آیت اله احمد فیاض
نام پدر: مصطفی فروشانی سده ای
تولد : 1324 ه.ق مطابق 1285ه.ش
درگذشت: اول ذی القعده الحرام 1408 ه.ق
کودکی و تحصیلات به زبان خودش:
پدرم امام جماعت، معتمد و مرجع حل مشکلات مردم و نیازمندیهای ایشان در سده بود، ابتدا اتجاخدمت سید جلیل القدری ]مرحوم سید مصطفی[، مقدمات (صرف میر، عوامل فی النحو و ...) را خواندم، بعد به اصفهان رفتم، و خدمت شیخ محمد علی حبیب آبادی - در مدرسه نیماورد - سیوطی و شرح نَظام را خواندم. خدمت مرحوم شیخ علی یزدی، «شرح لمعه» و از مرحوم میرزا احمد اصفهاني؛ «قوانین الاصول» را درس گرفتم. مقداری از همین قوانین را پیش حاج ملاحسن دولت آبادی خواندم.
پس از آن «فرائد الاصول، متاجر، و کفایه» را خدمت مرحوم آقا سید محمد نجف آبادی، که از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بود و در مدرسه «جده» تدریس می کرد؛ و خارج کفایه را خدمت مرحوم حاج میرزا محمدصادق یزد آبادی- که از علمای مبرز اصفهان بود- خواندم...
تحصیلات در نجف
در سال 1338 قمری در سن 14 سالگی به لباس مقدس روحانیت ملبس شد.
در سال 1364 ه.ق راهی نجف اشرف شده و از محضر علما و مراجع عالیقدر عصر همچون آیات عظام مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی و مرحوم آقا سید عبدالهادی شیروانی و مرحوم اقا شیخ محمد کاظم شیروانی در مدت قریب به 5 سال بهره مند می گردند و موفق به اخذ درجه اجتهاد از این عالمان بزرگوار می شوند.
بازگشت از نجف اشرف
مرحوم آیت ا... فیاض در سال 1369 هجری قمری در حالی که همچنان دلبسته اقامت در نجف و بهره مندی از فیوضات علمی و روحانی آن عتبه عالیه بودند بنا بر ضرورت هایی راهی اصفهان شده و عمده اهتمام خویش را مصروف تدریس و تربیت طلاب مستعد نمودند. در کنار این فعالیت که مشغله اصلی ایشان بود به اصرار مردم در مسجد ملاحیدر علی خمینی شهر به اقامه نماز جماعت و بعضاً به موعظه و ارشاد مردم در شبهای جمعه و شنبه و خصوصاً در ایام ماه مبارک رمضان می پرداختند.
.
آيت الله فياض هنگام رخداد جنگ تحمیلی عراق همگان را به حمایت از جبهه های نور علیه ظلمت فراخوانده و با حضور چشمگیر خویش در مراسم نماز بر پیکر مطهر شهدا و شرکت در مجالس بزرگداشت انقلاب و شهدا و با وجود کهولت سن و ضعف جسمی حجت را بر همه تمام نمود و به عنوان الگوی عملی، فرزندان خویش را راهی جبهه های جنگ نمود. یکی از ابعاد شخصیتی آن بزرگوار طبع شعر روان و زیبا و عرفانی اش است که تا بعد از وفات بر همگان آشکار نبود. قریب به 18 غزل عرفانی در رابطه با حضرت صاحب الامر و الهامات عرفانی ایشان موجود است.
از تولد تا هجرت به نجف اشرف
در تاریخ 17 ذیقعده الحرام 1324 (مطابق با زمستان 1285) در محله درب سید فروشان سده اصفهان دیده به جهان گشودند. پدرشان مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای حاج ملامصطفی سدهی (فروشانی) از عالمان آن دیار و محل رجوع مردم در امور اجتماعی و رفع دعاوی و اصلاح بین الناس در امور بیع و شری و انجام عقود و ایقاعات بودند. ضمن آنکه به تربیت شاگردانی نیز اهتمام داشتند و به اقامه نماز جماعت نیز می پرداختند. اجداد ایشان همگی روحانی، عالم و امام جماعت و محل رجوع مردم بوده اند. مرحوم آیت ا... فیاض تحصیلات ابتدایی را در زادگاه خویش و نخست نزد عموی بزرگوارشان مرحوم ملا محمد باقر و همچنین نزد شخصی به نام سید مصطفی فرا گرفتند از آنجا که اقامت در اصفهان برای ادامه تحصیل ضرورت داشت به اصفهان آمده و در مدرسه نوریه به ادامه تحصیل می پردازند. در سال 1338 قمری در سن 14 سالگی به لباس مقدس روحانیت ملبس می شوند. اساتید ایشان در طی مدتی که در اصفهان اقامت می کنند تا هنگام هجرت به نجف 1364 هجری قمری بدین قرار می باشند.
