اصلی من در روزگار جوانی بود.
او در پایان گفت: شهر ما شهر عجیبی است. با اینکه حدود ۲۵۰هزار نفر جمعیت دارد اما شهری با استعدادهای شعری و شاعرخیز است. از وقتی که کنگره «میلاد آفتاب» در سال ۸۸ به مدد دولت وقت تعطیل شد و به هوا رفت، گمشدهای در این شهر حس کردیم. این شهر دیگر نمیتواند استعدادهای ادبیاش را پیدا کند و کمکم افول کردند و خیلیها از این شهر رفتند، از جمله من که استان اصفهان را ترک کردم. این کنگره خیلیها را به شعر معرفی و خیلیها را حتی عاشق این شهر کرد. آقای میرشکاک در آخرین سال برگزاری این برنامه یعنی سال ۸۷ با حضور در کنگره گفت: من اولینبار است به جایی میروم که تا این وقت شب این همه جمعیت فهیم و ساکت میبینم. اجازه بدهید من اینجا را پایتخت شعر بنامم و به شما مردم درود بفرستم که آبروی شعر را به شاعر و ادبیات برگرداندید.