پنج شنبه, 20 ارديبهشت 1403 Thursday 9 May 2024 00:00

به نقل ازفرصت آنلاین، 

نویسنده : لیلا پیمانی
بیش از 6 دهه از زندگی اش گذشته بود که پا به این عرصه گذاشت و حالا 20 سال است که نامش با آن گره خورده است. در هر جای ایران که فکرش را بکنی از گیلان و مازندران تا سیستان و بلوچستان از خودش یادگارهایی به جا گذاشته است. قرار است 1000 تا مدرسه بلکه بیشتر در جای جای ایران بسازد، می گوید: مدرسه شالوده هر کشور است. مدرسه سازی و کار در عرصه سنگ هر دو را از فرصت های خوب زندگی اش می داند. سنگ را کارنامه عملش می خواند. 76 سال از زندگی اش می گذرد و همه جای دنیا را به چشم دیده است. به خمینی شهری بودنش افتخار می کند و مردمان خمینی شهر را مردان کار و زحمت می شناسد. با محمدتقی داورپناه این مرد زحمتکش و دست به خیر همشهری ساعتی را به گفتگو نشستیم.
اولین مدرسه ای که ساختید کی و کجا بود؟
حدوداً 20 سال پیش اولین مدرسه را در محله باولگان، خیابان شریعتی، کوچه داورپناه به نام پدرم رحمان داورپناه بنا کردم.
چه شد که از میان همه کارهای خیر مدرسه سازی را برگزیدید؟
اول اینکه پدرم وصیت کرده بود که اگر وضع مالی تان خوب شد مدرسه بسازید، همسرم؛ اعظم حسنعلی هم در این زمینه مرا بسیار تشویق می کرد. هر بار که از تهران به اصفهان می آمدم و برمی گشتم می پرسید: مدرسه را چکار کردی؟ تا اینکه در یکی از همین سفرهایم به خمینی شهر، وقتی در دلیجان غذایم را خوردم و راه افتادم، از خدا خواستم که گذشتی به من بدهد تا بتوانم به این کار خیر رو بیاورم، یادم هست آن روز تنها سفر می کردم و از دلیجان تا خمینی شهر پشت فرمان اشک می ریختم، همان روز رفتم اداره نوسازی مدارس اصفهان و شروع کردم.
خودتان خواستید اولین مدرسه را در زادگاهتان بنا کنید؟
در اداره نوسازی از من پرسیدند: می خواهی مدرسه ها را کجا بسازی؟ گفتم هر جای ایران فرقی نمی کند، آن ها پیشنهاد دادند اولینش را در شهر خودم بسازم.
تا حالا چند تا مدرسه ساخته اید؟
236 تا. البته اداره نوسازی، هر مدرسه 2 طبقه را 2 تا مدرسه به حساب می آورد.
چند تایش در خمینی شهر است؟
7 تا دو طبقه.
و بقیه؟
در اصفهان 48 تا، فریدن 12 تا، سنندج 10 تا، گیلان 10 تا، مازندران 11 تا، باغ بهادران 18 تا به اضافه یک آزمایشگاه و یک خوابگاه و ...
آخرین مدرسه ای که در خمینی شهر ساخته اید کی و کجا بوده است؟
آبان ماه سال 90 و در محله اسفریز به نام داورپناه 27.
در شهرهای دیگر اینقدر دست و دلبازی کرده اید و در شهر خودتان کمتر از همه جا مدرسه ساخته اید، چرا؟
این بستگی به برخوردها دارد، یک زمانی رییس آموزش و پرورش وقت خمینی شهر در جلسه ای پشت میکروفون گفت: شهر ما دیگر به مدرسه نیازی ندارد، خب وقتی اینطور می گویند من هم می روم جایی که نیاز داشته باشند. مثلا یادم هست مقداری آجر و میل گرد در یک آبادی که اسمش یادم نیست ریخته بودم تا مدرسه بسازم اما مدتی گذشت و آموزش و پرورشش اهمیت نداد، آقای بهادران که آن زمان از مسوولان آموزش و پرورش باغ بهادران بود با وجودی که جانباز 75 درصد است و روی ویلچیر می نشیند خودش کامیون آورد و یکی یکی آجرها و میل گردها را با دست خودش بار کامیون کرد تا در باغ بهادران مدرسه بسازیم و من همانطور که گفتم وقتی این حرکت را دیدم به مرور 18 تا مدرسه و یک خوابگاه و یک آزمایشگاه آن جا ساختم.
شما که نمی خواهید تاوان اشتباهات مسوولان آن زمان خمینی شهر را دانش آموزان پس بدهند؟ دانش آموزان ساکن خمینی شهر امروز بیش از هر زمان دیگری نیاز به فضای آموزشی دارند؟
خیلی از اموال من به نام "بنیاد مدرسه سازی داورپناه و همسر" است و از حالا تا همیشه همه درآمد این بنیاد صرف مدرسه سازی خواهد شد، یک شعبه از این بنیاد هم در خمینی شهر است و حتما در خمینی شهر هم مدرسه خواهیم ساخت.
