پنج شنبه, 01 آذر 1403 Thursday 21 November 2024 00:00

سیدمحمد احمدی فروشانی از کودکی تا درگذشت
تلخیص از مقدمه کتاب: یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدمحمد احمدی
سیدمحمد احمدی فرزند سیدمصطفی در سال 1313 هجری شمسی در خانواده‌ای روحانی از سلسله سادات موسوی (نسب ایشان مطابق شجره‌نامه با 32 واسطه به حضرت موسی بن جعفر(ع) می‌رسد) در سده (خمینی‌شهر) دیده به جهان گشود.
دوران رشد و بالندگی سیدمحمد احمدی با اوج‌گیری حکومت دیکتاتوری رضاخانی همراه بود. در این زمان رضاخان به شدت به تضیعت دینداری و روحانیت می‌پرداخت و به حق باید گفت که در هیچ دوره‌ای از تاریخ ایران، همچون دوره سیاه و ننگین بیست ساله رضاخان، دین و دیندران این چنین تحت فشار و اختناق نبوده‌اند. در این دوره دین‌زدایی بود که سیدمحمد احمدی در سایه حمایت و همّت پدر مورد تربیتی شایسته قرار گرفت و در پرتو ایمان پدر و مادرش خدا را شناخت و گرایش عمیق به دینداری و اسلام‌خواهی و عشق به اولیاءالله که در فطرش ریشه داشت، در جانش شکوفا شد.[1]

تحصیلات
سیدمحمد احمدی دوران تحصیلی ابتدایی را در خمینی‌شهر گذارند و سپس در سال 1325ﻫ ش در دوازده سالگی وارد حوزه علمیه اصفهان شد. مقدمات را نزد اساتیدی همچون شیخ محمدحسین فقیه نظنزی، شریعت هرندی و آقاشیخ محمدعلی معلم حبیب‌آبادی تلمذ کرد.
دوره سطح شامل فقه و اصول، کلام و حکمت را نزد آیات و حجج‌اسلام حاج شیخ علی مشکوه، سیدعلی‌اصغر واعظ برازانی، شیخ محمدحسین عالم نجف‌آبادی، شیخ فرج‌الله دری، شیخ احمد زنجانی، شیخ عباسعلی ادیب و شهید سیدابوالحسن آل‌رسول شمس‌آبادی فراگرفت.
همزمان با تحصیلات حوزوی، آشنائی با علوم جدید و تحصیلات دانشگاهی را نیز مد نظر قرار داد و در سال 1336ﻫ ش موفق به دریافت دیپلم مدرسی از دانشکده معقول و منقول دانشگاه تهران گردید.
سپس در دوره خارج فقه و اصول که دوره پایانی و اجتهادی دروس حوزه‌های علمیه است، در درس مرحوم آیت‌الله سیدحسین خادمی شرکت نمود.
با ورود مرحوم آیت‌الله سیدعلی بهبهانی، مرجع تقلید، و اقامت وی در اصفهان، حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی ملازم درس ایشان می‌شود که حاصل این تلمّذ یک دوره تقریرات اصول و فقه است.
گفتنی است بسیاری از مراجع بزرگ مانند آیات عظام سیدمحمود شاهرودی، سید ابوالقاسم خویی، سید عبدالهادی شیرازی و امام خمینی و نیز اکثر مراجع فعلی با تجلیل از مقام علمی و دینی حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی، به ایشان در تصدی امور حسبیه اجازه کتبی رسمی داده بودند.


