یکشنبه, 04 آذر 1403 Sunday 24 November 2024 00:00

محمد مجیری با حرفه ی استاد بنایی، برای امرار معاش خود و خانواده در گرمای تابستان و سرمای زمستان به کار و تلاش مشغول بود. به خاطر تربیت در خانواده ای مذهبی، سنتی و کارگر و شرکت در مراسم مذهبی با نام امام آشنا شد. محمد تعدادی از جوانان مورد اعتماد محل را شناسایی کرد و با آنها تشکیل جلسه داد و با بعضی از انقلابیون شهر آشنا شد. کم کم به شهر مقدس قم رفت جهت تهیه اعلامیه های امام یا نوارهای کاست با رعایت مسائل امنیتی. بعد از مدتی به این نتیجه رسید که باید یک دستگاه تکثیر نوار و فتوکوپی تهیه کند. مغازه ی کوچک مقابل ساختمان حزب رستاخیز(درمانگاه قدس فعلی) در اختیار داشت و تحت پوشش تکثیر و فروش نوار های مجاز آن زمان همانند نوار‏های مرحوم کافی و مداحان معروف اصفهان؛ مرحوم حاج اصغر سعید منش، جامی‏و دیگران، نوار‏های حضرت امام را هم تکثیر و توزیع می‏کرد. پیام‏های حضرت امام را هم با دستگاه فتوکپی، تکثیر و توزیع می‏نمود. فقط دستگاه فتوکپی را اگر ساواک می‏گرفت، حکم سلاح گرم را داشت که حداقل 3 تا 5 سال زندان داشت. انسان شجاعی بود. سر پرشوری داشت. هر هفته دو یا سه روز برای امرار معاش و دیگر مخارجی که داشت کار می‏کرد و بقیه روزها را به فعالیت های انقلابی می‏پرداخت. مسجد ولی عصر(عج) خوزان پایگاه فعالیت عمومی‏و مردمی ‏او بود و جلسات خصوصی هم برای افراد مورد اعتماد داشت. انقلاب که پیروز شد در امر تشکیل سپاه و شناسایی نیرو های انقلابی در سطح شهر جهت جذب به سپاه همکاری نمود. در کارهای بنّایی و تعمیرات ساختمان سپاه که قبلاً دفتر حزب رستاخیز بود مشارکت نمود. در این ساختمان زمان اوج گیری مبارزات مردم، نیروهای حکومت نظامی ‏مستقر بودند. روزی که سرباز ها از این محل به اصفهان فراخوان شدند، دفتر توسط محمد و همکارانش منفجر شد خود محمد هم آن را آماده ی بهره برداری نمود. خودش عضو رسمی‏سپاه نشد؛ اما در رابطه با کارهای انقلاب خارج از سپاه فعال بود. با شروع جنگ تحمیلی همان ماه های اول، به عنوان نیروی داوطلب مردمی‏به جبهه ذوالفقاریه آبادان اعزام شد و در تاریخ 22/ 12/ 59 همراه با احمدرضا ابراهیمی‏دوست و همرزم دیرینه اش و عبدالرضا سبحانی (اولین شهید گلزار مصطفویه فروشان) به شهادت رسیدند. محمد مجیری در جوار امامزاده سید محمد که بعدها به عنوان گلزار شهدا نامگذاری شد، به خاک سپرده شد. او جزء اولین شهیدانی بود که در آن مکان مقدس دفن شدند.
نقل از کتاب خاطرات یدالله آقابابایی.