مرحوم آقا سید علی دربسیدی: مراحل پایانی مقدمات/ ملا محمدعلی معلم حبیب آبادی: مغنی البیت، مطول و شمسیه در منطق / مرحوم خراسانی: حکمت و منطق/ آقا شیخ علی یزدی، لمعه الدمشقیه / آقا سید محمد نجف آبادی و حاج میرزا محمد صادق یزد آبادی: رسائل و مکاسب شیخ اعظم انصاری و کفایه مرحوم آخوند خراسانی / حاج میرزا احمد اصفهانی: قوانین الاصول / حاج ملاحسن دولت آبادی بخش دیگر از قوانین / شیخ محمد حکیم خراسانی: منظومه و اشارات.
علمایی از جمله حاج سید علی نجف آبادی، حاج سید محمد باقر درچه ای، حاج سید مهدی درچه ای و حاج شیخ محمد فشارکی اساتید آن مرحوم در مراحل عالیه فقه و اصول بوده اند. اولین اجازه اجتهادی را قبل از 30 سالگی از استاد معظم خویش مرحوم آیت ا... حاج سید محمد نجف آبادی اخذ مي كنند.
تحصیلات در نجف اشرف
در سال 1364 ه.ق راهی نجف اشرف شده و از محضر علما و مراجع عالیقدر عصر همچون آیات عظام مرحوم آقا سید جمال الدین گلپایگانی و مرحوم آقا سید عبدالهادی شیروانی و مرحوم اقا شیخ محمد کاظم شیروانی در مدت قریب به 5 سال بهره مند می گردند و موفق به اخذ درجه اجتهاد از این عالمان بزرگوار می شوند. در این مدت همچنین از محضر بزرگانی دیگر چون آیات عظام حاج سید محمود شاهرودی و حاج سید محسن حکیم بهره مند می شوند. علاوه بر اینها از مراجع وقت صاحب اجازات متعدد روایتی نیز می شوند از جمله از آیات عظام مرحوم حاج سید ابوالحسن اصفهانی و حاج آقا بزرگ تهرانی و میرزا احمد آشتیانی و مرحوم حاج سید احمد جزائری معروف به سید آقا.
از بازگشت از نجف اشرف تا رحلت
مرحوم آیت ا... فیاض در سال 1369 هجری قمری در حالی که همچنان دلبسته اقامت در نجف و بهره مندی از فیوضات علمی و روحانی آن عتبه عالیه بودند بنا بر ضرورت هایی راهی اصفهان شده و عمده اهتمام خویش را مصروف تدریس و تربیت طلاب مستعد نمودند. در کنار این فعالیت که مشغله اصلی ایشان بود به اصرار مردم در مسجد ملاحیدر علی خمینی شهر به اقامه نماز جماعت و بعضاً به موعظه و ارشاد مردم در شبهای جمعه و شنبه و خصوصاً در ایام ماه مبارک رمضان می پرداختند. منزل مسکونی ایشان در اصفهان نیز بنا به نذری که ایشان قبل از تهیه منزل نموده بود صبح های پنجشنبه در سراسر سال و دهه اول محرم الحرام شاهد برگزاری مجلس توسل و انابه به ساحت مقدس ائمه طاهرین خاصه ابا عبدا... الحسین (ع) بود. پرهیز از تظاهر، التزام به سادگی و بی پیرایگی و دقت و وسواس بدون ملاحظه کاری درباره مراثی، روضه و خطبه ها و بیان احکام که وعاظ در این مجلس هفتگی عرضه می کردند و نیز اهتمام آن مرحوم به اینکه شخصاً به پذیرایی از حاضرین جلسه اعم از ناطق و مستمع اقدام کنند از ویژگیهای این محفل توسل و انابه بود.
آیت ا... فیاض دهه آخر عمر خویش را در حالی سپری کردند که با طلوع خورشید انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی آرمانهای روحانیت تشیع مجالی جدید برای عرصه در صحنه های سیاسی و اجتماعی یافته بود. مرحوم آیت ا... فیاض بنا بر سیرت پاک و بی آلایش و خالصانه خویش حمایت از رهبری انقلاب حضرت امام خمینی را که به فرموده ایشان مؤید من عندا... و رهبری الهی بود فرض دانسته و می فرمودند: در نتیجه التجاء به حضرت امیر صلوات ا... علیه مقامی به ایشان داده شده است که فوق اینهایی است که شما تصور می کنید. مقام معنوی ایشان بیش از مقام ظاهری ایشان است.
