شنبه, 22 ارديبهشت 1403 Saturday 11 May 2024 00:00

نویسنده : سید حسام ابطحی
خمینی شهر در طول تاریخ دارای علمایی بوده که در برخی مقاطع رهبری مردم را به عهده گرفته است. عالمانی مانند آیات عظام میر محمد اشرف، فیض الاسلام، معرفت، ابن بابویه، جبل عاملی، میردامادی، ابوالبرکات و افراد دیگر که هر کدام برای این شهر مایه برکت و رحمت بوده اند.
اگر گذرت بر چهارشنبه بازار بخورد و نمازت را در مسجد الحسین(ع) معروف به مسجد «حاج آقا حسین» بخوانی، احساس معنویتی خواهی کرد. اینها بخاطر خلوص حجت الاسلام حاج آقا حسین میردامادی است که سالها امام جماعت این مسجد بوده است. اول اسفندماه سی و یکمین سالگرد رحلت این عالم وارسته است و این بهانه ای شد برای آشنایی بیشتر با این شخصیت بزرگوار.
خاندان سادات میردامادی
سلسله سادات میردامادی دارای شخصیتهای بزرگ علمی، روحانی، سیاسی و اجتماعی می باشند و اکثراً در محلات ورنوسفادران و خوزان خمینی شهر و عده ای از آنان در نجف آباد بوده اند مانند مرحوم حاج سید هاشم میردامادی نجف آبادی پدربزرگ مادری مقام معظم رهبری.

از این سلسله جلیله شخصیت بزرگواری به نام آیت ا... سید حسن میردامادی معروف به آمیرزا حسن از شاگردان معروف مرحوم آیت ا... سید محمد باقر درچه ای در محله باولگان ورنوسفادران زندگی می کرد. وی اقامه جماعت، بیان احکام و امور اجتماعی محل را عهده دار بود تا سال 1292 شمسی که رحلت نمود و عم اکنون قبر مطهرش در محل بالای سر امامزاده سید ابراهیم(ع) ورنوسفادران است. وی سه پسر و یک دختر داشت که این نوشته مربوط می شود به پسر دوم وی.

عالم جلیل القدر حضرت حجت الاسلام و المسلمین حاج آقا حسین میردامادی که در این نوشته «حاج آقا» آمده است، در سال 1283 شمسی در خانواده علم و تقوی دیده به جهان گشود. در همان کودکی پدرش را از دست داد. پس از تحصیلات اولیه به اصفهان رفت و در مدرسه «نیم آور» به ادامه تحصیل پرداخت و از محضر علمای بزرگی چون حضرات آیات حسین خادمی، شیخ علی نوری، آمیرزا محمد طیب زاده و حاج آقا رحیم ارباب کسب فیض نمود.

همسر حاج آقا، سیده علویّه فاطمه بیگم سیادت فرزند مرحوم عماد الشریعه سید ابوالحسن سیادت معروف به حاج عماد از فضلای بنام خمینی شهر و بنیانگذار فرهنگ نوین و آموزش و پرورش در این شهرستان بود. ثمره این ازدواج دو پسر و دو دختر بود. یکی از دختران در اوایل کودکی در حوض آب غرق و فوت شد. دختر دیگر همسر مرحوم مهندس سید رضا ابطحی خواهرزاده حاج آقا بود. دو پسر حاج آقا مرحوم سید حسام الدین و دکتر سید حسن نام داشتند که گرچه رشته آنها پزشکی بود ولی مانند پدر از مردم و اهالی محل جدا نبودند و در تمام امور اجتماعی و خدمات محلی تا آخرین لحظات زندگی شرکت فعال داشتند.

حاج آقا؛ مدیر محله
هنگامی که میرزا علی محمد برادر بزرگ حاج آقا و امام جماعت مسجد الحسین(ع) در سن 40 سالگی فوت کرد و از طرفی حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی(ره) در قم اقامت داشت و فقط در ماه های رمضان و تابستانها به خمینی شهر می آمد و محله از روحانی فعال جهت اقامه جماعت و بیان احکام و دیگر امور خالی بود، حاج آقا بر خود لازم دید تا پایان عمر امامت مسجدالحسین(ع) را به عهده بگیرد.

