جمعه, 02 آذر 1403 Friday 22 November 2024 00:00


محمدعلی شاهین
پژوهشگر، نویسنده، روزنامه ‏نگار
اشاره: مورخان و سیاحان در طی قرون گذشته منطقه ماربین را به باغی بهم پیوسته که آفتاب در آن درم درم دیده می‏شده است توصیف کرده ‏اند. اما این محیط زیست کم نظیر حداقل در قرن اخیر توسط عوامل مختلف تهدید ‏شده و تعدادی از اهالی سعی در حفظ محیط زیست خود داشته‏ اند. در این نوشته به برخی از عوامل تهدید کننده و سابقه مقابله با آنها پرداخته می‏شود.


تهدیدات دباغی و واکنش‏ ها
اسنادی از پیشینه دباغی در سده از دوران قاجار موجود است، بنابراین حداقل سابقه این حرفه در منطقه به این دوران می‏رسد. محل فعالیت دباغان به دلیل نیاز این شغل به آب در اطراف مادی‏های شهر بوده است. چنین شرایطی سبب آلودگی آبها و محیط شده و نارضایتی اهالی را به دنبال داشته است. به دنبال نارضایتی مردم در اسفند سال 1305 حکومت اصفهان به اداره معارف دستور می‏دهد نمایندگانی به سده رفته و وضعیت دباغی را در محل بررسی و مکانی برای پوست شویی و دباغی مشخص کنند. نمایندگان صحیه و معارف به سده سفر کرده و از حاج آقا نورالله(امامی) روحانی صاحب نفوذ در فروشان می‏خواهند دباغان را جمع کند تا موضوع را با آنها مطرح کنند و دباغ ‏ها را متقاعد به ساخت حوض و چاه مخصوص کنند. حاج آقا دباغ‏‏ ها را جمع و پیگیری به ثمر رسیدن آنرا بر عهده می‏گیرد، اما تلاش‏ های وی به جایی نمی‏ رسد و چندی بعد حاج آقا نورالله موضوع سرپیچی دباغ‏ها را به مامورین حکومت اعلام می‏کند. گزارش امر به دایره صحیه ولایتی اصفهان داده می‏شود و از آنجا به حکومت اصفهان می‏رسد. حکومت دستور حاظر شدن روسای دباغ ‏های فروشانی در اداره حکومتی را صادر می‏کند. محمد ابراهیم سرتیپی که ظاهرا نماینده آنها بوده مراتب را به اطلاع اعضای صنف می‏رساند. احضار دباغان در تاریخ 18 اردیبهشت 1306 به قول فراهم نمودن شرایط در زمانی مشخص با پشتوانه تعهد آقا‏نورالله منجر می‏شود. اما بعد از آن استفاده دباعان همچنان از آب نهرها برای شستن پوست‏ ها ادامه می‏یابد و حتی دو نفر از دباعان بر سر شستن پوست در جوی آب نزاع کرده و یکی ازآنها کشته می‏شود. در سال 1309 رییس صحیه به دایره حکومت اصفهان نامه می‏نویسد که همچنان دباغان سده به تعهده خود عمل نکرده و به شستن پوست در آبهای جاری ادامه می‏دهند و ناچار کار به امنیه واگذار می‏شود، تا آنها از فعالیت دباغان در اطراف قنات اسفریز جلوگیری کنند. همین ماموریت برای آنها برای جلوگیری از شستشوی پوست خام در نهرهای جاری ورنوسفادران سده در سال ۱۳۱۳ ابلاغ می‏شود ، ولی گزارش‏ ها در سال‏های بعد حاکی از ادامه ‏‫آلوده شدن آب‌های جاری سده به دلیل عملکرد دباغان دارد.‬ ‏‫ ماجرای دباغی و آلودگی محیط زیست همچنان به قوت خود باقی بوده و از سال 1320 تا 1326 بارها دستور جلوگیری از شستشوی پوست حیوانات در آب‌های جاری سده توسط دباغان و خارج نمودن صنف دباغ از سده از سوی مقامات استانی و شهری صادر می‏شود. مردم نیز همزمان به شکایت و عریضه نویسی ادامه می‏داده‏ اند از جمله در اسفند سال 1325 تعدادی از اهالی سده به مقامات استان از دباغی در مناطق مسکونی نامه ‏ای می‏نویسند که حاوی نکات جالبی می‏باشد، در بخش‏ هایی از این شکواییه آمده است:. «مقام محترم استانداری دهم با نهایت احترام بعرض مبارک می‏رسانیم اینجانبان امضاء کنندگان زیر ... از هوای سالم و بی مانند قصبه سده محروم می‏باشیم زیرا هوای بی‏مانند این قصبه...بواسطه عده معدودی که در محل دباغی می‏نمایند کثیف و متعفن می‏شود. و در حدود 50 هزار نفوس این سرزمین اغلب اوقات دچار امراض گوناگون می‏گردند.». البته در سالهای بعد تعدادی از دباغی‏ ها به مناطقی دور از مناطق مسکونی مانند دوشاخ منتقل می‏شوند که راه حل اساسی نبوده و تا احداث چرم شهر در دهه‏ های بعدی مشکل همچنان باقی بوده است. ‬‬‬‬‬‬‬


