محمدعلی شاهین
پژوهشگر، نویسنده، روزنامه نگار
اشاره: مورخان و سیاحان در طی قرون گذشته منطقه ماربین را به باغی بهم پیوسته که آفتاب در آن درم درم دیده میشده است توصیف کرده اند. اما این محیط زیست کم نظیر حداقل در قرن اخیر توسط عوامل مختلف تهدید شده و تعدادی از اهالی سعی در حفظ محیط زیست خود داشته اند. در این نوشته به برخی از عوامل تهدید کننده و سابقه مقابله با آنها پرداخته میشود.
تهدیدات دباغی و واکنش ها
اسنادی از پیشینه دباغی در سده از دوران قاجار موجود است، بنابراین حداقل سابقه این حرفه در منطقه به این دوران میرسد. محل فعالیت دباغان به دلیل نیاز این شغل به آب در اطراف مادیهای شهر بوده است. چنین شرایطی سبب آلودگی آبها و محیط شده و نارضایتی اهالی را به دنبال داشته است. به دنبال نارضایتی مردم در اسفند سال 1305 حکومت اصفهان به اداره معارف دستور میدهد نمایندگانی به سده رفته و وضعیت دباغی را در محل بررسی و مکانی برای پوست شویی و دباغی مشخص کنند. نمایندگان صحیه و معارف به سده سفر کرده و از حاج آقا نورالله(امامی) روحانی صاحب نفوذ در فروشان میخواهند دباغان را جمع کند تا موضوع را با آنها مطرح کنند و دباغ ها را متقاعد به ساخت حوض و چاه مخصوص کنند. حاج آقا دباغ ها را جمع و پیگیری به ثمر رسیدن آنرا بر عهده میگیرد، اما تلاش های وی به جایی نمی رسد و چندی بعد حاج آقا نورالله موضوع سرپیچی دباغها را به مامورین حکومت اعلام میکند. گزارش امر به دایره صحیه ولایتی اصفهان داده میشود و از آنجا به حکومت اصفهان میرسد. حکومت دستور حاظر شدن روسای دباغ های فروشانی در اداره حکومتی را صادر میکند. محمد ابراهیم سرتیپی که ظاهرا نماینده آنها بوده مراتب را به اطلاع اعضای صنف میرساند. احضار دباغان در تاریخ 18 اردیبهشت 1306 به قول فراهم نمودن شرایط در زمانی مشخص با پشتوانه تعهد آقانورالله منجر میشود. اما بعد از آن استفاده دباعان همچنان از آب نهرها برای شستن پوست ها ادامه مییابد و حتی دو نفر از دباعان بر سر شستن پوست در جوی آب نزاع کرده و یکی ازآنها کشته میشود. در سال 1309 رییس صحیه به دایره حکومت اصفهان نامه مینویسد که همچنان دباغان سده به تعهده خود عمل نکرده و به شستن پوست در آبهای جاری ادامه میدهند و ناچار کار به امنیه واگذار میشود، تا آنها از فعالیت دباغان در اطراف قنات اسفریز جلوگیری کنند. همین ماموریت برای آنها برای جلوگیری از شستشوی پوست خام در نهرهای جاری ورنوسفادران سده در سال ۱۳۱۳ ابلاغ میشود ، ولی گزارش ها در سالهای بعد حاکی از ادامه آلوده شدن آبهای جاری سده به دلیل عملکرد دباغان دارد. ماجرای دباغی و آلودگی محیط زیست همچنان به قوت خود باقی بوده و از سال 1320 تا 1326 بارها دستور جلوگیری از شستشوی پوست حیوانات در آبهای جاری سده توسط دباغان و خارج نمودن صنف دباغ از سده از سوی مقامات استانی و شهری صادر میشود. مردم نیز همزمان به شکایت و عریضه نویسی ادامه میداده اند از جمله در اسفند سال 1325 تعدادی از اهالی سده به مقامات استان از دباغی در مناطق مسکونی نامه ای مینویسند که حاوی نکات جالبی میباشد، در بخش هایی از این شکواییه آمده است:. «مقام محترم استانداری دهم با نهایت احترام بعرض مبارک میرسانیم اینجانبان امضاء کنندگان زیر ... از هوای سالم و بی مانند قصبه سده محروم میباشیم زیرا هوای بیمانند این قصبه...بواسطه عده معدودی که در محل دباغی مینمایند کثیف و متعفن میشود. و در حدود 50 هزار نفوس این سرزمین اغلب اوقات دچار امراض گوناگون میگردند.». البته در سالهای بعد تعدادی از دباغی ها به مناطقی دور از مناطق مسکونی مانند دوشاخ منتقل میشوند که راه حل اساسی نبوده و تا احداث چرم شهر در دهه های بعدی مشکل همچنان باقی بوده است.
