پنج شنبه, 01 آذر 1403 Thursday 21 November 2024 00:00

 آیت الله سید محمد باقر درچه ای مرجعی معتدل در عرصه اندیشه های شیعی ( معرفی کتاب ستاره ای از شرق)

یکي از فقيهان برجسته در قرن اخير، مرحوم آيت الله العظمي سيد محمدباقر درچه اي است که پس از سالها تحصيل در اصفهان ونجف، در زمره برجسته ترين اساتيد فقه، در شهر اصفهان به تدريس مشغول گرديد و به رغم محدوديت اين شهر، چندان شهرت علمي يافت که در سالهاي پاياني عمر به رتبت مرجع تقليدي هم دست يافت.
به اجمال بايد گفت: مرحوم درچه اي به سال 1262 ق (يا 1263 يا 1264) در درچه اصفهان به دنيا آمد. مدتها در نجف تحصيل کرده در سال 1303 ق به اصفهان بازگشت و پس از سالها تدريس و تعليم و تربيت به سال 1342 ق در آستانه سخت گيري هاي دولت رضاخاني در همين شهر درگذشت و يا چنان که گفته شده است به شهادت رسيد.
مرحوم درچه اي را به شاگردان فراوانش که برخي از آنان از زبده ترين عالمان قرن اخير ايران هستند، مي شناسند. شايسته ترين آنها مرحوم آيت الله العظمي بروجردي است از جمله شاگردان بنام اين استاد علامه بوده است.
از ديگر شاگردان او مي توان به مرحوم آيت الله العظمي حاج سيد ابوالحسن اصفهاني، حاج آقا رحيم ارباب، آقا جمال گلپايگاني، محمد جواد صافي گلپايگاني، آقا نجفي قوچاني، ميرزا علي شيرازي، آقا شيخ محمد باقر زند کرماني، مرتضي اردکاني، شهيد اشرفي اصفهاني ، سيد محمدرضا خراساني و جلال الدين همايي اشاره کرد.
نقطه برجسته در زندگي اين راد مرد آن است وي عالمي مهذب و دانشمندي معتدل و در معتقدات شيعي خود بدور از افراط و تفريط بوده و از اين جهت امتياز قابل ملاحظه اي بر بسياري از عالمان و روحانيان ديگر اين دوره دارد.
بسياري از گزارشها حکايت از آن دارد که اين اعتدال به ميراث از وي به مرحوم آيت الله بروجردي رسيد و ايشان تحت تأثير استادش قرار داشت. آيت الله مطهري هم در کتاب امامت و رهبري ص 35 به اين مطلب اشاره کرده است.
مرحوم حاج آقا رحيم ارباب هم که تا پايان عمر اصفهان مشغول به تدريس بود و به رغم جايگاه علمي اش در ميان علماي اين شهر هيچگاه عمامه بر سر نگذاشت تحت تأثير مرحوم درچه اي بود.
در باره گرايش معتدل مرحوم درچه اي داستان هاي زيادي که برخي حقيقت داشت و برخي شايعه و نتيجه گيري بود، بر سر زبان ها افتاد به حدي که کتابچه اي تحت عنوان تخت فولاد در سالهاي پيش از انقلاب چاپ شد که شخصيت خاصي از مرحوم درچه اي ارائه مي داد. چهارچوب اين شخصيت، يک اصلاح طلب شيعي را نشان مي داد که با بسياري از آنچه در اصفهان اين دوره شايع بوده و يا حتي بر از عقايد رايج ميان علما يا اهل منبر مخالفت داشته است.
همان زمان و بعد از آن برخي از شاگردان وي بسياري از اين نسبت ها را مورد انکار قرار دادند.
کتاب ياد شده به تازگي توسط انتشارات اميد فردا که معمولا آثار انتقادي از روحانيت را چاپ مي کند منتشر شده است. برخي نويسنده اين اثر را علي دشتي مي دانند.