برخورد با کارخانه ‏های آلاینده
اتفاق جالبی که در سال‏های 1316 و 1317 می‏افتد این است که به دلیل شکایت مردم از یک کارخانه صابون‌سازی در سده درب آن بسته می‏شود و از عملیات ساخت کارخانه سريشم سازی در سده بدلیل مسائل بهداشتی جلوگیری می‏شود. مشکل محیط زیستی دیگر وجود کوره ‏های آجر‏پزی و گچ در محله اسفریز بوده است که مدتها مردم محلی برای تعطیلی آنها تلاش می‏کردند. اسناد نشان می‏دهد در سال 1336 از دایر نگهداشتن کوره پزخانه‌ها و دباغی در داخل شهر جلوگیری می‏شده ‏است. این معضل محله مذکور در سال های بعد با پیشروی مناطق مسکونی به سوی کوره پزی‏ها در نهایت به تعطیلی این واحدها منجر می‏شود.
همزمان دراین سالها مسولین بهداشتی فشارهای خود را بر ساختن غسالخانه و کشتارگاه به شهرداری سده افزایش داده و سعی می‏کردند کشتارگوسفندان داخل محوطه تعیین شده انجام گیرد. پس از اختصاص دو منطقه به عنوان کشتارگاه سرانجام کشتارگاه بهداشتی با مامورآموزش دیده در دهه 1340 تاسیس می‏شود. 


تلاش برای جلوگیری از مرگ قنات‏ها
در سالهای 1319 و 1320 خطر دیگری محیط زیست و کشاورزی مردم را تهدید می‏کند و آن خشک شدن و تخریب قناتها بوده‏است. اسناد نشان می‏دهد مردم به این اتفاقات واکنش نشان داده از جمله اهالی دستگرد از عملکرد کدخدا و خشک شدن قنات محل و آبخوران قنات فیروز شاهی از پر کردن قنات سده توسط اهالی قهدریجان به دستور عطاءالملک دهش دست به عریضه نویسی و شکایت می‏برند.
تهدید بعدی حفرچاه در مزارع و شروع مرگ قناتها بوده است که باز هم مردم در مقابل آن می‏ایستند.جدی ترین این اعتراضات در اوایل دهه 1340 توسط اهالی اندان و اسفریز و خوشاب در قابل حفرچاه در گلدشت توسط کازرونی صورت می‏گیرد که کار به دستگیری تعدادی از معترضین و آمدن بازرس از بازرسی کل کشور می‏کشد ولی در نهایت مردم راه به جایی نمی‏برند.


احداث سنگبری‏ ها و تغییر کاربری اراضی کشاورزی
در دهه 1340 احداث کارگاه ‏ها و کارخانه‏ های سنگبری در گوشه و کنار شهر شروع می‏شود و اینبار محیط زیست شهر از طریق دیگری تهدید می‏شود. در دهه ‏های 1350 و 12360 تغییر کاربری اراضی کشاورزی و احداث کارگاه و کارخانه‏ های گوناگون در این اراضی در سایه بی برنامگی و غفلت مدیران و خشکسالی‏ های مقطعی و آشنا نبودن با روش‏ های نوین و بهینه کشاورزی، جراحات بزرگی را به بافت یکدست و سبز منطقه وارد می‏کند که همچنان آثار و عواقب آن گریبانگیر ساکنان است.


مقاومت در مقابل قطع درختان
دست نوشته‏ ای از حدود صد سال پیش درختان سر به فلک کشیده سده در اطراف نهرهای جاری را توصیف می کند اما تبر بی مهری بعضی سودجویان و غافلان بر تن این درختان طی دهه‏ های گذشته سایه آنها را بر سر ساکنان می رود که به کلی کم کند. اسناد و مدارک نشان می‏دهد که این رویه‏ ها بدون اعتراض طرفداران محیط زیست نبوده که تاکنون هم ادامه دارد. در سال ۱۳۴۵ موضوع عوارض منفی ساخت جاده حومه بخش همایون‌شهر اصفهان و قطع اشجار گزارش شده و در سالهای ‏‫1356 و 1357 از قطع بی‌رویه درختان و ساخت بازار روز در همایون‏شهر شکایت شده است. خوشبختانه حساسیت‏ های محیط زیستی در سال‏های اخیر منجر به اقداماتی برای حفظ و احیای مادی ‏ها و درختان در طرح‏ های توسعه و عمران شهر شده است.‏‏‫‬‬
منابع:
شاهین، محمدعلی، زبان اسناد جلد اول.
شاهین، محمدعلی، راویان ماربین جلد2 گفتمان اندیشه 1399.
بختیاری،سمیه، (1397)، اسنادی از صنایع دستی استان اصفهان، ج1،صص112، 113،