آيت الله فياض هنگام رخداد جنگ تحمیلی عراق همگان را به حمایت از جبهه های نور علیه ظلمت فراخوانده و با حضور چشمگیر خویش در مراسم نماز بر پیکر مطهر شهدا و شرکت در مجالس بزرگداشت انقلاب و شهدا و با وجود کهولت سن و ضعف جسمی حجت را بر همه تمام نمود و به عنوان الگوی عملی، فرزندان خویش را راهی جبهه های جنگ نمود. یکی از ابعاد شخصیتی آن بزرگوار طبع شعر روان و زیبا و عرفانی اش است که تا بعد از وفات بر همگان آشکار نبود. قریب به 18 غزل عرفانی در رابطه با حضرت صاحب الامر و الهامات عرفانی ایشان موجود است. سرانجام آن روحانی وارسته در شبانگاه اول ذی القعده الحرام 1408 ه.ق مطابق با شب هفتم تیرماه 1366 ه.ش پس از بیماری کوتاهی در منزل مسکونی خویش ندای ارجعی حق را لبیک گفت و به دیار دوست شتافت. پیکر آن مرحوم در جوار محراب عبادت و جماعتش در مسجد ملاحیدرعلی مدفون است.
هزار شكر كه روي تو عاقبت ديدم / نمردم و ز جمال تو حاصلي چيدم / براي وصل تو اي آفتاب حسن بسي / ز دوست صدمه و از غير طعنه ها ديدم / ... هر آن جفا كه كشيدم ز هجر تو آنشب / نگويمت كه بداني چه ها كه من ديدم / ... همينكه خاطر فياض شاد شد از تو / به نيكبختي او نيست شك و ترديدم
شايد مهمترين خصلت ايشان را بتوان اهتمام جدي به تدريس و تربيت طلاب كه عمده وقت ايشان را به خود مشغول مي داشت برشمرد. ايشان بر اين باور بود كه از اين طريق بهتر مي توان به نشر اهل بيت (ع) اقدام نمود فلذا در تاليف كتاب و يا رساله اي اقدام ننمود. اشتغال به تدريس تا چهار روز قبل از ارتحال بدون وقفه ادامه يافت. بعد از بازگشت از نجف اشرف و اقامت در اصفهان تدريس فقه را وجهه همت خود قرار داد و كتابهاي فرائد، متاجر، كفايه و خارج آنها را تدريس مي نمود. در اواخر عمر مستمسك عروه الوثقي اثر آيت اله حكيم را به بحث گذاشته بودند و نياز كشور و انقلاب اسلامي به خبرگاني در مسائل قضايي مدتي ايشان را واداشت كه به تدريس قضا و شهادات مرحوم صاحب جواهر اقدام نمايد.
از ديگر خصال آن بزرگوار اهتمام مستمر به ذكر و تهجد، عبادت، انضباط شخصي در فعاليتهاي خانوادگي و اجتماعي، بيزاري از زخارف دنيوي و دلبستگي و ارادت خالصانه نسبت به خاندان عصمت و طهارت بود. هم چنين درك حكيمانه تعاليم و معارف ديني باعث مي شد كه ايشان از هرگونه خشك مغزي و قشري گري در معرفي تعاليم ناب توحيدي بيزاري جسته و طريق نجات را در التزام عملي به شريعت محمدي و تلاش براي درك عميق حكمت تعاليم ديني جستجو كند.
همين استغراق در لطايف معارف اسلامي بوده است كه برخي از ثمرات خود را در قالب چندين غزل عرفاني هويدا ساخته است
استاد خود در اين باره به مجله حوزه گفته است: پیش از اینکه نجف مشرف شوم، مرحوم بهشتی پیش من سیوطی می خواند و پس از بازگشت از نجف شرح لمعه را خواند. فرد با استعدادی بود و لازم نبود خیلی شرح بدهم. پیش مطالعه می کرد و همان که می گفتم متوجه می شد. در همان زمان که پیش ما لمعه می خواند خود ایشان هم درس معالم می گفت. و اما مرحوم مطهری پس از بازگشت ما از نجف به توصیه استادش مرحوم حاج میرزا علی آقای شیرازی که کنار حجره ما حجره داشت و پرسيده بود قسمتی از فرائد را نخوانده ام پیش کی بخوانم ایشان ما را معرفی کرده بود. بعد هم مرحوم شهید مطهری با ما آشنا شد. هر که از پیش ایشان می آمد، برای ما سلام می رساند، و اظهار تشکر می کرد. مرحوم مطهری پیش حاج میرزا علی آقا و مرحوم ارباب که در جنبه های حکمت و ریاضی و ... قوی بود و جامع، رفت و آمد می کرد و از ایشان استفاده می برد. مرحوم ارباب به ایشان احترام می گذاشت. در درس ما هم که شرکت می کرد، معلوم بود که خوش ذوق و با استعداد است.
