محله ورنوسفادران
پیشینه ورنوسفادران
در طومار شیخ بهای ورنوسفادران در جرگه قرای ماربین آمده است. ورنوسفادرانی در تذکره نصرآبادی در پسوند نام شاعران و هنرمندان این منطقه به کار رفته است. گیلانتز در گزارش خود از مورد مقاومت در برابر افاغنه از بن اصفهان نام برده و می نویسد:
«افعانان نتوانستند دهکده های خیزون( خوزان) و بن اصفهان را تصرف کنند چون ساکنان این دو دهکده سخت با آنان به مخالفت بر خاستند»
گیلانتز، پطرس دی سرکیس، سقوط اصفهان: گزارش های گیلانتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان، چاپ دوم، ترجمه محمد مهریار، اصفهان: انتشارات گلها، 1371،ص 101.
با روی کار آمدن نادر همین سابقه، سبب رواج بسیار بازار آن شد، در دوران قاجار یکی از قرای ثلاثه و در زمان تشکیل سده یکی از سه محل تشکیل دهنده آن است.
استاد مهریار می نویسد:« ورنوسفادران که امروز در تداول عامه آن را ونسفون (ونصفون) تلفظ می کنند آخرین است از سه محلت سده پیشین، ولی اصل واژه که هنوز باقی مانده و در دفاتر دیوانی (جزو جمع مالیاتی) به همین صورت نوشته می شود ورنوسفادران است. خود نام واژه بر قدمت و سابقه خود گواهی می دهد. از سوی دیگر وجود آتشگاه و نام های دیگر وابسته به آن نشان تعلقی است که این نواحی به دین زرتشتی داشته است. مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان، فرهنگ مردم 1382، ص 843
درکتاب جغرافیای اصفهان سیروس شفقی تصویر دو سنگ قبر از از قرن دوم متعلق به قبرستان سده چاپ شده است.
بر پایه مصاحبه های انجام گرفته در تاریخ شفاهی اکثر کوچه های ورنوسفادران سقف داشته و این سقف ها حتی در چند دهه اول قرن 14 هم در برخی مناطق باقی و خانه ها به همدیگر راه داشته است. نامی می نویسد:«کوچه های ورنوسفادران بیشتر سقف دارد. و آنها که رو به صحرا است، سایبانی از درخت. خانه ها درخت انار و کوچه ها درخت چنار. و پشت بام ها به یکدیگر متصل و محل ملاقات زنان. دالان دیگر در دل خاک است از این خانه به آن خانه، و گاه از ترس یاغی می رود به باغی. راهی است محرمانه برای محارم. کوچه ها باریک و تاریک و روزنه تاق، آفتاب را با ستون نور به روی زمین می نشاند»
عرب، علی اصغر، نامه های نامی
موقعیت جغرافیایی
منطقه ورنوسفادران در سمت شرق و غرب خیابان امام شمالی، و بخش های از غرب و شرق بلوار شهید محمد منتظری و غرب شریعتی شمالی و جنوب میدان آزادی (ایستگاه کلثوم) و خیابان شهید رجایی و آیت اله جبل العاملی واقع می باشد. ورنوسفادران شامل محلات گارسله، باولگان، گاردر، کوشکباج و زاغ آباد می باشد که از نظر قدمت یکسان نیستند ظاهرا گارسله قدیمی تر بوده و دروازه ورود به محل از سمت جاده خوشاب و دوشاخ در ابتدای این محل بوده است و در واقع ورودی محل از سمت شمال به حساب می آمده است. محله در تقسیمات امروزی شهری در حوزه شهرداری های ناحیه 1 و2 واقع شده است.
در شمال محله اصلی و تاریخی ورنوسفادران مناطق تازه تاسیس قائمیه، هفتصد دستگاه، کشتارگاه، منظریه، باقرالعلوم، کوی صبا، قدس، مهستان و دیگر مناطق مسکونی اطراف بلوار آزادگان و پاسداران و میدان صهری قرار دارند.
ریشه نام ورنوسفادران
در ریشه یابی ورنوسفادران به آخر اصفهان، قوم ورنوس بهادران، بني آسوران، قلعه بزرگان و آزادگان وارنا و ورنوش آذران، قلعه ای نزدیک به آتشکده نوش نشانی داده شده است.