نمی دانم تا چه حد در جریان فضاهای آموزشی خمینی شهر هستید، اما می دانید که شهرمان یک شهر مهاجرپذیر است، در منظریه به تازگی مجتمع های کارمندان افتتاح شده و جمعیت زیادی به آن جا سرازیر شده است، مسکن های مهر هم به زودی افتتاح می شود و حدود 40 هزار نفر هم آن جا ساکن خواهند شد و قاعدتا یکی از ضروری ترین نیازهایشان مدرسه خواهد بود. با توجه به اینکه آن جا زمین هم کم نداریم و زمینش فراهم است، تصمیم ندارید در این منطقه فضای آموزشی ایجاد کنید؟
حقیقتش یک زمانی تصمیم داشتم در هر استانی که تا کنون مدرسه نساخته ام، دست به کار شوم اما نظرم در این مورد تغییر کرده است چراکه چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. در بنیاد هم اعلام کرده ام خمینی شهر هر فضای آموزشی نیاز داشته باشد چه مدرسه و چه دانشگاه تا آن جا که بتوانیم برای رفع نیازهایش تلاش خواهیم کرد.
در هر صورت نام "محمد تقی داورپناه؛ خیّر مدرسه ساز" با نام خمینی شهر گره خورده است و زیبنده این شهر که زادگاه این خیّر کشوری است، نیست که آموزش و پرورشش مجبور به اجاره مکان هایی برای برپایی مدرسه هایش باشد، شما حکم پدر این بچه ها را دارید و از شما می خواهیم که بچه هایتان را دریابید.
من خیلی کوچک تر از این حرف ها هستم و اصلا نیازی به این توضیحات نیست. همانطور که گفتم من تصمیم دارم که در خمینی شهر مدرسه بسازم. یک چک یک میلیون دلاری در اداره نوسازی تهران دارم که به زودی وصول می شود، آن را می گذارم برای ساخت مدرسه در منظریه البته جایی قول داده ام در 2 تا از مدرسه هایی که ساخته ام یکی یک ورزشگاه و مسجد هم بنا شود که هزینه اش روی هم حدود 120 میلیون تومان خواهد شد، 120 میلیون را از این چک صرف این کار می کنم و بقیه برای خمینی شهر.
با این پول چند تا مدرسه می شود ساخت؟
این پول معادل 2 میلیارد تومان است و 2 تا مدرسه خواهد شد.
اگر چک وصول نشد، چه؟
قطعا وصول می شود.
اگر نشد؟
یک طلب 4-3 میلیاردی دارم که حدود یک ماه دیگر به دستم می رسد و اگر آن چک پول نشد قول می دهم این یکی را صرف مدرسه سازی در منظریه کنم.
پس قولش را به مردم بدهیم؟ انشااله به زودی عملی می شود؟
بله حتما.
در یکی از مصاحبه هایتان گفته اید که تصمیم دارید هزار تا مدرسه بسازید، همینطور است؟
همانطور که گفتم خیلی از اموالم را در اختیار بنیاد قرار داده ام و بنیاد هر چه که درآمد داشته باشد، صرف همین کار خواهد کرد. تصمیم من این بوده است، امیدوارم که موفق بشوم. همیشه باید از خداوند چیزهای بزرگ خواست، من هر چه قدر خواسته ام همیشه بیشتر داده است.
فکر می کنید ساخت هزار تا مدرسه چقدر زمان ببرد؟
اگر پول باشد می شود همزمان همه را با هم شروع کرد و توی هر کدام صد تا کارگر گذاشت. آن وقت 6 ماهه تمام خواهد شد.
در جایی گفته اید که سواد ندارید اگرچه از نظر ما شما استاد همه ما هستید اما این سوال پیش می آید که در طول این بیست سالی که مشغول به مدرسه سازی هستید، هیچوقت به فکر درس خواندن افتادید؟
من حفظیات خوبی دارم و هر شعری را خوب و راحت از بر می کنم، در بزرگسالی هم به مدرسه رفتم ولی چیزی یاد نگرفتم.
شما در خیلی از نقاط ایران مدرسه ساخته اید و به خیلی از نقاط دنیا سفر کرده اید، هر کجا می روید، از زادگاهتان یاد می کنید؟
من افتخار می کنم که یک خمینی شهری ام و همه این را می دانند.
از مسوولان شهر چه انتظاری دارید؟
برای خودم هیچ اما برای مردم کار کنند.
منظورم این است که نخبه های علمی و فرهنگی و اقتصادی شهر را دور هم جمع بکنند؟
بله، وظیفه دارند چنین کاری بکنند و من هم اگر ایران باشم حتما شرکت خواهم کرد.
از نظر شما، خمینی شهر چه کمبودهایی دارد؟
مدرسه، بیمارستان، هتل، خیلی چیزها.
چرا مردمان خمینی شهر اینقدر در کار سنگ اند؟
چون مرد کار و زحمتند، خمینی شهر مرد تنبل ندارد.
