جمعه, 02 آذر 1403 Friday 22 November 2024 00:00

نویسنده :لیلا پیمانی
گزارشی از کتابخانه شهید دکترحبیب اله شریفیان
اگرچه  آمار دقیقی از تعداد کتاب هایش در دست نیست اما با نگاهی اجمالی به دور تا دور این ساختمان که حتی آشپزخانه اش هم از وجود کتاب بی نصیب نمانده، می توان به بیشماری آن پی برد. گویی زمانی سیلی از کتاب راه افتاده و هیچ کجای این ساختمان تاب مقاومت نیاورده و انبوه کتاب ها به درونش هجوم آورده باشد. اینجا کتابخانه شخصی شهید دکتر حبیب اله شریفیان است. وی که پزشک متخصص پوست و مو بود، در دوران دانشجویی نفر دوم دارنده کتابخانه شخصی در کشور بعد از دکتر حداد عادل شناخته شد.

هر سه اتاق طبقه سوم منزل مسکونی دکتر شریفیان، سالن و آشپزخانه پر است از عناوینی که تنوع و گستردگی اش آدم را به وجد می آورد. یک اتاق فقط مخصوص قرآن کریم و تفاسیرش، یک اتاق ویژه کتب مربوط به ائمه اطهار (ع)، یک قفسه 5 طبقه ای مملو از دیوان حافظ و عناوین مربوطه، یک قفسه ویژه اشعار مولانا و تفاسیرش، یک قفسه کتب شاعران بزرگ دیگر نظیر حکیم سنایی و...

انبوه کتاب های چیده شده در قفسه های توی سالن مربوط به عرفان و تصوف، کتاب های نشسته کف آن مربوط به موضوعات پزشکی.
یک قفسه کتاب های روان شناسی، دیگری جامعه شناسی، کتاب هایی با موضوع تاریخ و جفرافیای کشورهای دیگر، رمان های ایرانی و خارجی و...

همسر دکتر شریفیان می گوید: پاتوق دکتر کتابفروشی فرهنگ سرای اصفهان بود. هر پنج شنبه با تعدادی کتاب وارد خانه می شد و می نشست توی هال، کتاب ها را می چید دور و برش و یکی یکی همه را بررسی می کرد. من و بچه ها را هم صدا می کرد، همگی می نشستیم دور هم و کتاب ها را زیر و رو می کردیم. به ما سفارش می کرد حداقل هر کتابی را یک بار تورق کنیم یا اقلا عکس هایش را نگاه کنیم.

خانم شریفیان ادامه می دهد: اینگونه نبود که فقط کتاب بخرد و بچیند توی قفسه، تک تک کتاب ها را با دقت و علاقه می خواند. حتی می دانست هر کتابش کجای کدام قفسه کدام اتاق است. همه را موضوع بندی می کرد و با هم می چیدیم. مرتب هم دوست داشت قفسه ها را عوض کند و به چیدمان کتاب ها تنوع ببخشد.

خیلی اهل مسافرت و ایران گردی بود. بچه ها که کوچک بودند یک شورلت خرید. به هر شهری که سفر می کردیم اول می رفت سراغ کتابفروشی هایش. ما را آزاد می گذاشت هر مغازه که دوست داریم برویم اما خودش کلی کتاب می خرید آنقدر که گاهی مجبور می شدیم بچه ها را بنشانیم صندلی جلو تا کتاب ها عقب ماشین جا بشود. یک مدت که گذشت پاترول خرید، می گفت ماشین من باید جادار باشد تا هر چه کتاب می خواهم تویش جا بدهم.

دختر دکتر می گوید: هر وقت اسباب کشی داشتیم دغدغه اصلی مان کتاب های پدر بود. فقط باید چندین وانت می آمد کتاب ها را بار می کرد.

خانم دکتر شریفیان ادامه می دهد: بچه که بودیم ما را می برد کتابفروشی و می گفت: هر چند تا کتاب که دوست دارید، بردارید. ما خواهر و برادرها هم توی رقابت با همدیگر کلی کتاب می خریدیم و همه را می خواندیم. مادر چند سال پیش همه کتاب های بچگی هایمان را داد به بچه های فامیل.

همسر دکتر می گوید: از صبح تا بعدازظهر که توی خانه بود، فقط کتاب می خواند. چند سالی بود که به خاطر مشکل پایش یک کاناپه مخصوص داده بودیم ساخته بودند تا بتواند خوابیده مطالعه کند. شب هم که از مطب برمی گشت، قبل از هر کاری می رفت سراغ کتاب. بعضی وقت ها هر چه می گفتم شام بیاورم می گفت فعلا نه، گاهی شام را می آوردم سرد می شد اما همچنان مشغول مطالعه بود. خیلی از شب ها تا پاسی از شب بیدار می ماند و کتاب می خواند. تعداد زیادی قرآن نفیس و نهج البلاغه داشت که هر از گاهی برای دوست و آشنا هدیه می برد.

خانم شریفیان ادامه می دهد: من رمز موفقیت همسرم را همین انس و الفتش با کتاب می دانم. به گفته پدر و مادرش او از کودکی علاقه ای خارق العاده به کتاب داشته به گونه ای که همه پول تو جیبی هایش را صرف خرید کتاب می کرده است.

همسر دکتر ادامه می دهد: به هر طریقی که می دانست و می توانست دیگران را به مطالعه تشویق می کرد و همواره به دیگران کتاب هدیه می داد. حتی گاهی که بیماران مشکلات زندگی شان را با وی در میان می گذاشتند، به آن ها کتاب معرفی می کرد...

شهید دکتر حبیب اله شریفیان در سال 1336 در خمینی شهر متولد شد. پس از پایان دوران دبیرستان در کنکور سراسری شرکت کرد و در رشته پزشکی دانشگاه اصفهان پذیرفته شد اما به خاطر علاقه اش به رشته جامعه شناسی بار دیگر در کنکور شرکت کرد و اینبار دانشگاه تهران او را در رشته مورد علاقه اش پذیرفت اما پس از سپری شدن 2 سال با وقوع انقلاب فرهنگی دانشگاه ها تعطیل شد.

با شروع جنگ تحمیلی به جبهه ها شتافت و یک پایش را آنجا جا گذاشت. بعد از اتمام جنگ دوباره به دنیای درس و کتاب بازگشت و اینبار در رشته پزشکی شروع به تحصیل کرد. دوران عمومی پزشکی و تخصص پوست و مو را در دانشگاه اصفهان گذراند و چند سالی عضو هیات علمی دانشگاه اصفهان و همچنین معاون آموزشی دانشگاه علوم پزشکی بود.

پس از گذشت چند سال ترجیح داد که فقط به مداوای بیماران بپردازد زیرا او پزشکی را برای خدمت به همنوعان می خواست نه برای مال اندوزی. نیمی از روزش را در خدمت بیماران بود و در این حوزه نیز از جمله پزشکان نام آور و موفق بود. وی در تمام این دوران به جز چند سال کودکی اش که به خاطر شغل پدر در آبادان ساکن بود، در زادگاهش ماند. دکتر شریفیان در سال 1389 پس از تحمل یک دوره سخت بیماری که ناشی از مجروحیت جنگی بود، شب 22 بهمن به خیل یاران شهیدش پیوست و روز 22 بهمن ماه در حالی که بر دوش مردمان عزادار تشییع می شد در گلزار امامزاده سید محمد در جوار دو برادر شهیدش به خاک سپرده شد.