اما اکنون کتاب «ستاره اي از شرق» (تهران ، مؤسسه اطلاعات، 1383) کوشيده است تا تمامي آنچه را که در باره مرحوم درچه اي در کتابها و خاطرات شفاهي علما و شاگردان وي وجود داشته گرد آوري کند. انصاف آن است که مؤلف در اين کار توفيق بسيار خوبي داشته و نکات آموزنده زيادي را در باره اين شخصيت روحاني به دست داده است.
گفتني است که پدر مؤلف مرحوم آيت الله حاج سيد نصرالله موسوي، اخوي زاده مرحوم درچه اي و داماد ايشان بوده و بنابرين مؤلف اين اثر نواده دختري مرحوم درچه اي است و مي توانسته از بسياري از ظرايف و دقايق زندگي آن بزرگوار آگاه باشد. ايشان دو سال پيش کتاب «قصه هاي خواندني از چهره اي ماندني» را توسط همين انتشارات اطلاعات به چاپ رساند و اکنون اين کتاب عظيم را که مشتمل بر 900 صفحه است انتشار داده است.
بايد گفت در برابر برخي از مزخرف نويسي ها که در باره زندگي شماري از علما رواج دارد و د رمقابل انبوه تهمت ها و شايعات که در باره روحانيون برجسته گاه ميان مردم رواج يافته و به خصوص ميراث دوره رضاشاه است، اين اثر مي تواند نفوذ معنوي يک عالم درجه اول را در شهري مانند اصفهان نشان دهد.
آنچه که مربوط به اعتدال مرحوم درچه اي است در اين کتاب آمده اما به احتمال ممکن بود که در اين باره بيش از اين هم سخن گفت. در واقع مؤلف براي اين که مبادا مرحوم درچه اي متهم شود که چندان علاقمند به اهل بيت نبوده با ارائه نقلهايي مي کوشد تا نشان دهد بسياري از آنچه در اين باره يعني در باره اعتدال مرحوم درچه اي گفته شده مي بايست درست فهميده شود و تأويل به چيزهاي ديگر نشود. بنابرين فصل مشبعي در باره سابقه ارادت ايشان به اهل بيت (ع) آورده که مشتمل بر برخي از نمونه هاي عيني و شواهد قابل توجه است (ستاره اي از شرق: ص 349 – 359).
با اين همه شماري مطلب و حکايت در اين اثر وجود دارد که از توجه خاص مرحوم درچه اي به اعتدال حکايت دارد. اين اعتدال را دست کم در دو بخش يکي تأکيد خاص مرحوم درچه اي روي توحيد و ديگر مراقبت از نقل مطالب دروغ در روضه ها مي توان دنبال کرد.
در باره نکته اول بايد گفت مرحوم درچه اي مي کوشيد تا اهميت توحيد را به همگان گوشزد کند و هرگاه مي خواست در باره اهميت موقعيت ائمه (ع) سخن بگويد ابتدا از توحيد سخن مي گفت. آقا حسن مدرس از شاگردان وي که عمري طولاني کرد و تا اين اواخر زنده بود مي گويد، از استاد در باره مقام اهل بيت پرسيدم. ايشان فرمودند شب قدر در اين باره در منبر مطالبي خواهد گفت. آن شب ابتدا در باره توحيد به تفصيل سخن گفت و از آنجا بود که سخن را به مقام و عظمت ائمه اطهار (ع) رساند. آقا حسن مدرس افزود: به عقيده مرحوم درچه اي محبت اهل بيت در سايه توحيد معنا مي يافت و الا ايشان قصد نداشت مقام محبت را ذره اي کم رنگ کند. تأکيد کردند که عقيده به محبت اهل بيت بايد خيلي مستدل عميق و خالصانه باشد. بعد از سخن ايشان من هم توجههم به مسأله توحيد قوي تر شد (ص 360).
