اینجانب حقیر سراپا تقصیر کمتر از قطمیر، عبدالکریم مولوی در تاریخ 1/11331 در محله اندآن (از توابع خمینی شهر فعلی و سده قدیم) به دنیا آمدم و در سال اول ولادت مادرم را که کانون مهر و عاطفه بود، از دست دادم. اما وجود پدر و سایه پر مهر و محبت او غم فقدان جانکاه مادر را تسکیل می داد. بهر حال دوران طفولیت که همراه با سختی های بی مادری بود سپری شد و به سن شش سالگی رسیدم و در اول مهرماه سال 1337 به دبستان رفتم و همراه با دروس دبستانی روخوانی قرآن مجید همراه با تجوید و احکام و مسائل دینی را از محضر پدر بزرگوارم فراگرفتم. پدرم مرحوم مغفور شیخ عباس مولوی چون معلم قرآن بود و در ارتباط با علما و علاقه مند به روحانیت بود میل فراوانی داشت تا من که تنها فرزند پسر خانواده بودم، طلبه شوم (تا به قول او خلف صالح و سبب آمرزش و مغفرت برای او باشم) و در رشته علوم دین کارشناس، عالم و مبلغ دین خدا شوم. لذا با اتمام دوره دبستان تکمیل روخوانی و تجوید قرآن و آشنایی با احکام در سال 1342 برای ورود به حوزه علمیه جهت ثبت نام، به همراه پدرم به مدرسه علیه مرحوم آیت ا... مشکات که آن موقع تنها حوزه علمیه موجود در خمینی شهر بود رفتم و پس از ثبت نام مرحوم پدرم یک جلد کتاب جامع المقدمات و یک قلم و یک جلد دفتر برایم خرید ...
اما متاسفانه دیری نپایید که دست تقدیر خداوند متعال خیر و صلاح مرا که در آغاز با یتیمی و بی مادری رقم زده بود این بار نیز اراده فرمود و یتیمی را برایم مقدر فرمود و از نعمت وجود پر برکت پدر محروم شدم و تنها پشتوانه زندگی را نیز از دست دادم.
به هر حال در این سال 1342 قریب به دوازده سال داشتم که وارد حوزه علیمه شدم و ادبیات عرب و دروس مقدماتی حوزوی که عبارت بود از کتاب جامع المقدمات، سیوطی، مغنی و مختصر النافع را در مدت سه سال خواندم و از سال 1344 به حوزه علمیه اصفهان رفتم و کتاب های معالم الاصول، شرح لمعتین، حاشیه ملا عبدا...، شرح نظام، جامی، شرح منظومه حکمت و منطق را تا سال 1346 در مدرسه علمیه جلالیه به پایان بردم و در اواسط سال 1346 در سن 15 سالگی به خاطر تبلیغ و سخنرانی علیه لوایح شش گانه فرمایشی شاه توسط پاسگاه ژاندارمری خمینی شهر دستگیر شدم و به ساواک منحله اصفهان اعزام شدم و ساواک پس از بازجویی مرا به زندان قدیم شهربانی اصفهان فرستاد و رییس زندان به خاطر صغر سنی مرا به زندان اطفال معروف به اندرزگاه اطفال فرستاد و به مدت چهار ماه در آن جا زندان بودم. پس از آزادی از ندان در سال 1346 تا 1349 کتبا های فرائد الحصول و مکاسب شیخ اعظم انصاری را در محضر آیات، مرحوم آیت ا... فیاض – مرحوم آیت ا... حاج شیخ علی مشکات- مرحوم آیت ا... ادیب و حضرت آیت ا... سید جلال الدین طاهری حفظه ا... به پایان بردم و سپس از سال 1349 تا 1353 جلدین کفایت الاصول و خمس و زکات و بخشی از کتاب طهارت مرحوم آیت ا... العظمی حاج آقا رضا همدانی را در محضر مرحوم آیت ا... شیخ علی قدیری (ره) در مدرسه ملا عبد ا... اصفهان خواندم و همزمان کتاب نهایت الحکمت را در محضر مرحوم آِیت ا... ایزدی نجف آبادی (ره) خواندم.
برای دومین مرتبه و بعد از ازدواج در پاییز بخاطر سخنرانی های تند و مبارزه با رژیم ستم شاهی دستگیر و تا سال 1354 در اصفهان و تهران – در کمیته مشترک – زندان بودم و شکنجه های فراوانی را تحمل کردم.
