درباره الی
هویت
«الی» دختری است که حتی اسم کاملش تا پایان فیلم مشخص نمیشود. درواقع فیلم «درباره الی» درباره یک «غیاب» است؛ درباره فقدان؛ انسانی که نه سبقهای دارد و نه آیندهای. او بین جماعتی در طبقه متوسط ظاهر میشود و با مرگش، نمادی از زوال طبقه متوسط در ایران میسازد. «الی»، هویتی است که قبل از تولد، از بین رفته است. مرگ او به انفجاری در روابطی که پیشتر تعریفشده منجر میشود. او انسانی است که میمیرد و در ادامه انسانیت و روابطی را که طبقه متوسط ایران از آن هویت میگیرد، میمیراند. بعد از «الی»، آدمهای ماجرا دیگر آن آدمهای سابق نیستند، روابط سابق را ندارند و چشمانداز آینده را هم نخواهند داشت. او با حضور کوتاه و مرگش نشان میدهد جماعت منتسب به طبقه او، چه جایگاه سست و لرزانی دارند. «الی» فقدان هویتی فردی و جمعی است که بسط پیدا میکند و به تمام شخصیتهای داستان سرایت میکند؛ طوری که آنها نیز دیگر دستاویزی برای معنا دادن به هویت سابق خود ندارند.
شهر زیبا
قصاص
«شهر زیبا» هم در پایانی نسبتا باز تعریف میشود و مخاطب را میگذارد در این فکر که پایان این قصاص چه خواهد بود؟ قصاصی که ممکن است به بالای دار ختم نشود اما بخششی هم برای آن متصور نیست. قاتل درواقع باید به نوع دیگری تاوان قتلی را که انجام داده ببینند. او باید یک عمر با دختری زندگی کند که نهتنها دوستش ندارد، بلکه عقبمانده و علیل است. درست است که شرایط اینچنین در واقعیت بسیار کم اتفاق میافتد اما کارگردان در پسزمینه آن به آسیبشناسی مسائل مربوط به قانون قصاص نظر دارد. او قصاص را زیرسوال نمیبرد اما همزمان نگاه را منعطف میکند به فقر مادی و فرهنگی که نوجوان را به ارتکاب جرم کشانده است.
گذشته
مهاجرت
«گذشته» در نگاهی کلی ادامه «جدایی» است، چراکه یکی از علتهای اصلی «طلاق» در فیلم «جدایی» تصمیم به مهاجرت است. چهبسا اگر «نادر» به درد نگهداری از پدرش مبتلا نبود، همراه همسرش قصد سفر میکرد. هرچند درنهایت این سفر انجام نمیشود. یکی از آنها بههرحال جلای وطن خواهد کرد. این انسان هر که باشد، در فیلم «گذشته» ادامه مییابد. احمد به خارج از کشور مهاجرت و سالیانی را در فرانسه زندگی کرده و بعد از مدتی دوباره به ایران بازگشته است. «گذشته» از جایی شروع میشود که احمد دوباره به فرانسه بازگشته. او در زمان اقامت در فرانسه ازدواج کرده و حالا با زنی رودررو شده که زمانی همسرش بوده است. احمد نمیداند که مارین در نبود او ازدواج کرده است، حتی از این مرد باردار است. فیلم در پایان تبدیل میشود به معطلماندن مخاطب در قضاوتهای شخصی، اینکه بالاخره در به وجود آمدن این وضع بغرنج چه کسی مقصر است؟ در واقع مهاجرت، معضلی است که چند سالی است در ایران بیشتر شده و این یکی از مؤلفههای پررنگ «گذشته» است.
جدایی
طلاق
انسان فیلم «جدایی»، محصول طلاق است. پایان فیلم را به خاطر دارید، همه چیز بلاتکلیف میماند. رابطه زناشویی به جهت مشکلات زندگی و همچنین مصایب اجتماعی و سیاسی، بنیان خانه را به لرزه انداخته است. سیمین، یک سو میایستد. نادر، یک سو میایستد و این وسط دختری میماند که باید تصمیم بگیرد. اشکهای دختر در «جدایی»، حکایت از جبر وضعیتی دارد که هیچگونه رهایی برای آن متصور نیست. فرزند طلاق نمیخواهد این جدایی شکل بگیرد. اصلا در زمینههای پیدایش این جدایی نقشی نداشته است. درنهایت از صمیم قلب مادر و پدرش را در کنار هم میخواهد. او در ازدواج والدینش نقشی نداشته است اما زهرخند روزگار اینجاست که حالا در طلاقشان بار تصمیمی سنگین را روی گردهاش احساس میکند. فیلم تمام میشود و او باید انتخاب کند با کدامیک بماند یا برود؟ پدر یا مادر؟ سوی دیگر ماجرا هم وضعیتی ناگوار در جریان است. زنی فرزندش را از دست داده و مردی که چیزی برای از دست دادن ندارد. فرزندی سقط شده است و فرزندی هم داخل دادگاه ایستاده تا در بدو دوران بلوغ، ناگهان بزرگ شود؛ پیر شود....
فروشنده
تجاوز
در «فروشنده»، متجاوز متعلق به نسل گذشته است. فرهادی هم چندان در پی ریشهیابی و ساخت پیشینه ذهنی و بستر اجتماعی این معضل نیست، بلکه او به اتفاقات بعد از این ضایعه میپردازد. رعنا مورد تعرض قرار گرفته است و ضربهای سنگین را تجربه میکند. از آنسو همسرش عماد نیز وضعیتی بغرنج دارد. آنها به دلایل مختلف به پیگیری قضائی تن نمیدهند که یکی از آنها شرم و حیایی است که اکثر قربانیان تجاوز نمیتوانند از آن عبور کنند و در برابر سوالات احتمالی مکرر و حضور در دادگاه مقاومت میکنند. همه اینها سبب میشود داستان به روالی دیگر جلو برود. درواقع «فروشنده» فیلمی درباره تجاوز است اما نه به منزله بررسی خاستگاه این معضل اجتماعی بلکه به مثابه تصویری از پسلرزههای جراحت.