و باز همين مدرس نقل مي کند که : علامه از فرط رعايت جوانب توحيد، توسل به ائمه (ع) را با توحيد بيان مي کرد که يک وقت کسي ضمن توسل و طلب حاجت از ائمه (ع) توحيدش کم رنگ نشود. (ص 344).
آقا حسن مدرس همچنين مي گفت: مرحوم علامه درچه اي يک عبارتي داشتند که چندين مرتبه گفته بودند و آن اين بود. در بعضي مواقع که گوينده اي کمتر از توحيد سخن به ميان مي آورد و بيشترين تکيه و توجهش به ائمه (ع) بود مي فرمودند: باب يک چيزي هم مي خواستي براي خدا باقي بگذاري. (ص 344 – 345)
مرحوم زند کرماني هم که از شاگردان او مي بود مي گفت اين يک توطئه بود که شايع کردند عقيده مرحوم درچه اي نسبت به معجزات خدا گونه ائمه اطهار (ع) ضعيف است. اينها گاهي به بعضي از افراد ياد مي دادند که بر سر راه علامه قرار بگيرند و طلب صدقه کنند و قبل از تکدي يا بعد از آن به عنوان تشکرمثلا بگويند که: ابوالفضل تو را به سلامت بدارد. يا ابوالفضل طول عمرت دهد. و چون مي دانستند علامه تحمل اين الفاظ را ندارد و پرخاش مي کند ، به صورت تصنعي اين صحنه ها را درست مي کردند و افراد حاضر را شاهد مي گرفتند که ببينيد و بشنويد که ايشان مي گويد: ابوالفضل نمي تواند طول عمر بدهد... علامه درچه اي بلافاصله مي فرمود: چرا نمي گوييد خدايا به حق ابوالفضل به ما طول عمر بده. چرا نسبت الوهيت به او مي دهيد و چرا اين بزرگان را که بنده خدا هستند در رديف خدا مي خوانيد؟ (ص 361)
از اين موارد چنين روشن مي شود که مرحوم درچه اي در عقيده توحيدي خويش بسيار مراعات مي کرده و حاضر نبوده است کلمه اي به زبان آورد يا از زبان کسي بشنود که توهم الوهيت نسبت به ائمه يا فرزندان آنان داشته باشد.
آيت الله اردکاني هم که از شاگردان مرحوم درچه اي بود در اين باره ضمن بيان اردات ايشان به ائمه اطهار (ع) مي گفت: وقتي کسي در مقام دعا به ايشان مي گفت: حضرت عباس (ع) به شما عمر بدهد يا امام حسين (ع) مشکلات شما را بر طرف کند، مرحوم درچه اي مي گفت: اين حرف ها را نزنيد. خداست که عمر مي دهد اوست که مي آمرزد. شفا مي دهد و مشکلات را حل مي کند. مي فرمود: حضرت عباس و امام حسين را بايد پيش خدا شفيع کرد. (ص 362).
مرحوم اشرفي اصفهاني هم با شايعه خواندن اين نسبت ها مي گفت: بلي با الفاظ و عباراتي که بوي کفر و شرک مي داد اگر چه در لفظ، مخالفت مي کرد. (ص 363).
مرحوم آيت الله خراساني از شاگردان ايشان که در اواخر عمر و درست سالهاي پيش از انقلاب رئيس حوزه علميه اصفهان بود، نقل کرد که يکبار سائلي نزد ايشان آمد. وقتي آقا دست در جيب کرد تا پولي به او بدهد گفت: علي دردهايت را دوا کند. علي حاجتت را روا کند. آقا با شنيدن اين جملات دستش را از جيبش بيرون کشيد و بدون اعتنا به سائل به راه خود ادامه داد. (ص 365).