1-ورنوسفادران را عده ای در محاورت عمومی همان بن اصفهان می دانند. بن به معنی بنیاد و اساس و اصل است. با توجه به واقع شدن این قریه در آخرین حد توسعه اصفهان در گذشته، کلمه بن اصفهان به معنی آخر اصفهان برروی این مکان این نام گذاشته شده است که به مرور زمان به ورنوسفادران تغییر یافته است.
2-قوم ورنوس از شجاع ترین سپاهیان ملکشاه (سومین پادشاه سلجوقی ۴۶۵هجری شمسی) بودند.همچنین این قوم گارد مسلح پادشاه را تشکیل می داده اند. پس از پیروزی های ملکشاه و آرام شدن اوضاع ایران وی مجلس جشنی ترتیب داد و به علت شجاعت و شهامت قوم ورنوس آنها را بهادران که به معنی دلیران است نامید و به عنوان قدردانی از آنها زمین های گاردژ را به آنها اهدا کرد. محل اسکان این قوم ورنوس بهادران نامیده شد که به مرور زمان به ورنوسفادران تبدیل شده است.
3-شاید نظریه هر تسفلد در خصوص مهاجرت کلنی های یهود به اصفهان(و باولگان)در اوایل قرن چهارم میلادی با توجه به شباهت ولاتی با زبان کلیمیان, قابل تامل باشد.که ورنوسفادران «بني آسوران »بوده است.
4-ورنوسفادران(قلعه بزرگان وآزادگان وارنا): از آنجایی که واژه«س» آوایی به معنی تند رفتن است و اسب در اوستا و فارسی هخامنشی اسپ و ماده آن اسنا در سانسکریت «اسو» خوانده شده و در اوستا فرشته نگهبان چارپایان«درواسپا» نامیده می شود لذا کلمه مذکور شاید به نوعی اشاره به تیره آریایی «وارنا» دارد.
صرامی فروشانی، رسول (۱۳۸۲)، سده در گذر زمان، اصفهان، پویش اندیشه.صص88و89.
5-استاد مهريار معتقد است با توجه به اين كه در زبان فارسي حرف س به ش تبديل مي شود اين كلمه در اصل ورنوش آذران يا آتشكده آذرنوش است. ورنوش آذران (ورنوسفادران) به معنی قلعه ای است نزدیک و یا متعلق به آتشکده نوش آذر یا نوش آذران. همچنین باید دانست که نوش آذر در نام اشخاص و ناموران بزرگ ایرانی نیز آمده است.
مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان، فرهنگ مردم 1382، ص842.
6-ورنوسفادران که قریه بزرگ قراء ثلثه است وجه تسمیه آن معلوم نیست عامه آن را بن اصفهان می خوانند. فرنگان نیز به همین اسم ثبت نموده اند.
اصفهاني, محمدمهدي بن محمدرضا, نصف جهان في تعريف الاصفهان (تصحيح و تحشيه منوچهر ستوده)، تهران، امير كبير، 1368، ص 310 و311.
7- ورنوسفادران کلمه ای یونانی است
زبان ولاتی
در محله ورنوسفادران، زبان ولاتی علاوه بر زبان فارسی رایج بوده است. تعدادی از زبانشناسان و مورخان ایرانی و غربی از جمله احسان یار شاطر، حبیب برجیان و اُسکار مان (Oskar Mann) این زبان را که یکی از زبانهای فلات مرکزی ایران به شمار میرود بازمانده زبان (مادی) میدانند که قدمتی در حدود ۳۰۰۰ سال دارد. در منطقه ماربین زبان ولایتی زبان باستانی مردم تعدادی از آبادی ها یعنی اسفریز، باولگان، زاغ آباد، کوشکباج، گاردر و گارسله بوده است.
قربانی، علی، زبان ولاتی، دانشنام خمینی شهر، http://daneshnam.ir/hhp.
ریشه نام
وِلاتی گویش محلی ولایتی است. ولایتی در لغت نامه دهخدا و فرهنگ فارسی معین منسوب به ولایت و اهل شهرستان (به جز پایتخت ) معنی شده است.
لهجه و زبان ولایتی، لهجه و زبانی است که مردم شهرستان بدان تکلم کنند. بنابراین با این نگرش زبان مورد استفاده در این ولایات، زبان ولایتی و با گویش محلی ولاتی خوانده می شود.
محلات ورنوسفادران
گارسله، باولگان، گاردر، کوشکباج و زاغآباد از محلات اصلی و قدیمی ورنوسفادران هستند که از نظر قدمت و پیشینه تفاوت های داشته و خود به مناطق کوچکتری تقسیم می شوند.
