شنبه, 03 آذر 1403 Saturday 23 November 2024 00:00


لیلا پیمانی
سرزمین کهنی که می گویند نامش در اصل "اسب ریز" است یعنی جایگاه پرورش و نگهداری اسب های گارد سلطنتی در روزگاران خیلی دور. همان روزگاران که می گویند اسب ها و گاری ها از زیرِ زمین یعنی دالانه کهندژ خودشان را می رسانده اند به کوه آتشگاه. همان دالانه کهندژی که گاه گاهی سرکی می کشد در خانه های اسفریزی ها و در قالب حفره ای خودش را نشان می دهد که گواهی باشد بر این مقطع از تاریخ.
واژه "اسب ریز" اگرچه کوچک است اما معنایی به بلندای تاریخ دارد و قادر است به همت مسئولان، تاریخ این محله کهن را زنده کند.
اسفریز اما گذشته از سابقه تاریخی پربار خود در روزگاری نه چندان دور سرزمین آهک و آجر و انگور بوده است. اگرچه از کوره های آهک و گچ و آجر در این محله دیگر خبری نیست اما درختان انگور صدساله اش و انگورهای شیرین و آبدارش همچنان خود را می نمایانند.
پشته های آهک، گچ، آجر و خشت بر پشت الاغ ها و قاطرها و روزگاری بعدتر سوار برگاری ها که یا به ردیف در جاده رهنان در حرکت بوده اند یا از کوره راه میان مزارع و لته ها راهی به خوزان و محله دریخچال می جسته اند همچنان مانند یک حلقه فیلم از مقابل چشم قدیمی های این محل رژه می رود.
اما این مردمان نجیب و شاکر، انبوه انگورهای نشسته بر شاخه های موهای صدساله شان را نیز به تنهایی نمی خوردند و آنها را هم سوار بر پشت حیوانات تا چارسو و میدان کهنه و دوشنبه بازار و چهارشنبه بازار و پنجشنبه بازار می رساندند.
درباره گوشه هایی از تاریخ این محله کهن با "غلامعلی یادگاری" و چند تن دیگر از اهالی آن به گفتگو نشستیم که حاصل آن را می خوانید:

آهک و آجر
اسفریز را از زمان های نه چندان دور به کوره های آهک و آجر می شناخته اند. اهالی سختکوش این محله که در منتهی الیه خوزان و در همسایگی دستگرد واقع شده، سوار بر الاغ از اسفریز تا کوه های سیدمحمد و پای چشمه حسن و حسین می رفتند و با بیل و کلنگ سنگ های آهک را از دل کوه جدا کرده و سوار بر حیوان تا پای کوره ها می آوردند.
چسبناکی خاک، نزدیکی به کوه و روحیه سختکوش و کاری اهالی این محل همه دست به دست هم داده بود تا این محل را به مرکز تهیه مصالح ساختمانی تبدیل کند.
آهک
جدا کردن سنگ آهک از کوه و سوار کردن بر پشت حیوان و آوردن تا پای کوره ها یکی از مشاغل سخت برخی اهالی اسفریز بود که نقشی اساسی در تولید مصالح ساختمانی داشت. بعد از آن نوبت به کوره چین ها می رسید که باید سنگ ها را از کف کوره ای که در دل زمین ساخته می شد و 7-6 متر گودی داشت، می چیدند و می آمدند بالا تا به دهانه چاه برسند. به گونه ای که وقتی به سرچاه می رسیدند دایره سنگ ها تنگ شده بود. این شیوه چیدمان کمک می کرد که آتشی که از زیر سنگ ها روشن می شد مستقیم بیاید تا سر کوره. نحوه قرار دادن سنگ ها روی یکدیگر هم به گونه ای بود که آتش به طور کامل به زیر و بم آنها نفوذ می کرد.
سر چاه گنبدی شکل بود و از آن دود بیرون می آمد. آتشی که بته ها آن را روشن نگه می داشتند سه چهار شبانه روز به جان سنگ های آهک می افتاد و می پختشان.
کوره اول که در حال سوختن بود کوره بعدی را می چیدند و کوره اول را که خالی می کردند کوره سوم را می چیدند. خالی کردن کوره ها ابزار خاصی نداشت. سنگ ها را با دست داخل دول های لاستیکی می گذاشتند و با کَپّه می دادند بالا.
خالی کردن کوره ها کار هر کسی نبود چراکه سنگ ها علاوه بر سنگینی همچنان آتشین و سوزان بودند با وجودی که دو روز از خاموش شدن کوره گذشته بود.
بیرون آوردن سنگ هایی که علیرغم پخته شدن همچنان شکل اولیه شان را حفظ کرده بودند کار کارگرهای نیرومند بود. کارگرهایی که علیرغم پوشیدن دستکش های ضخیم، کف دستشان همیشه زخمی بود. گاهی لازم بود سنگ های خیلی سنگین را با پتک بشکنند و بفرستند بالا.
یکی از اهالی دراینباره می گوید: "پدرم مدتی به کار خالی کردن کوره مشغول بود. شب ها که به خانه می آمد یک تومان پول به من می داد که برایش چسب زخم بخرم. یک نوار چسب زخم را به انگشت ها و کف دست هایش می چسباند."
کار انتقال آهک های پخته به محلات دیگر سده و همچنین اصفهان، هم با حیوانات و بعدها با گاری و کامیون انجام می گرفت.
پودر کردن سنگ آهک پیش از فروش در اواخر کار کوره ها در اسفریز باب شد. آهک های استخراج شده داغ را یک جا دپو می کردند و با سطل آب می ریختند رویش. این کار باعث می شد که سنگ آهک ها منفجر شده و پودر شوند.
پودر را می گذاشتند خنک می شد و می بردند.