تدریس و تألیف

مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی همگام با تحصیل، به تدریس ادبیات، منطق فقه و اصول می‌پرداخت. عده‌ای از مدرسان فعلی دوره سطح حوزه علمیه اصفهان از شاگردان ایشان به شمار می‌آیند.
از آغاز جوانی در درس نهج‌البلاغه مرحوم آیت‌الله میرزاعلی آقا شیرازی (استاد نهج‌البلاغه علامه شهید مرتضی مطهری) شرکت می‌کرد. یکی از حوزه‌های درس حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی، درس نهج‌البلاغه بوده که در سال‌های نزدیک به پیروزی انقلاب در مدرسه صدر بازار اصفهان تدریس می‌کردند. احاطه کامل به دستور زبان عربی و بلاغت و نیز برخورداری از ذوق ادبی و مطالعات گسترده در تفسیر و تاریخ و کتب روایی و اخلاقی و اجتماعی و سیاسی، و روحیه عدالتخواهی و حق‌گرائی ایشان، جاذبۀ این درس را دو چندان ساخته بود. ایشان به تصریح برخی زندانیان سیاسی آن روزگار حتی در زندان هم به تدریس نهج‌البلاغه مشغول بودند.
از تألیفات ایشان می‌تواند به تقریرات درس خارج فقه و اصول، شرح نهج‌البلاغه، رساله‌ای به زبان عربی در باب اهمیت نماز جمعه و وظایف ائمه جمعه و منظومه‌ای در صرف اشاره کرد.
وی از نوجوانی شعر سرودن را آغاز نموده بود و مجموعه‌ای ادبی نیز به خط آن مرحوم بر جای مانده است که سروده‌های خود را در زمینه‌های اخلاقی و مواعظ در قالب دو بیتی و غزل در لابه‌لابه‌ی آن آورده است.
نام‌آور خطبه و خطابه
انس و الفت با کلام امیرمؤمنان(ع) از این شاگرد مکتب علی(ع) خطیبی توانا و متعهد پرورش داده بود. خطابه را پیش از بیست سالگی در خمینی‌شهر و اصفهان آغاز کرد و آن‌گاه دامنۀ آن به شهرستان‌های دیگر از جمله کاشان، بروجن، ورامین، دماوند، کرمانشاه و تهران کشیده بود.
روحیۀ ظلم‌ستیزی، آزادمنشی، روشن‌بینی و جوان‌گرایی از یکسو و شیوایی و رسایی و ذوق ادبی و قریحه شاعری و بالاخره استفاده شایسته از آرایه‌های بدیع در کلام، سخنوری ایشان را پر آوازه ساخته بود.
آرام آرام سخن را آغاز می‌کرد و سپس با توجه به محتوای سخن به یکباره اوج می‌گرفت و در همین حال مسلسل‌وار کلمات آهنگین خود را بر گوش و جان شنونده می‌نشاند و در تمام این فراز و فرودها با درنگی در پایان جملات ذوق و شوق مخاطبان را برمی‌انگیخت.


