چاپول کردن |
Čpul - kardan |
دست - کف زدن |
چاخان کردن |
Čxn kardan |
چاپلوسی کردن - حرف بگزاف زدن |
چاخ چاخو |
Čx Čxu |
نوعی بازی با مسابقه بین دو گروه کودکان و نیز سنگ چخماخ - سنگ آتش زنه |
چار |
Čr |
چرخ |
چاروادار |
Čr vdr |
کسیکه اسب و گاری کرایه می دهد یا به وسیله آن نفر و بار بین شهرها جابجا می کند |
چارو |
Čru |
محل عبور دو جوی از روی همدیگر |
چاره |
Čre |
وسیله ای که در بقالی از آن استفاده کنند برای برداشت حبوبات و غیره |
چاشته بندی |
ČŠtebandi |
سفره نان - چاشته بندی زما = سفره نان داماد |
چاشه |
ČŠe |
چادر کرباسی مخصوص زنان قدیم |
چپه |
Čape / y Čape |
کف دست - یک چپه - یک مقدار |
چخ لو - پاخلو |
Čaxlu |
وسیله ای که با آن دانه پنبه دانسه را از آن بیرون آورند- معنی پاخلو نامعلوم است - این دو وازه در بازی با سنگ استعمال می شود |
چدو |
Čedu |
چطور هستی - ترا چه شده |
چزو - چِزی |
Čezu / Čezi |
چرا |
چزیدن |
Čezidan |
کسی را گول زدن - کسی را گزیدن |
چفت |
Čeft |
زنجیری که بوسیله ریزه و قفل درب را می بستند |
چفتک |
Čeftak |
گره زدن دو دست به یکدیگر به نحوی که کسی بتواند پای خود را روی آن بگذارد و بالا برود |
چلاسی |
Čelsi |
هر چیز چندری - پلاسیده معمولا با پلاس می آید : چلاس و پلاس |
چندر |
Čender |
هر چیز کم ارزش |
چندری |
Čenderi |
گوشت سینه که به صورت لخم نباشد |
چندر قاز - پیرچندری |
Čender / qaz - pire Čenderi |
پول خیلی کم - پیرمرد مرتوت |
چو |
Ču / Čw |
چوب |
چوجی |
Čuǰi |
گنجشک |
چور |
Čor |
بشرح فوق |
چوری |
Čuri |
جوجه کوچک |
چولوفتی |
Čolofti |
چوب خشک نازک - دست و پا چلفتی کسی که زرنگ نیست - بی عرضه |
چِ لالی |
Čelali |
مجموعه = سبد ، وسیله ای که به وسیله 3 یا 4 رشته نخ از سقف آویزان کنند و درآن مواد غذایی می نهادند تا هم خنک بماند و هم از دست حیوانات خانگی مثل گربه در امان باشد. |
چوله- چولالی- چک و چوله |
Čole / Čolali / Čakočole |
کج |
چولِ |
Čole |
پنبه زده شده قبل از تبدیل شدن به نخ |
چون یا چوم |
Čun / Čum |
به نوعی سرما یا باد سرد که در اثر وزش آن میوه های نارس درختان از بین می رود (امسال آلوچه ها را چوم (چون) زده است.) |
چون یا چوم |
Čun / Čum |
وسیله ای که گندم را از کاه جدا می کند و این کار به وسیله الاغ یا اسب انجام می شود؛ کار کمپاین یا تراکتور را انجام می دهد. |
چون - چون تا |
Čon /Čon t /Čondi |
چند - چند تا- چقدر |
چون در |
Čundar / Čunder |
چغندر |
چه زی- چه زو |
Čezi / Čezu |
چرا؟ از حروف استفهام و نیز به معنی بله در پاسخ سوال |
چی |
Či |
چاه |
چینه |
Čine |
دیوار گلی- اغلب اطراف باغ |
مثال: برای آشنایی بیشتر با زبان ولاتی چند بیت از اشعار مرحوم خاسته با ترجمه آورده شده است.
شُو بیشو وُ صَحب اِسّا و اُوفتو را نموندی
اورِاسّا و وارون اومَه و اُو را نَموندی
مَسّی از اونا بو و خوماری از آما بو
از ساقی بیرحم یه بار توُ را نموندی
ترجمه:
شب رفت و صبح آمد و آفتاب را ندیدیم
ابر شد، باران بارید آب را ندیدیم
مستی از آن ها بود خماری از ما
از ساقی بی رحم دور زدن را ندیدیم
معنی لغات:
شُو: شب
بیشو: پایان یافت
صَحب: صبح
اِسّا: شد
اَوفتو: آفتاب
اور: ابر
ارون: بارون
نِموندی: ندیدیم