 اسفریز مرکز خشت مالی و آجر پزی

علاوه بر آهک، اسفریز در مقطعی از زمان مرکز خشت مالی و آجر پزی نیز شد. خاک چسبناک و مرغوب این محل برای ساخت مصالح ساختمانی مناسب بود. خشت ها در همان محل به مصرف می رسید اما آجرها به اطراف هم صادر می شد. اگرچه هر دوی این مواد از یک خاک تولید می شد اما تفاوت های اساسی در نحوه تولید آنها را به دو ماده کاملا متفاوت تبدیل می کرد. تفاوت های آجر و خشت به قرار زیر است:
آجر بعد از قالب بندی درون کوره قرار می گرفت اما خشت زیر آفتاب خشک می شد. در چگونگی قالب بندی آجر و خشت هم تفاوت های ظریفی وجود داشت. مواد آجر را داخل قالب می ریختند و آن را برمی گرداندند اما در قالب بندی خشت این قالب بود که درون خشت قرار می گرفت و بیرون می آمد. یکی دیگر از تفاوت های قالب گیری در جنس قالب بود. آجر را با قالب فلزی تقسیم می کردند و خشت را با قالب چوبی.
اطراف خشتی که تازه قالب بندی شده بود را کاه می ریختند و اطراف آجر را خاک، چراکه آجر در کوره قرار می گرفت و با سوختن کاه آجر نیز منفجر می شد.
آجرها در دو مدل تولید می شد یکی همین آجرهای مستطیلی امروزی و یکی هم آجرهایی که قالبش قالب خشت بود اما در کوره پخته می شد و برای سنگفرش حیاط ها و تزیین پشت بام ها استفاده می شد.
آجرهای مستطیلی به آجر "قزاقی" معروف بود چون در زمان رضا شاه از آن در ساختمان های نظامی استفاده می شد و آجرهای خشت مانند را آجر "چهارگوش" می نامیدند.

 گچ

گچ از جمله مصالحی بود که نسبت به بقیه مصالحی که در اسفریز تولید می شد عمر کمتری داشت. سنگ گچ را که استحکام چندانی هم نداشت از کوه های حاجی آباد می آوردند و گچش هم به گچ حاجی آباد معروف بود.
برخی اهالی با الاغ و قاطر می رفتند سنگ را می آوردند و تحویل کوره دارها می دادند. بعدها گاری ها مسئولیت انتقال سنگ ها را از کوه تا کوره به عهده گرفتند. کوره های ویژه تولید گچ با کوره های آهک پزی متفاوت بود. کوره مخصوص گچ تقریبا شبیه تنوره سماور بود. آتش را می رساندند به زیر و میانه کوره و اطراف را سنگ گچ می چیدند.
بعد از اینکه سنگ های پخته را از دریچه های مخصوصی که تعبیه کرده بودند بیرون می آوردند نوبت به پودر کردن آن می رسید. این مرحله نیاز به آسیاب مخصوصی داشت که به آن "آرگاگچی" می گفتند.
آرگا گچی از چند قطعه سنگ بزرگ و چند تیرچوبی تشکیل شده بود. حیوانی که به آسیاب بسته بودند می چرخید و سنگ را روی گچ پخته شده می لغزاند و پودر می کرد. گچ های پودر شده به جایگاهی که در آسیاب تعبیه شده بود می ریخت. گچ ها را با سطل جمع کرده و داخل گاله قایقی شکلی که بر پشت حیوان قرار می گرفت، می ریختند و راهی بازار می کردند.