آینده سنگ را چطور می بینید؟
وضعیت سنگ همیشه رو به بهتر می رود.
این درست است که می گویند سنگ های میدان آزادی تهران از کارخانه شماست؟
نه برادرم غفار داورپناه سنگ های آن جا را کار کرده است.
شما سنگ چه مکان های مهمی را کار کرده اید؟
تمام سنگ های جزیره کیش، تالار وحدت، کاخ مهرشهر کرج، شهرداری اصفهان. یکبار هم برای شهرداری دبی مقداری سنگ تراورتن قرمز می خواستند که فرستادم.
شنیده اید که می گویند هر دانه که بخشش کنی 70 دانه برداشت خواهی کرد، شما این را قبول دارید؟
این جز حقیقت چیزی نیست. چند وقت پیش رفته بودم کارخانه پسرم در تهران. به پسرم و پسر خاله ام گفتم یک مطلب را به شما می گویم شاید به من بخندید اما مهم نیست، می گویم. اگر به مدرسه سازی رو بیاورید به ازای هر یک یا دو مدرسه ای که خواهید ساخت 10 برابر به ثروتتان افزوده خواهد شد. به هر چه معتقد باشی همان برایت معجزه خواهد کرد. یک زمانی ما بچه بودیم می گفتند برگ از درخت بی اذن خدا نمی افتد ما این را نمی فهمیدیم اما حالا این را به خوبی درک می کنم اصلا این مدرسه سازی خودش برای من تبدیل به کلاس درس شده است.
بعضی افراد وقتی از لحاظ مالی پیشرفت می کنند، گذشته های فقیرانه شان را فراموش می کنند اما شما مرتب در حرف هایتان از گذشته پر از رنج و فقیرانه تان یاد می کنید، چرا؟
پدرم همیشه به ما توصیه می کرد حقیقت را بگوییم، می گفت حتی اگر در محضر دادگاه باشید و حقیقت به ضررتان باشد، دست از آن برندارید. من اول ازدواجم یک اتاق داشتم و با یک چراغ گردسوز که هم برای روشنایی اتاقمان بود و هم گرمایش. تا قبل از آن هم با پدر و برادرهایم در یک بنگاه زندگی می کردیم که حتی فرش و موکت زیر پا هم نداشتیم، گاهی اوقات هندوانه هایی که از بندرعباس می آوردند حصیرهایی رویش بود که برمی داشتیم برای زیرپایمان اما حالا باور کنید از سند منگوله دار بدم می آید، از کلید بدم می آید، از پول بدم می آید البته اگر یک تک تومانی از جیبم بیفتد خم می شوم برمی دارم.
بعضی جوان های امروز می خواهند ره صدساله را یک شبه بروند، توصیه تان به آن ها چیست؟
همیشه حقیقت را بیان کنند، به تعهد خود عمل کنند و برای امضای خودشان احترام قائل باشند. پیگیر باشند و به خدا توکل کنند تا آنچه می خواهند به دست آورند.
رمز موفقیت خودتان را هم در راستی می دانید؟
من 5 تا سکه طلا بابت همین جایزه گرفته ام. وقتی سنگ ها را بسته بندی می کردیم همیشه 8 تا 10 تا سنگ اضافه نسبت به فاکتور می گذاشتم، یک بار طرف قرارداد جعبه ها را باز کرد و گفت: چرا اضافه گذاشته اید؟ گفتم من بچه دهاتم، بار خربزه هم که می زدیم یکی دو تا اضافه می گذاشتیم که اگر شکست به مصرف کننده ضرر نزند، همان موقع بلند شد یک سکه طلا به من جایزه داد و این چند بار تکرار شد.
تربیت تان در این مورد چقدر موثر بود؟
6-5 ساله بودم از صحرا برمی گشتم، نزدیک خانه 3 تا 2 تومانی پیدا کردم، دویدم و با خوشحالی به مادرم خبر دادم، مادرم گفت: بدو برو پول را بده به حاج علی بقال، تا ماجرا را به بقال محل گفتم کلی تشویقم کرد و گفت: اتفاقا حاج آقا حسین میردامادی (امام جماعت) دیشب میهمان من بود و گفت: 6 تومان گم کرده است. یک خربزه بزرگ هم جایزه ام داد. از آن به بعد همه اش دنبال پول می گشتم بلکه خربزه ای جایزه بگیرم.
احساستان را در مورد این چند کلمه، کوتاه بیان کنید؟
سنگ: اُنقور، کارنامه عمل من.
پول: از پول بدم می آید.
مدرسه: فنداسیون یک کشور.
اعظم حسنعلی: یک زن نمونه.
خمینی شهر: شهر مردان شریف و زحمت کش.
کارخیر: از هر دست بدهی از همان پس می گیری.
به نمایندگی از تمام مردم خمینی شهر از شما تشکر می کنیم و دعاگویتان هستیم. انشااله که بیش از پیش به شهرتان سر بزنید و بیشترین مدرسه و بهترین مدرسه را در خمینی شهر بسازید.
من هم از شما تشکر می کنم