فقيه زاهد و حكيم متشرع مرحوم آيت ا.. فياض (ره) به حق مصداق آن حديث شريف بود كه فرمود: همنشين باش با آنكه يذكركم الله رؤيته و يزيد في علمكم منطقه و يرغبكم بالآخرة عّمّله.
ايشان از واگويي زوايايي از زندگي خود كه مي توانست لغزشگاه منيت گردد پرهيز مي نمود. استغراق در تهجد و معارف باطني و تاكيد بسيار شديد ايشان برساده زيستي از جمله وسائطي بودند كه ايشان براي خمول بودن و گريز از شهرت و آوازه از آنها بهره مي جست و گوئيا آن حلاوتي را كه ايشان در خمول بودن دريافت كمتر كسي در شهرت و اشتها يافته باشد.
آن فقيه وارسته، در گفتگوي اشاره شده در صدر كلام با مجله حوزه، از زبان خود يا اساتيد خويش، توصيه هايي براي روندگان راه معرفت داشته اند كه بهتر است از زبان خودشان بخوانيم:
استادم مرحوم آیت الله سید عبدالهادی شیرازی مردی بسیار متین، بزرگوار، سنگین و رعایت کننده آداب بود، از جهت اخلاقی ممتاز بود، مواظب بود که در محضر و مجلسش حرف لغو، غیبت و کلام نابجا گفته نشود والا ناراحت می شد، باوقار بود. هر کسی که خدمت ایشان می نشست، هم کسب علم می کرد و هم کسب اخلاق، در تقوی کامل بود... استادم مرحوم آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی درس خارج می گفت. اهل ریاضت، تهذیب نفس، و اخلاق بود، لذا تأثیر نفسش بسیار فوق العاده بود، و شاگردان از ایشان بهره ها می بردند... استاد دیگر ما، مرحوم آیت الله آقا سید مهدی درچه ای بود. مرحوم آیت الله سید محمد باقر هم بود که مرجعیت به عهده ایشان بود و مردم بسیار نزیه و مواظبی بود. طلاب هراس داشتند که پیش ایشان سخن لغوی بگویند. ایشان بسیار اهل قدس و تقوی بود... استاد دیگر ما، مرحوم آیت الله حاج میرزا محمدصادق یزد آبادی بود، که ایشان نیز مانند مرحوم درچه ای بسیار معقول و متین بود و مواظب که لغوی انجام ندهد.
برخی از استادانم اهل ریاضت بودند. هر ماه سه روز روزه، تهجد و زیارت اباعبدالله (ع). این سه عمل سر مشق است و انسان به این سه چیز نیاز دارد و عمده تقوی است. منظور از اربعین و چله نشینی که شنیده اید همین طور بوده است که روزه می گرفته اند و افطارشان کم بوده است. چهل روز پی در پی مشغول تهجد و شب را با دعا و نیایش به سر می بردند و عباداتی را انجام می دادند تا برایشان صفای قلب پیدا می شد و فقط به کارهای ضروری زندگی می پرداختند.
خود من از زیارت اباعبدالله الحسین (ع) بیش از اعمال دیگر بهره برده ام. اول زیارت مختصری است که باید پیش از زیارت عاشورا خوانده شود سپس نماز زیارت بعد مشغول زیارت شده و در آخر هم نماز آخری. عمده، باید حواس جمع باشد، و لقلقله زبان نشود.
توصیه به تقوی
کتاب آداب المتعلمین را بخوانید و عمل کنید و نیز کتاب شهید ثانی «منیه المرید» را که بهترین کتاب برای اخلاق است. مواظب باشید که عمده تقوی است. هر چه تقوی بیشتر و بهتر باشد قلب روشنتر و استفاده بیشتر می شود. تا تقوی نباشد درسی هم که می خوانید از بین می رود. تقوی پایه همه چیز است. راه کسب علم همین درس خواندن و تعلم است که اگر با اخلاق و تقوی همراه باشد قابلیت دریافت نور الهی پیدا می شود و الهام خدایی نصیب می گردد. این دو کتاب را از معلمی که خودش خوب و متعهد باشد درس بگیرید از استادانی مانند حاج آقا رحیم ارباب که واقعاً اخلاقی بود، مثل حاج سید جمال الدین گلپایگانی که اهل ریاضت بود که قم هم خالی نیست. خلاصه از کسانی که مواظب هستند و تقوی دارند. آنکه می خواهد تأدیب نفس دیگران بکند؛ باید شروع به تأدیب نفس خودش بکند، و بعد به سراغ دیگران برود تا نفسش مؤثر باشد.