برخورد با کارخانه های آلاینده
اتفاق جالبی که در سالهای 1316 و 1317 میافتد این است که به دلیل شکایت مردم از یک کارخانه صابونسازی در سده درب آن بسته میشود و از عملیات ساخت کارخانه سريشم سازی در سده بدلیل مسائل بهداشتی جلوگیری میشود. مشکل محیط زیستی دیگر وجود کوره های آجرپزی و گچ در محله اسفریز بوده است که مدتها مردم محلی برای تعطیلی آنها تلاش میکردند. اسناد نشان میدهد در سال 1336 از دایر نگهداشتن کوره پزخانهها و دباغی در داخل شهر جلوگیری میشده است. این معضل محله مذکور در سال های بعد با پیشروی مناطق مسکونی به سوی کوره پزیها در نهایت به تعطیلی این واحدها منجر میشود.
همزمان دراین سالها مسولین بهداشتی فشارهای خود را بر ساختن غسالخانه و کشتارگاه به شهرداری سده افزایش داده و سعی میکردند کشتارگوسفندان داخل محوطه تعیین شده انجام گیرد. پس از اختصاص دو منطقه به عنوان کشتارگاه سرانجام کشتارگاه بهداشتی با مامورآموزش دیده در دهه 1340 تاسیس میشود.
تلاش برای جلوگیری از مرگ قناتها
در سالهای 1319 و 1320 خطر دیگری محیط زیست و کشاورزی مردم را تهدید میکند و آن خشک شدن و تخریب قناتها بودهاست. اسناد نشان میدهد مردم به این اتفاقات واکنش نشان داده از جمله اهالی دستگرد از عملکرد کدخدا و خشک شدن قنات محل و آبخوران قنات فیروز شاهی از پر کردن قنات سده توسط اهالی قهدریجان به دستور عطاءالملک دهش دست به عریضه نویسی و شکایت میبرند.
تهدید بعدی حفرچاه در مزارع و شروع مرگ قناتها بوده است که باز هم مردم در مقابل آن میایستند.جدی ترین این اعتراضات در اوایل دهه 1340 توسط اهالی اندان و اسفریز و خوشاب در قابل حفرچاه در گلدشت توسط کازرونی صورت میگیرد که کار به دستگیری تعدادی از معترضین و آمدن بازرس از بازرسی کل کشور میکشد ولی در نهایت مردم راه به جایی نمیبرند.
احداث سنگبری ها و تغییر کاربری اراضی کشاورزی
در دهه 1340 احداث کارگاه ها و کارخانه های سنگبری در گوشه و کنار شهر شروع میشود و اینبار محیط زیست شهر از طریق دیگری تهدید میشود. در دهه های 1350 و 12360 تغییر کاربری اراضی کشاورزی و احداث کارگاه و کارخانه های گوناگون در این اراضی در سایه بی برنامگی و غفلت مدیران و خشکسالی های مقطعی و آشنا نبودن با روش های نوین و بهینه کشاورزی، جراحات بزرگی را به بافت یکدست و سبز منطقه وارد میکند که همچنان آثار و عواقب آن گریبانگیر ساکنان است.
مقاومت در مقابل قطع درختان
دست نوشته ای از حدود صد سال پیش درختان سر به فلک کشیده سده در اطراف نهرهای جاری را توصیف می کند اما تبر بی مهری بعضی سودجویان و غافلان بر تن این درختان طی دهه های گذشته سایه آنها را بر سر ساکنان می رود که به کلی کم کند. اسناد و مدارک نشان میدهد که این رویه ها بدون اعتراض طرفداران محیط زیست نبوده که تاکنون هم ادامه دارد. در سال ۱۳۴۵ موضوع عوارض منفی ساخت جاده حومه بخش همایونشهر اصفهان و قطع اشجار گزارش شده و در سالهای 1356 و 1357 از قطع بیرویه درختان و ساخت بازار روز در همایونشهر شکایت شده است. خوشبختانه حساسیت های محیط زیستی در سالهای اخیر منجر به اقداماتی برای حفظ و احیای مادی ها و درختان در طرح های توسعه و عمران شهر شده است.
منابع:
شاهین، محمدعلی، زبان اسناد جلد اول.
شاهین، محمدعلی، راویان ماربین جلد2 گفتمان اندیشه 1399.
بختیاری،سمیه، (1397)، اسنادی از صنایع دستی استان اصفهان، ج1،صص112، 113،