حاج آقا سه وقت اقامه جماعت داشت. هر نیمه شب ساعتی قبل از اذان صبح به مسجد الحسین(ع) می رفت و نماز شب می خواند تا اذان صبح که کم کم مردم بیایند. تا طلوع آفتاب در مسجد می ماند. در طول سال هر شب بعد از نماز جماعت مغرب و عشا بر منبر می رفت و سخنرانی می کرد؛ احکام، اخلاق و مسائل اجتماعی بیان می کرد. صدایی خوب و اطلاعات تاریخی عمیقی داشت. سخنرانیهایش بسیار پخته و پرمحتوا بود و از نهج البلاغه بیشتر استفاده می کرد. معمولاً بلافاصله بعد از نماز توسلی پیدا می کرد یا به سفارش یکی از نمازگزاران روضه کوتاهی می خواند.
از کمک به ایتام و فقرا غافل نبود و نسبت به رسیدگی به آنها توصیه و سفارش می کرد. هر کس از محل فوت می کرد، در مراسم فاتحه اش شرکت می نمود. به عزاداری اهلبیت(ع) و نوحه سرایی و روضه خوانی اهمیت می داد. در پایان سخنرانیهایش مصیبت باشور و حالی می خواند. در طول عمر همه ساله ده روز عزاداری اهلبیت(ع) بر پا می کرد و بعد از ایشان هم فرزندانش تا پایان عمر این سیره را ادامه دادند. هر گاه مسافرتی برایش پیش می آمد، پیغام می داد به حاج شیخ آیت ا... جبل عاملی که بنده مدتی نیستم، شما تشریف بیاورید مبادا محل از اقامه جماعت خالی بماند. در تمام مدت عمر درب خانه اش به روی مردم باز بود. منزلش دادگاه عمومی برای خانواده ها و حاج آقا یک قاضی عادل و مصلح بود. اختلافات و نزاعهای زن و شوهر، برادران، خواهران و دیگر کسانی که به نوعی با هم اختلاف داشتند، با تدبّر و سخنان حکیمانه اصلاح می کرد.

در امور فرهنگی، اجتماعی، خدماتی بسیار کوشا بود. در ساخت مساجد، حسینیه، حمام و تأسیس صندوقهای خیریه نقش مؤثری داشت از جمله ساخت حسینیه ، حمام که اخیراً بخاطر ساخت مجموعه فرهنگی مذهبی امام حسین(ع) (حسینیه چهارشنبه بازار) بطور کلی تخریب شده است، تجدید بنای مسجد الحسین(ع)، توسعه ساختمان امامزاده سید ابراهیم(ع) ورنوسفادران که ابتدا در دست آموزش و پرورش به عنوان دبستان دخترانه ام البنین(س) بود، تأسیس و بنای بیمارستان ساعی، راه اندازی قرض الحسنه سید الشهدا(ع) و خیریه ولیعصر(عج) در اوایل انقلاب، ساخت حسینیه خمینی شهریها در مشهد مقدس و....

حاج آقا و انقلاب اسلامی
حاج آقا طرفدار انقلاب بود. در راهپیمایی ها شرکت می کرد. البته عده ای با او مخالف بودند، چون مثلاً می گفت: شما که تظاهرات می کنید، مواظب باشید شیشه بانکها و لامپهای خیابانها را نشکنید و در کل به بیت المال ضرری نرسانید. حاج شیخ جبل عاملی و حاج آقا جزء اولین افرادی بودند که بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ملاقات امام خمینی(ره) رفتند. حتی مدتی در دادگاه انقلاب خمینی شهر نیز همکاری کرد.

شب یازدهم فروردین 1358 که قرار بود فردایش انتخابات جمهوری اسلامی برپا گردد، روی منبر مسجد می گوید: مؤمن! فردا قرارست بروید و به جمهوری اسلامی رأی آری بدهید. پس کمر همت را برای اسلام ببندید چرا که جمهوری اسلامی جنگ دارد، کشته شدن دارد، قحطی دارد، گرانی دارد و این مشکلات را دارد. آماده باشید. و این دید باز حاج آقا را می رساند چون آن روز نه جنگی بود و نه مشکل آنچنانی.