گارسله
پیشینه
این محله قدیمی ترین و بزرگترین محله ورنوسفادران بوده است که دروازه محل از شمال به آن باز شده و بخشی از خیابان مرکزی شرقی قبرستان آن بوده است. نامی در جایی آنرا گار سه ره آورده است. وی در شرح بازگشت خود ازتهران به سده در دوران قاجار وقتی به ورودی شهر که از طریق گارسله بوده می رسد می نویسد:«.... میرویم به کاروانسرای گوژی خره تا رویم به سده از دروازه ی گارسله به پیشواز آمد مختار و کشت گوسفند. پیش پای تجار فرش بود از درسیبه تا گارسله و رفتیم به قلعه روح اله یکسره. از مسجد روح اله تا مسجد گارسله چنارستان بود و خیابان و تالارستان خانان. خوردیم کباب زیر چنار و خفتیم در تالار».
عرب، علی اصغر، نامه های نامی
بر اساس این یادداشت ها در دوران قاجار گارسله دروازه و تالار و قلعه و مسجد روح اله و مسجد گارسله داشته است.
ریشه نام گارسله
واژه گارسله نشان ازموقعیت محل یعنی لایه زمین گود می دهد چون از دو جزء( گار + سله ) تركيب شده است. ( گار) همان واژه اي است كه در گاري، گارلادان، گاردر و غيره بكار رفته و به معني پايين و زمين گود است و (سله) طبقه نازكي از لاي كه پس از بارندگي يا آب دادن اراضي رسي روي زمين مي بندد و سفت ميشود. این نام به وضع خاص محله از نظر گودي و ارتفاع مرتبط است.
مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان، فرهنگ مردم 1382، ص 669.
باولگان
پیشینه
محله در شرق محله گارسله واقع و نظریاتی در مورد مهاجرت یهودیان و یا گرجستانی های مقیم گز و برخوار به این منطقه نقل شده است. ترکان، راضیه، مقاله خمینی شهر محله ورنوسفادران، دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی. در دوران صفویه شیعیان در این محل مسجد کوچکی داشته اند.چندین راسته بازار ورنوسفادران دراین محله از جمله حلاجی در زمان صفویه و نا در فعال بوده اند. حجاری از جمله فنون مردمان باولگان بوده است. در تذکره نصرآبادی از کلبعلی ورنوسفادرانی به عنوان سنگ تراش چیره دست نام برده است که نشان از قدمت این حرفه در این منطقه دارد. نصرآبادی، میرزا محمد طاهر، تذکره نصرآبادی، تهران، ارمغان، 1317، ص515.
ریشه نام باولگان
باولگان جایی دارای قلعه، قلعه داراي آب خوب و خوش و محل پاسداران و نگهبانان ریشه یابی شده است:
1- اصل اين كلمه (باورگان) بوده چون حرف (ل) و (ر) در زبان پهلوي يك علامت دارد. ولگان جایی است که قلعه دارد.
مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان، فرهنگ مردم 1382، ص 856.
2- اصل اين كلمه «باورگان» است که از دو بخش ( باو) و (ورگان) تشکیل شده است. بخش اول( باو) از دو جزء (ب+آو) تركيب شده و جزء اول(ب) تخفيف يافتة كلمه (به) معادل صورت قديمي(وه) است، يعني خوب و عالي و جزء دوم آن (آو) معادل آپ به معناي آب است. واژه (ورگان) از دو جزء (ور+گان) تشكيل شده كه جزء اول به معني قلعه و حصار و جزء دوم خود، مركب از (گ) و (ان) است و روي هم رفته به معني (قلعة داراي آب خوب و خوش) مي باشد.
4- واژه باولگان در اصل(پان ورگان) بوده که از کلمه (پان) پهلوی به معنی پادگان، و در اوستا(پانه) به معنی پاسدار و نگهبان است. ( ور) به معنی قلعه و دز و(گان) به معنی جا و زمین می باشد. پس باولگان محل پاسداران و نگهبانان بوده است.
صرامی فروشانی، رسول)، سده در گذر زمان، اصفهان، پویش اندیشه، ۱۳۸۲، ص92.