به جز مباحث مربوط به توحيد و شرک که مرحوم درچه اي روي آن حساسيت داشت در باره وعظ واعظان و مطالبي هم که در روضه ها مي خواندند حساسيت نشان مي داد. اين در حالي بود که خودش طرفدار عزاداري بود و مجالس سوگواري برگزار مي کرد. اما منبري ها جرأت زدن هر حرفي را برابر او نداشتند. در اين باره هم نمونه هايي نقل شده است:
يکبار هم واعظي روي منبر سخن مي گفت در حالي که مرحوم درچه اي هم در حجره خود صداي او را مي شنيد. اين واعظ داستاني طولاني گفت و در نتيجه گيري از قول پادشاهي که در قصه بود گفت: شاه گفت چون عرب همه چيزش را به خاطر من داد من هم بايد همه مايملکم را بدهم. امام حسين (ع) هم روز عاشورا همه هستي خود را براي خدا داد... بنابرين خداوند نيز روز قيامت هستي و نيستي اش را در اختيار امام حسين خواهد گذاشت و خواهد گفت: بخواه هرچه مي خواهي و هرچه مي خواهي بکن. و خدايي من در دست توست. تو همه چيزت را براي من دادي. من نيز همه چيز را به تو مي دهم. علامه درچه اي با شنيدن اين سخن ناگاه سرش را از حجره بازار گلشن بيرون کرد و با صداي رسا و بلند فرياد زد: بيا پايين! بيا پايين! نگو اين حرف هاي خلاف را! چه غلطي بود که کردي! کي خدا چنين خواهد کرد؟ (ص 422 – 423).
يکبار هم واعظي روي منبراز قول حضرت زينب گفت:
گفت زينب چه قدر ناله من پير کنم.
مرحوم درچه اي با شنيدن اين مصرع يکباره داد زد که اين حرف چيه؟ کي حضرت زينب اين سخن را گفت؟ (ص 427).
به هر روي به نظر مي رسد کتاب ستاره اي از شرق نه تنها اثري عالي در شرح حال نگاري است بلکه يک دوره تاريخ فرهنگ ديني و مذهبي اين زمان اصفهان بلکه ايران است. هر چند مطالب قدري متفرق و داستان داستان تنظيم شده و گاه و بيگاه گوينده مطالب هم چندان مشخص نيست، اما مشتمل بر نکات بسيار آموزنده اي است.
بايد گفت: حرکت مرحوم درچه اي در اصفهان با کار مرحوم ارباب ادامه يافت. مطالبي در باره ايشان هم گفته مي شد اما از آنجا که او هم در حد خود فقيهي برجسته و عالم مهذب بود امکان چسباندن اتهامات نابجا به ايشان مطرح نبود. با اين همه بايد توجه داشت که او هم چهره اي ضد بدعت و خرافات داشت. شايد بتوان گفت برخي از شاگردانش به افراط آن را ه را ادامه دادند اما تأثير مثبت آن هم فراوان بود.
در قم هم آيت الله بروجردي در مقام رهبري جهان تشيع متأثر از آموزه هاي مرحوم درچه اي بود. گرايش ايشان به وحدت، تلاش براي کنار نهادن برخي از افراطها در عزاداري ها و سخت گيري علمي ايشان در نقل مطالب از متون کهن ميراثي بود که دست کم بخشي از آن از مرحوم درچه اي به ارث به ايشان رسيده بود.
تا به امروز هم ماجرا ي نزاع اعتدالي ها با افراطي ها ادامه دارد و حوزه علميه قم شاهد اين مسائل است. در همين يکي دو ماه سخنراني دو مرجع تقليد هم چنان تعبير و تأويل شد که يکي از گرايش اعتدالي دفاع مي کند و نسبت به برخي از سخنراني هايي که از سيما پخش مي شود ابراز مخالفت مي کند و مرجع ديگر چنان سخن مي گويد که گويي گرايش به افکار تندروانه دارد.
در عرصه جامعه هم، ماجراي مداح ها و مطالبي که مي گويند همچنان از اين زاويه محل بحث است و مع الاسف وجود اين انشقاق عميق در تفکر شيعي در حوزه روي آن مسائل را تأثير خاص خود را دارد.

منابع (نشریه):

کتابخانه تخصصی تاریخ ایران واسلام