هزار شكر كه روي تو عاقبت ديدم / نمردم و ز جمال تو حاصلي چيدم / براي وصل تو اي آفتاب حسن بسي / ز دوست صدمه و از غير طعنه ها ديدم / ... هر آن جفا كه كشيدم ز هجر تو آنشب / نگويمت كه بداني چه ها كه من ديدم / ... همينكه خاطر فياض شاد شد از تو / به نيكبختي او نيست شك و ترديدم
شايد مهمترين خصلت ايشان را بتوان اهتمام جدي به تدريس و تربيت طلاب كه عمده وقت ايشان را به خود مشغول مي داشت برشمرد. ايشان بر اين باور بود كه از اين طريق بهتر مي توان به نشر اهل بيت (ع) اقدام نمود فلذا در تاليف كتاب و يا رساله اي اقدام ننمود. اشتغال به تدريس تا چهار روز قبل از ارتحال بدون وقفه ادامه يافت. بعد از بازگشت از نجف اشرف و اقامت در اصفهان تدريس فقه را وجهه همت خود قرار داد و كتابهاي فرائد، متاجر، كفايه و خارج آنها را تدريس مي نمود. در اواخر عمر مستمسك عروه الوثقي اثر آيت اله حكيم را به بحث گذاشته بودند و نياز كشور و انقلاب اسلامي به خبرگاني در مسائل قضايي مدتي ايشان را واداشت كه به تدريس قضا و شهادات مرحوم صاحب جواهر اقدام نمايد.
از ديگر خصال آن بزرگوار اهتمام مستمر به ذكر و تهجد، عبادت، انضباط شخصي در فعاليتهاي خانوادگي و اجتماعي، بيزاري از زخارف دنيوي و دلبستگي و ارادت خالصانه نسبت به خاندان عصمت و طهارت بود. هم چنين درك حكيمانه تعاليم و معارف ديني باعث مي شد كه ايشان از هرگونه خشك مغزي و قشري گري در معرفي تعاليم ناب توحيدي بيزاري جسته و طريق نجات را در التزام عملي به شريعت محمدي و تلاش براي درك عميق حكمت تعاليم ديني جستجو كند.
همين استغراق در لطايف معارف اسلامي بوده است كه برخي از ثمرات خود را در قالب چندين غزل عرفاني هويدا ساخته است