وصف نامی از باولگان
...بازار حلاجان باولگان، راسته ایست از چار سوق زاغی تا چار سوق شادی با دویست دکان پنبه کنی. همه تاق و چشمه زیر نور چشمه. پنبه از غوزه در می آورند شکوفه ی غوزه را کلوزه گویند شاید گل غوزه باشد. سر کوی باغچه ... چارسوق تاتار است با مسجد و ایوان و سنگاب هر گاه آفتاب روزنه از چشمه گنبد بر سنگاب چارسوق افتد ظهر است و صدای اذان منصور، که پیر و نابیناست و میگوید جدش منصور حلاج بوده که بجرم انالحق او را به دار آویخته اند. چهار در، در چهار گوش چهار سوق زاغی است. گرمابه و مسجد و سرا و کاروانسرای زاغی. اینجا سنگ اول باورگان است. و چهار کوچه ما را به گذر حلاجان و مسجد زنجیری و تکیه و خانه امام جمعه که در گود افتاده. خانه زاغی یک جریب شاه است و.....
گاردر
محله گاردر نسبت به گارسله و باولگان قدمت کمتری دارد گرچه ازگاردژ به عنوان یکی از سه دژ باستانی ماربین یاد می شود. این محله در حاشیه بخش های مرکزی نهر گاردر و با فاصله کمی در ابتدای بازار ورنوسفادران واقع بوده و از طرفی دارای حمام و مسجد دوران صفوی و تکیه قاجاری و کاروانسرا و آسیاب و کارخانه صابون سازی و رزازی و در غرب خود دارای دروازه و بیرون آن قبرستان و املاک کشاورزی بوده است.
ریشه نام گاردر
گاردر به معنی مرتبط با گاردژ و یا باغ درون دژ و یا پایین دژ، و پایین محله ریشه یابی گردیده است.
1-عده ای نام محله گاردر را مرتبط با گاردژ یا گاردیمژ یکی از سه دژ باستانی منطقه می دانند.
2- برخی گاردژ را به معنی باغ درون دژ دانسته اند.
3- (گار) واژه ای است که در بسیاری از کلمات مانند گاردر و گارسله به کار رفته است. گار به معنی پایین افتادگی زمین و زمین گود است و لو حداقل و در اسامی دیگری مانند گارماسه (ازدهات لنجان)، گاریجان(بیرجند)، گاریجی(بجنورد)، گاره(خرم آباد) بکار رفته است.
به نظر میاید منظور افتادگی و گودی محل است و در عرف روستاییان اصفهان و برخی لهجه ها هم به همین معنا است. بنابراین گاردر می تواند نام خود را از گاردژ به معنای دژپایین و یا در ناحیه گود گرفته باشد.
مهریار، محمد، فرهنگ جامع نامها و آبادیهای کهن اصفهان، اصفهان، فرهنگ مردم 1382، ص669.
4-گاردژ عبارت از (گاره) و (دژ) است.گاره به معنی پایین و دژ همان قلعه می باشد که روی هم معنی پایین دژ می دهد.
5-گار قطعه زمینی است که نسبت به اراصی مجاور گودتر باشد. اراضی که در آبراهه های تحت الارضی ایجاد شده باشد. لار هم همین معنی را می دهد.در حاشیه زاینده رود روستاهایی با استفاده از این واژه مثل گارنخود وجود دارد.
حسینی ابری، سیدحسن، زاینده رود از سرچشمه تا مرداب، نشر گلها، اصفهان، 1379، ص 309.
6- ریشه نام گاردر با استفاده از زبان ولاتی
با استمداد از چند لغت ولاتی (گاره) به معنی پایین و (گاره دس) به مفهوم پایین دست و ( گاره تر) پایین تر و آنطرف تر شاید بشود در مجموع معنی گاردر را پایین دست و پایین تر و آنطرف تر دانست. که با فرض بر اینکه سکونت درمحله گاردر بعد از محله های باولگان و گارسله صورت گرفته است و محله جدید پایین تر از محلات قبلی بوده تطابق داشته و گاردر به معنی پایین محله می شود.
یزدانی گزی، محمدعلی، ساختاردستوری و واژه نامه زبان گزی، اصفهان، هشت بهشت،1390.
زاغ آباد
زاغ آباد محله دیگری از محلات ورنوسفادران در شمال گارسله و باولگان و چسبیده به آنها است دارای املاک کشاورزی و طاق آب خاص خود بوده است. حمام و مسجد قدیمی داشته که تخریب شده و در دهه 1350 مسجد و در دهه 1390 حسینیه و مجتمع فرهنگی با افزایش مساحت در آنها ساخته شده است. برخی نام آنرا زوگاه عنوان کرده اند. توصیف نامی پیشینه آنرا مشخص می کند.