چهره در نقاب
پس از نیم قرن خدمات صادقانه حاج آقا دچار بیماری گشت و جهت معالجه رهسپار تهران شد. معالجات مؤثر واقع نشد و وی در سن 78 سالگی در روز یکشنبه اول اسفندماه 1361 برابر با 6 جمادی الاول 1403 هجری قمری دار فانی را وداع گفت. پیکر مطهرش به خمینی شهر بازگردانده شد و مردم جهت تشییع جنازه به خیابان آیت ا... اشرفی (کهندژ) نزدیک رهنان رفتند و پیکر حاج آقا را روی دست چندین کیلومتر همراه با نوحه خوانی و سینه زنی تا جایگاه ابدی وی جنب مصلای نمازجمعه خمینی شهر تشییع کردند. حاج شیخ بر پیکر مطهر حاج آقا نماز خواند و سرانجام چهره نورانی این مرد بزرگ و روحانی مدیر را نقاب خاک فراگرفت. در سوگ این روحانی سرپرست محل چندین شبانه روز در محلات و مساجد مختلف مراسم عزاداری و سینه زنی برپا بود. و چقدر زیباست که قبر او جایی قرار دارد که هر هفته روزهای جمعه مردم بالای سر مرقدش فاتحه می خوانند.

خاطرات
* زمان عروسی حاج آقا که آن زمان معمم بود، عروس را از محله خوزان سوار بر درشکه به چهارشنبه بازار و خانه حاج آقا آوردند.

* آن زمان مراسم اعتکاف مانند امروز نبود. حاج آقا داخل یکی از اتاقهای خانه می شد و روزه می گرفت و به عبادت مشغول می شد. و با مقداری مغز بادام و آب افطار می کرد.

* هر جا سخنرانی می کرد مخصوصاً در حسینیه چهارشنبه بازار، همه ساکت بودند و دیگر از هیچ کس صدایی برنمی خاست.

* در شبهای عاشورا روضه وداع را در حسینیه می خواند. تمام عزاداران حسینیه به گریه می افتادند و حتی از بچه هم صدا درنمی آمد.

* ابهتی خاص داشت. بُعد معنوی و عرفانی بالایی داشت. جوانان کوچه تا متوجه می شدند حاج آقا می خواهد از کوچه رد شود، پراکنده می شدند؛ با اینکه تابحال حاج آقا به کسی برنگشته بود.

* سخنرانیهایش بیشتر تاریخی حتی با جزئیات بود. حتی سریال مختارنامه ای که پخش شد، تداعی گر سخنرانیهای حاج آقا بود.

* آن زمان مدارس را متعلق به حکومت پهلوی می دانستند و زیاد تشویق نمی کردند ولی حاج آقا از افرادی بود که مردم را به مدرسه رفتن و سوادآموزی بسیار تشویق و تأکید می کرد.

* در تعبیر خواب ید طولایی داشت. نزد او می آمدند و تعبیر خوابشان را می پرسیدند.

* تکه کلام حاج آقا «مؤمن» بود. اهل قسم خوردن نبود بلکه می گفت: «به جان عزیز خودت». می گفت: مؤمن! فقط گناه که توبه ندارد، بروید از عباداتتان توبه کنید.

* روزی حاج آقا و حاج شیخ جبل عاملی را برای ناهار به منزلمان دعوت کردیم. هنگام نماز حاج آقا هر کاری کرد که حاج شیخ امام جماعت شود، قبول نکرد. حاج شیخ «سیادت» حاج آقا را مهمتر از «عالم بودن» خود می دانست. بالاخره حاج آقا جلو ایستاد.

* پس از فوتش، روزی حاج شیخ در حسینیه روی منبر گفت: مردم! حاج آقا دیگر طلبتان! دیگر مثل حاج آقا گیرتان نخواهد آمد.