پس از آزادی از زندان تمام فعالیت های مذهبی از قبیل منبر و جلسات تفسیر و نهج البلاغه که داتشم تعطیل شد و مشغو به تحصیل شدم و در حوزه درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت ا... خادمی و آیت ا... صادقی شرکت کردم و از محضر این دو عالم بزرگ تا سال 1357 بهره ها بردم.
در اوائل سال 1357 مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی (ره) و با جلسات بزرگداشت فوت و در گذشت مرحوم آیت ا... حاج آقا مصطفی خمینی به اوج خود رسید و در بهمن ماه همان سال به پیروزی رسید. در اواسط همان سال آیت ا... طاهری دستگیر شد و به دنبال آن حوزه علمیه اصفهان تعطیل و مبارزین و طلاب در بیت مرحوم آیت ا... خادمی جهت آزادی آیت ا... طاهری متحصن شدند و این تحص مصادف شد با ماه مبارک رمضان، و آرام آرام تبدیل به قیام عمومی مردم اصفهان علیه حکومت گردید و به دنبال آن حکومت نظامی در اصفهان برقرار شد و هر ش بعد از افطار دو نفر از روحانیون مبارز سخنرانی می کردند و دو مرتبه در دو شب متوالی این حقیر در جمع متحصنین سخنرانی کردم که منجر به دستگیری و زندانی شدن من گشت. به مدت چهار ماه در زندان حکومت نظامی بودم که در اوائل بهمن ماه سال 1357 از زندان آزاد شدم و مدت سه سال از عمر خود را وقف انقلاب نمودم و در سال 1360 برای ادامه تحصیل به قم مهاجرت کردم و مدت 21 سال در دروس خارج فقه و اصول و فلسفه و عرفان حوزه علمیه قم شرکت نمودم و از محضر اساتید بزرگ و عالیقدری چون مرحوم آیت ا... گلپایگانی و مرحوم آیت ا... ملا هاشم آملی و مرحوم آیت ا... سید ابوالقاسم کوکبی رحمت ا... علیهم و از محضر حضرات آیات عظام و علماء اعلام ادام ا... ظلهم علی ارئوس المسلمین: منتظری-تبریزی – فاضل – وحید خراسانی – جوادی آملی و حسن زاده آملی استفاده کردم و در سال 1381 به اصفهان بازگشتم و مشغول به تدریس در حوزه علمیه اصفهان – مدرسه علمیه صدر بازار و مدرسه علمیه حضرت حجت (عج) در خمینی شهر شدم که تا کنون بحمد اله و المنه ادامه داشته و ان شاء ا... خواهد داشت.
اهم فعالیت های اجتماعی:
1- تاسیس یک باب مدرسه علمیه به نام مدرسه علمیه حضرت حجت (عج) در سال 1351
2- تاسیس صندوق قرض الحسنه حضرت حجت (عج) در سال 1352
3- تاسیس یک باب کتابخانه عمومی با چهار هزار جلد کتاب در مدرسه علمیه حضرت حجت (عج)
4- تاسیس انجمن خیریه حضرت حجت (عج) در سال 1354
5- تاسیس مدرسه علمیه فاطمیه در سال 1363
6- تاسیس مسجد الشهداء در سال 1360 و گلزار شهدای جنت الکریم اندآن جهت رفن شهدای جنگ تحمیلی
7- تاسیس مجتمع ورزشی شهدای اندآن با مساحد پانزده هزار متر مربع در سال 1372
8- تاسیس یک باب کتابخانه عمومی بنام مجتمع فرهنگی امام صادق (ع) در زمنی با مساحت یک هزار مترمربع در سه طبقه با یک هزار و هشتصد مترمربع ساختمان زیربنا (که در مرحله سفت کاری می باشد) در سال 1379
9- کمک به تاسیس و ساختمان جندین مدرسه – دبستان – راهنمایی – دبیرستان و مساجدی در محدوده محله اندآن
10- تاسیس کتابخانه و سالن مطالعه در کنار گلزار شهدای جنت الکریم
11- از موسسین موسسه خیریه معلولین ذهنی و سرای سالمندان محمودیه
12- از موسسین خانه گل های بهشت خمینی شهر
13- از موسسین قرض الحسنه حسنات خمینی شهر
14- از موسسین کانون حسنات اصفهان