وصف نامی از زاغ آباد
زاغ آباد قلعه ای بوده چهار گوش با برج و بارو که پشت باروی آن را باروگان گفتند. زاغ آباد مربع بوده و در میان هر ضلعی دروازه داشته که چهار دروازه را بازارچه بهم متصل میکرده است و بازارچه مسقف بوده با تاق و چشمه و در میان محله آتشگاه بوده بنام باغچه مزکی که معنای عبادتگاه زردشتیان را میدهد.
طرح زاغ آباد طرح شهر ساسانی است با کهندژ که به آن گوژی خره به معنای تپه بلند و بزرگ میباشد.
پیری گفت: اهل زاغ آباد اسلام نیاوردند مسجد آتشگاه بود و مسلمان راه نمیدادند تا مسلمانان پای هر دروازه یک مسجد ساختند.
در بالا مسجد دیگار
درپایین مسجد گار سه ره
در خاور مسجد بازار (ملا محمدعلی)
در باختر مسجد سلطان (حاج ابراهیم)
و بعد اسلام آوردند و آتشگاه زاغ آباد مسجد شد.که هنوز قبله ی آن کج است.
زاغ آباد چهار دروازه دارد و بازاری بزرگ و مسجدی آدینه با دو میدان:گارکیه و تکیه و راسته بنه پا که کوی خانان است. جمله نایب اند و خان و سلطان و کدخدایش حسین مختار و مقنی باشی و معمارباشی. از گارکیه تا گورستان انارستان است و چنارستان. بازار زاغ آباد دویست دکان دارد از دیگار تا گارسله و دو دروازه با درهای سنگی که شبها بسته است. و چهار کاروانسرا و چهار کارخانه و چهار آر که آسیاب است گچ میکوبند و برنج وگندم.
ریشه نام زاغ آباد
در واژه زاع آباد ریشه آن مشخص است و در شکل زوگاه این نام از سه جزء«ز+او+گاه» ترکیب شده است. جزء اول تخفیف یافته واژه(زه) است به معنای آب قنات که از زمین می تراود و جزء دوم همان واژه اوستایی«آو» یا آب است و جزء آخر علامت کثرت و نسبت می باشد.در مجموع به معنای جایی که آب زه دارد معنی می دهد.
ترکان، راضیه، مقاله خمینی شهر محله ورنوسفادران، دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی.
کوشکباج
کوشکباج محله انتهای و شمالی محله ورنوسفادران است ویک نهر آب حد فاصل محله و بیرون آن بوده است وصف نامی از کوشکباج وضعیت محل را در دوران قاجار روشن می کند: « هزار چنار هزار ساله صف کشیده تا به چهارباغ کوشکباج روند. آب بر روی زمین میدود و برگ در آسمان. اول کوچه حاجی رحیم خان است با چهار ده تالار و تالار و تالار و چنار و چنار و چنار.و پاره ای ازبهشت. و کوچه دوم توره که به معنای در راه است. سر کوچه مسجد اشراف با ایوان فراخ و در چوبی بزرگ و اوروسی و پای مسجد آسیاب. کف خیابان همه جوی آب است باید به آب بزنی. باید بزنی به مادی تا برسی به آبادی. و همه خانه ها در باغ هشته. ندیدم در هیچ کجا محله ای به این اعیانی و چنین زندگانی».
ریشه نام کوشکباج
1-کوشک به معنی قصر و جایگاه است و کوشکباج به معنی کوشک یا جایگاه باج گیری است.
2- نگارنده کتاب دیارکهن خمینی شهر، معتقد است که کوشک باج در اصل کوشک بغ بوده است. بغ به معنی قصر ایزد و کاخ ماد بوده و سپس کوشک بگ شده و عرب ها آن را کوشک باج نامیده اند. اگر این وجه تسمیه را بپذیریم دیرینگی کوشک باج به دوران پیش از هخامنشی می رسد. با توجه به حضور آئین مهرپرستی در بلوک ماربین باید گفت بخشی از تاریخ این مکان در پیوند آئین مهر است. زیرا مهر اولین بار به عنوان بغ خوانده و شناخته می شد.
م:.( ترکان، راضیه، مقاله خمینی شهرمحله ورنوسفادران، دانشگاه اصفهان، دانشکده ادبیات و علوم انسانی)
نقل از شاهین محمدعلی، نام ها و نشانه ها، اصفهان، گفتمان اندیشه 1398.