صبر وتحمل
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شودد هستی بخش؟ کسی که خودش ناقص است، چطور می تواند کسی را هدایت کند؟ در راه تحصیل بر ناملایمات صبر کنید و تحمل داشته باشید تا به جایی برسید. در کوشش و تحصیل علم پایدار باشید. تا صبر نباشد نتیجه نمی دهد. در مسائل اجتماعی هم تا جایی که ممکن است شرکت کنید.
وقت شناسی
وقت را غنیمت بشمارید. جوان باید وقت را غنیمت بشمارد. تا پیر نشوید نمی فهمید که جوانی چقدر ارزش دارد. حرف بیهوده شوخی و حرف دنیا نزنید. مواظب باشید اگر نقصی دارید از خود دور سازید. واجبات را انجام داده و محرمات را ترک کنید و صبر در اطاعت داشته و خدمت کنید تا ذخیره ای برای پیری باشد. هر کاری را که در جوانی انجام دهید، فایده اش را در پیری می برید.
منظم و مرتب باشید. هر ساعتی را برای کاری معین کنید و مواظبت کنيد که آن کار را در آن ساعت انجام دهید. اگر ساعتی فوت شد ساعت بعدی را مواظب باشید. اوقات استراحت، غذا خوردن، عبادت و تحصیل خود را معین کنید، از خواب که بلند می شوید معلوم باشد که در هر ساعتی چه کاری دارید بی نظمی لطمه می زند. این جور نباشید که هر چه پیش آمد. یک وقت صبح بر می خیزید حرف بی فایده و بی نتیجه می زنید، سلب توفیق می شود بعد متوجه می شوید که می خواستید فلان وقت و فلان وقت را درس و مطالعه داشته باشید ولی از دست شما رفته است. اگر برنامه نداشته باشید از وقت نتیجه نمی گیرید و با صحبتهای متفرقه وقت گذرانی می کنید. پیر که شدید افسوس می خوردید که چرا استفاده نبردم. عمر بیهوده هدر رفت.
راه میانه روی
در معاشرت با مردم راه متوسط را انتخاب کنید. نه افراط نه تفریط. اخلاق اسلامی را عمل کنید. سلوک شما با اخلاق اسلامی باشد. همه می دانند صدق خوب است و کذب بد است اما گاهی کذب مصلحت آمیز بهتر از صد راست مفسده انگیز است. باید مطلع بود که کجا چه باید کرد. ملاک در انسان عقل است. عقل اگر عامل شد خودش نشان می دهد که چه باید کرد. بعضی قصدشان از انزوا، این است که برای خودشان شخصیت قائل می شوند ولی برخی ذاتاً اهل معاشرت نیستند و قصدی هم از انزوا ندارند. این اشکالی ندارد. افراد که همه یک جور نیستند اما بهتر است که رفتار آدم بینابین باشد نه آن جور که ترک معاشرت کند و نه آنکه خود را در هر جا و جمعیتی شریک کند. تا بتوانید یک کاری که نفعی به دیگران داشته باشد انجام دهید و مواظب باشید که ضرر به کسی نزنید. مواظب باشید که کسی را از خودتان نرنجانید. با شوخی باشد یا با جدی، همیشه خدا را حاضر و ناظر در کارهایتان بدانید. غافل نشوید مثل اینکه کسی بالای سر شما ایستاده و مواظب کارشماست. خدا را در هر آنی حاضر بدانید چه در خلأ و چه در ملأ. با مردم هم از روی مصالحه و صفا پیش بیایید.
پرهیز از غیبت
هیچ وقت هم غیبت از یکدیگر نکنید تا دشمنی پیش نیاید. قلب سلیم داشته باشید. همه را خوب بدانید مگر اینکه خلافش ثابت شود. سوء ظن به کسی نبرید. بر اثر سوء ظن آدم خودش را می خورد. همیشه حسن ظن داشته باشید و از دیگران قلبتان صاف باشد.
و حرف آخر اين كلام را از زبان خود آن رهرو راه معرفت مي زنيم:
خداوند ما را بر آنچه رضای اوست بدارد و از آنچه سخط او در آن است باز دارد. آن جور که می خواهد و راضی است آنگونه شویم ان شاء الله. اللهم اجعلنا کما تحب و ترضی.