یکشنبه, 23 ارديبهشت 1403 Sunday 12 May 2024 00:00

به نقل ازدوهفته نامه فرصت، 


نویسنده : اصغر عرب - کارشناس ارشد بافت و بناهای تاریخی از دانشگاه تهران


این توصیف احتمالا در دوره قاجار و به قلم فردی گمنام نگارش یافته و در دوره های بعد نوشته شده و یا تکمیل گردیده است.در دو هفته نامه فرصت هم چاپ شده است.
در محکمه
این خیابان حدش به شارع است1 و شارع2 در آن دیوان3 و ایوان4 داشت و حکم بر محکمه می راند5. شاه6 او را از فلک بالا کشید7 و بعد فلک کرد و بالا کشید.8 قاضی ابراهیم میر9 بود و میرزاده 10و محتشم11 بود و هزار خدم و حشم داشت. مرده این مرد در آب پخشان12 آب گور می خورد.13

و در محکمه نیز دارالحکمه14 است و جماعتی از طبیبان هم دواخانه15 دارند و هم شفاخانه16. و این جا مدرسه ای است علمیه و عملیه17 از برای اطبا و ده ها طبیب زبردست زیر دست حکیم بزرگ جراحند و حکیم سدهی18 حکیم باشی شاهان است و تاق19 و رواق20 و باغ دارد. در این ولایت بیشتر اطبا شاگرد اویند. نشنیدم21 قاضی به بزرگی ابراهیم و ندیدم22 حکیمی به بزرگی حکیم سدهی.

اول مدرسه فرنگ23 سده این جا علم شد و اسلامیه نام گرفت و به زعم عوام بابی آمده24 پس ریختند و در آویختند25 و گسیختند.26 پیری گفت این جنگ مذهب بر مذهب27 نبود، این جنگ محله بر محله بود. خوزان آر28 فروشان را خراب کرد و فروشان عار29 خوزان را.

و سه بنا دیدم در این بلد30 که خشت اولش بگذاشتند و برداشتند31؛ اول دارالفنون32 بعد گراند هتل33 و بعد سینما!34 در محکمه از آن خوزان است، اهل فروشان آن را خرید و ملک خویش کرد لیک این خاک فروشانی نشد35!

این گذر، دارالحکومه36 و دارالمحکمه37 و دارالحکمه38 است. اینجا هم محکم است و هم مطب است و هم مکتب. اینجا کوی عمارات است و امارات و باغات.

و آخرین امارت این بلد، بلدیه است. ریش سفیدان پریشان، پریشانند از نبود بلدیه در پریشان! در میان گذر مادی اسفریز لبریز است که چون مردمانش آرام می رود و هزار چنار لب مادی در قرینه هم و در پس آن ستون های سنگی بر لب ایوان صف بسته اند.

این گذر بازار است بر سیاحان39 و سیاسان40. جماعتی خر می پروند و جماعتی خر نعل می کنند و جماعتی خر سوارند41، چاروادارش رمضان است.42 هر کورس43 تاکس44 تا گاراژ سده در شهر که پشت دروازه دولت است یک پول است.

باقی، باغ است45 و پیشه شان دباغ و صباغ46، حوض دارند و پاتیل. هر چه به باعه47 می رویم صناعت بیشتر و تجارت کمتر است48. هر چه به پروشان می رویم بیشه کمتر و پیشه بیشتر است49.

پی نوشت:

1- ضرب المثل قدیمی برای قانونی و شرعی دانستن کاری - نویسنده تشبیه به کار برده است بین خیابان و شارع

2- شارع: قاضی القضات، قاضی شرع/ در اینجا منظور قاضی ابراهیم است که در زمان نادرشاه در این منطقه بر کرسی قضاوت می نشست.

3- دیوان: دادگستری

4- ایوان: عمارت باشکوه

5- حکم بر محکمه می راند: کنایه از این که سخنش را همه فرمانبردار بودند.

6- شاه: در اینجا ظاهرا منظور نادرشاه است.

7- از فلک بالا کشید: در دنیا مشهورش ساخت/ او را بلندمرتبه کرد.

8- فلک کرد و بالا کشید: او را مجازات کرد و به دار آویخت.

9- میر: سر لشکر ارتش

10- میرزاده: شاهزاده

11- محتشم: عالم، بزرگوار، بزرگ زاده

12- آب پخشان: گورستانی در اصفهان (ظاهرا این گورستان در میدان فعلی شهدا بوده است)

13- آب گور می خورد: سال هاست مرده است

14- دارالحکمه: دانشگاه

15- دواخانه: داروخانه

16- شفاخانه: بیمارستان

17- مدرسه علمیه و عملیه: منظور دروس نظری و عملی با هم ارایه می شود.

18- حکیم سدهی: احتمالا منظور حاج میرزا محمدحسین طبیب میردامادی است

19- تاق: ساختمان، اتاق زیبا و خوش ساخت

20- رواق: سالن، تالار بزرگ

21- نشنیدم: منظور نویسنده این است که از گذشته ها نقل قول قول میکنم، یعنی قاضی ابراهیم در زمان من نبوده که آن را ببینم.

22- ندیدم: یعنی حکیم را دیده ام و همانند او را ندیده ام

23- اول مدرسه فرنگ: اولین مدرسه به سبکه جدید

24- به زعم عوام بابی آمد: عوام تصور کردند این مدرسه ی بابی هاست

25- در آویختند: نزاع کردند

26- گسیختند: تخریب کردند

27- مذهب بر مذهب: اسلام علیه بابیت

28- آر: آسیاب

29- عار: آبرو، آبرویی که با کار کردن به دست آید

30- بلد: شهر

31- خشت اولش بگذاشتند و برداشتند: طراحی و جانمایی کردند ولی نساختند.

32- دارالفنون: مدرسه جدید/کنایه از دارالفنون تهران

33- گراند هتل: ظاهرا روس ها قصد ساختن هتل در اینجا را داشته اند

34- سینما: ظاهرا در دوره پهلوی اول تصمیم داشتند در این محل سینما احداث کنند

35- لیک این خاک فروشانی نشد: فروشانی ها از به دست آوردن ساختمان های در محکمه ناامید شدند.

36- دارالحکومه: مقر حکومت، خانه حاکم

37- دارالمحکمه: دادگستری

38- دارالحکمه: دانشگاه

39- سیاحان: گردشگران

40- سیاسان: سیاستمداران

41- جماعتی خر می پرورند: جمله دو پهاوست و کنایه آمیز برای سیاستمداران آن دوره

42- رمضان: گویا سیاستمداری بوده که چارپاداری می کرده است.

43- کورس: رفت و برگشت

44- تاکس: تاکسی از نوع کالسکه

45- باقی باغ است: مابقی ساختمان ها باغ است.

46- پیشه شان دباغ و صباغ: شغلشان دباغی و رنگرزی است

47- باعه: کوچه ای در خوزان که متصل به در محکمه است.

48- صناعت بیشتر و تجارت کمتر: تعداد صنعتگران بیشتر و تجار کمتر می شوند.

49- کنایه از اینکه باغها کمتر و دکان ها بیشتر می شود.