به رخت زلف سیاه افشان است؟/ یا زره پوش مه تابان است؟
دیدم آن زلف به رویت گفتم/ کفر آمیخته با ایمان است
این رخ توست و یا نار خلیل / یا که دست پسر عمران است
این نه مژگان تو قربان خدنگ/ ترکش آرش بن صاصان [ساسان] است
مار ضحاک به دوش تو زده / حلقه یا طره مشک افشان است
فتنه جو چشم تو یا آهوی چین؟ / پا پی بردن دین شیطان است
این رخ و زلف ز اعجاز کلیم؟/ ید بیضا بود و ثعبان است
این چه چشمی است که بهر نگهی/ چشم آفاق بدان چشمان است
این دهان است و یا چشمه نوش/ دُرّ و لولوست و یا دندان است؟
خضری خفته لب آب حیات / خط سبز تو [و] یا ریحان است
گشته پیدا چهی اندر ذقنت / که درو یوسف دل پنهان است
به کنار لبت آن خال سیاه/ حبشی زاده هندستان است
صد تهمتن لب آن چاه ذقن/ از پی بیجن دل بیجان است