عمر کوره های آهک، آجر و گچ در اسفریز کی به پایان رسید؟
آنچه آتش کوره ها را روشن نگه می داشت بته ها و خارهایی بود که اهالی اسفریز از منطقه چاله سیاه می آوردند. وقتی سوخت کوره ها از بته به نفت سیاه تغییر کرد دود سیاه ناشی از سوختن این نفت ناخالص و غلیظ منطقه را سیاه می کرد. کوره ها در بافت مسکونی و کشاورزی واقع شده بود و این آلودگی سر و صدای اهالی را درآورد.
کوره دارها ناچار از محل بیرون رفتند و کوره هایشان را که حالا تعدادش به 50 تا رسیده بود خارج از محل کندند اما این هم چاره کار نبود بلکه اوضاع را از قبل هم بدتر کرد و یک روز صبح کوره دارها چشم که باز کردند دیگر اثری از کوره هایشان ندیدند. نیمه شب کوره ها به دست آنها که از این آلودگی ناراضی بودند تخریب شد و از آنجا که پای پاسگاه هم در میان بود اسفریزی ها بدون هیچ عکس العملی یا برای همیشه از شغل کوره پزی انصراف دادند یا کوره های خود را در مناطقی دیگر سرپا کردند و به این ترتیب کوره و کوره پزی برای همیشه از اسفریز رخت بربست.

انگورستان

الاغ ها به ردیف لوده های انگور را بیرون می بردند. بر پشت هر الاغ دو تا لوده انگور بار می کردند. یگ گروه از کوره راه میان مزرعه ها می آمدند سده و یک گروه در جاده رهنان می افتادند و می رفتند چارسو و بازار کهنه. کار هر روزشان بود. از انگورستان اسفریز تا اصفهان و سده. مقداری را هم شیره می کردند و کشمش.
یکی از اهالی می گوید: "انگور در همه باغات اسفریز زیاد بود اما یک منطقه بود که میان مردم به "پاکوپه" شهرت داشت و درختان انگور خیلی زیادی داشت. انگورهای عسگری و مهره. هنوز هم این منطقه انگور زیاد می دهد و موهای صدساله دارد."
پاکوپه آبگیر نبود خاکش را که برای مصالح سازی برمی داشتند زمین گود می شد و به آب می رسید و همین می شد که انگور آنجا خوب عمل می آمد. آن منطقه را پاکوپه می گفتند چون خاکی که می کندند را کوپه می کردند یک گوشه اش. یک قنات هم بالای سرش بود.
یکی از اهالی می افزاید: "گندم و جو و خربزه و هندوانه و چغندر و ... هم داشتیم اما در حد و اندازه خودمان بود یا آنقدری که ببریم سده. یک نوع خربزه اینجا کشت می شد به نام خربزه خاکی. به محضی که میوه سبز می شد آن را زیر خاک می کردند تا از حمله یک نوع آفت مخصوص در امان بماند. خربزه ها مرتب بزرگ می شد و دوباره از خاک بیرون می زد و دوباره باید زیرخاکش می کردند."

سن گیری
آن زمان ها محصولات کشاورزی خصوصا گندم که قوت اصلی مردم به حساب می آمد همواره در معرض تهدید حمله ملخ ها و سن ها قرار داشت. یکی از اهالی می گوید: "سن هایی که به مزارع اسفریز حمله می کردند از سمت بختیار دشت می آمدند. اهالی چنین مواقعی می رفتند سمت کوه سیدمحمد و سن هایی که به سمت مزارع می آمدند را یکی یکی می کشتند و این کار را "سن گیری" می نامیدند اما خیلی وقت ها هم می شد که این مقابله جواب نمی داد و مزارع از حمله سن ها در امان نمی ماند و محصولات نابود می شد."
وی دراینباره می افزاید: "وقتی محصولات از بین می رفت اهالی هر چه داشتند از قبیل پیاز، سیب زمینی، کشمش و ... می بردند فریدن و در عوض گندم و جو می آوردند."
غلامعلی یادگاری هم دراینباره می گوید: "قبل از دوران رضاشاه، ملخ ها و سن ها که می زدند به مزارع، اسفریزی ها می رفتند ته فریدن، 15-10 من جو ارمنی می آوردند و نان می کردند."

 مشاغل اسفریز

کوره چینی، خشت مالی، آجرپزی و بته کنی از جمله مشاغلی بود که اهالی اسفریز علاوه بر کشاورزی و دامداری به آن مشغول بودند. اگرچه شغل مصالح سازی از اسفریز رخت بربست اما مشاغلی مثل مصالح فروشی و کمپرسور داری در واقع میراث همان مصالح سازی است که اکنون بسیاری از اسفریزی ها به آن مشغول هستند.
یکی دیگر از مشاغلی که اهالی اسفریز در مقطعی به آن مشغول بودند خرید نوعی گل شوینده از اطراف نجف آباد و فروختن آن در گز و برخوار بوده است. یکی از اهالی می گوید: "پدرم در خاطراتش تعریف می کرد که یک زمان هایی صبح کله سحر بیدار می شدیم و با الاغ راه می افتادیم سمت کوه های اطراف نجف آباد. آنجا سنگی داشت که به گل شوینده معروف بود. چاه می زدند و این سنگ ها را استخراج می کردند. ما ظهر می رسیدیم آنجا و گل شوینده را سوار بر حیوان کرده و تا برگردیم سده شب شده بود. فردا صبح دوباره سنگ ها را بار می کردیم و می بردیم گز و برخوار می فروختیم."

نوشتن دیدگاه