سه شنبه, 11 ارديبهشت 1403 Tuesday 30 April 2024 00:00

 

لغت

صدا

معنی

 بُ

Bo

بود

بُ

Bo

از اصوات در مقام تعجب

بُ یا بو

Bo /bu

هست - وجود دارد

ب

Be

حرف که بر سر افعال آید بت کت یعنی انجام دادی

بابا قوری

Baba qory

نوعی زیور زنانه

بات

Bt

آورده

بادیه

Bdie

ظرف مسی بزرگتر از کاسه

بانچه

Bnǰe

پنجه

بانچه اُفتو

Bnǰe ofto

پنجه آفتاب

بای

By

ماهیچه

باش تا

Bšt

پنج تا - اعداد همیشه با حرف تا می آید

بزبکه

Bazboke

نام یکی از صحاری ورنوسفادران - اسم مکان

بجان

Beǰn

جویدم

بجار

beǰr

بجو

بخری

Bexery

بخوری

بر

Bar

در

برگی

Bergi

درگاه

برا

ber

برادر

برایکه

barke

درب را ببند

باولگان

Bvalgn / bovalgun

اسم مکان - نام یکی از محلات ورنوسفادران

بسه یا بیسه

Base /bayse

نگاه کن (بیشتر در مقام تعجب)

بقه

Boqe

گاو نر که به سن بلوغ رسیده باشد

ب ک - بکر

Beke /beker

بکن

ب گا

beg

نام مسجدی در محله کوشکباج ورنوسفادران

بِکِ

Beke

کردم

بتکَت

betkat

انجام دادی (در مقام تعجب)

بله

Bale

بگذار

نله

Nale

نگذار

بله

Bale

بلند، بزرگ

بل به شو

Balebešu

بگذار برود و نیز کنایه از آدم لاابالی

بم

Bom

بودم

ب مَرَ

Bemara

شکسته

بنه یا ونه (1)

Bene / vene

نگاه کن

بنه

Bene

درخت

بو (2) = ب (بله بو)

Bu -> bo (bale bo)

باشد (بگذار باشد)

بِوا

Beva

بگو

بوجار

Boǰr

کسی که کاه و گندم را از یکدیگر جدا می کند. بوجاری

بوره

Bure

بیا

بِ وِ رو- بیِ وِ رو

Beveru / beiveru

بگذرد

بوسوره

Bo sure

پدر زن

بولونی

Buluni

خمره کوچک

بواه

Bue

می شود

بونه

Bune

بهانه

ب ونه

Bevene

نگاه کن

بهار بند یا باربند

Bahr band

جایی که چهارپایان را در تابستان در آن بندند

بی ب رو

Beberu

بگذرد

بی دیه

Bidiye

دیده است

بیریق

Biriq

آفتابه - گل آب پاش - ابریق

ببنه حموم

Bine hammum

محل ورود به حمام قبل از گرمخانه که رخت و لباس در آن جا از تن به در آورند

بی

Bi

بیایی

بیا تا- بیات

Biy t / biyt

بگفت -گفت

بی دیا

Bjddi

بدید

بیوشته- بیوشت

Bivašte/bivašt

گذشته است- گذشت

بیون وات

Be yon vt

گفته اند

مثال:
در شماره های قبل دیدیم پیرمرد که هفت دخترش جگری را که همسرش برای او تهیه کرده بود نوش جان کرده بودند به بهانه گردو تکانی دختران خود را به صحرا برد و گفت:
"همون وادِه وِسید تا مون بِنه را بِتِکنام. هر وَخ کو یوزا دِم قالی بِرِژا بِوَزید و وگیرید."
یعنی همان جا بایستید تا من درخت را تکان بدهم، وقتی که گردوها روی قالی ریخت بروید و بردارید.
واده: محل
یوز: گردو
بنه: درخت
بتکنام: تکان بدهم
برژا: ریخت
بوزید: بروید
وگیرید: بردارید

 

پاورقی:
1- جنگ هفتاد و دو ملت همه را غدر بند در مقام تعجب و تعریض نیز گفته می شود.
2- (تا بو که به گوش دل پاسخ شنوی ز ایوان)

مثال: در نوبت های قبلی دیدیم که مرد ، هفت دختر خود را به بهانه گردو تکانی به همراه برد و گفت صبر کنید تا گردوها بریزد وقتی گفتم بروید وگردوهارا بردارید و حال ادامه ماجرا.
وقتی گردو ها روی قالیچه جمع شد دخترها برای برداشتن به روی آن رفتند. قالیچه از زیر پایشان در رفت و آن ها درون چاه افتادند. پدر بالای سر آن ها آمد و گفت: " تا شما بید کو اِبی جیگرایی مونا نَخِرید و یا خوی سِنگ اِنید" یعنی تا شما باشید که دیگر جگرهای مرا نخورد و به جای آن ها سنگ بگذارید.
بید:  باشید
کو: که
ابی: دیگر
مونا: مرا
نخرید: نخورید
انید: بگذارید