فعالیت سیاسی
با سقوط دیکتاتوری رضاخانی و فرار او از کشور در شهریور 1320 ایران چونان زمین خلاصی یافته از زمستان سرد، تنفس بهاری خویش را آغاز کرد و موج آزادی‌خواهی در کشور نضج گرفت و بارزترین و شورانگیزترین حرکت سیاسی توسط جوانان مخلص که بعدها نام فدائیان اسلام بر خود نهادند صورت گرفت و حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی هم از دور و نزدیک این حرکت را دنبال می‌کرد و مبارزات آنها را تعقیب و حمایت می‌کرد.
ایشان از هجده سالگی عملاً پا به عرصه مبارزات سیاسی نهاد. در جریان قیام سی‌ام تیر 1331 ـ که با رهبری آیت‌الله سید ابوالقاسم کاشانی به سقوط دولت احمد قوام و روی کار آمدن مجدد دکتر مصدق انجامید ـ روحانیون و مردم به مدت سه روز در اعتراض به کشتار مردم و حکومت نظامی در تلگرافخانه اصفهان متحصن می‌شوند که ایشان هم در این تحصن شرکت فعال داشته است. شرح واقعه را به اختصار از بان یکی از شاهدان عینی از نظر می‌گذرانیم:
«در 25 تیر 1331 مصدق استعفا نمود و کنار رفت. مردم و روحانیون با تماسی که با مرکز و آیت‌الله کاشانی داشتند، بازار و مغازه‌ها را تعطیل کردند و به خیابان‌ها ریختند و به تظاهرات پرداختند و در نتیجه تیراندازی‌های مأمورین یکی از کارگران به ضرب گلوله کشته شد. مردم با شرکت روحانیون، از بازار به طرف تلگرافخانه آمدند. در آن موقع اداره پست و تلگراف دَمِ دروازه دولت بود. سرهنگ نادری جلوی آنان را گرفت و خواست که، متفرق شوند ولی روحانیون و مردم به اخطار او توجه نکردند و به حرکت خود به سمت تلگرفخانه ادامه دادند. در این وقت به دستور سرهنگ نادری، مأمورین حمله را شروع کردند و چند تیر هوایی هم شلیک کردند و با چوب و سرنیزه و قنداق‌ تفنگ، مردم را پراکنده کردند. در آن موقع، دو گروهبان معروف بودند که این دو نفر به طور عجیبی مردم را کتب می‌زندند و اذیت می‌کردند. صحنه حمله بسیار وحشتناک بود. دوچرخه‌ها، کتاب‌ها، عمامه‌ها، کلاه‌ها، و کفش‌ها روی زمین ریخته بود. البته رئیس حکومت نظامی اصفهان یک افسر متین و به اصطلاح پخته‌ای بود که در مقابل تظاهرات مردم، خشونت نشان نمی‌داد ...» (ر.ک. گزارشی از حماسه پانزده خرداد در اصفهان)
در این جریان وقتی عمال شاه مأمور می‌شوند متحصنین را به هر ترتیبی شده متفرق کنند، یک از آنان با سرنیزه سینه مرحوم احمدی را نشانه می‌گیرد و به ایشان حمله کرده و عبایشان را تکه تکه می‌کند.
پس از این واقعه مرحوم آیت‌الله سیدمحمدرضا خراسانی وقتی این ماجرا را می‌شنود از مقاومت و بی‌باکی این طلبه جوان تجلیل کرده، هدیه‌ای برای ایشان می‌فرستند. بدین‌سان مرحوم احمدی در دوره مبارزات ملی شدن صنعت نفت و پس از آن در صحنه بود.
فعالیت‌های سیاسی حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در آن دوران همچنان تداوم داشت. ایشان خود می‌گوید:
«وقتی مرحوم آیت‌الله کاشانی در مشهد تبعید بودند، در یک خانه با حیاطی وسیع سکونت داشتند. مجامع دینی و هیأت‌های مذهبی از شهرستان‌ها می‌آمدند و به همراه روحانیون خود با ایشان دیدار می‌کردند. روزی هم ما با جمعی از روحانیون و اهالی خمینی‌شهر خدمت ایشان رفتیم و یکی از روحانیون همراه اظهار کرد که ایشان (یعنی بنده) خطیب است و از حقیر تمجید کرد. مرحوم کاشانی هم اصرار کردند که من سخنرانی کنم. جمعیت گسترده‌ای حضور داشت و من هم حدود یک ساعت در امور سیاسی و نقش مبارزاتی روحانیت صحبت کردم که با استقبال حضار روبرو شد. پس از سخنرانی باز یکی از روحانیون حاضر معرفی کردند که ایشان (یعنی بنده) اهل مبارزه است و شکنجه هم شده است. مرحوم آیت‌الله کاشانی فرمودند: «هنیئاً لأرباب النَعیم نعیمهُم»و بعد هم از طرف ایشان عبایی به بنده اهدا شد.»
شروع نهضت امام خمینی تا پیروزی انقلاب اسلامی
مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی به دنبال تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در مهر ماه 1341 تلگراف اعتراضیه‌ای خطاب به آیت‌الله بهبهانی ارسال نمود:
«شخصی به نام احمدی در اصفهان تلگرافی مشتمل بر 30 امضاء به عنوان آیت‌الله بهبهانی به اداره پست و تلگراف اصفهان تسلیم و از مشارالیه تقاضا نموده که از پیشگاه اعلیحضرت همایون شاهنشاه استدعا شود چون ورود نسوان در انجمن‌ها مخالف دین مبین اسلام است حذف شود. گفته می‌شود منظور نامبرده انجمن‌های ایالتی و ولایتی بوده است.»
پس از اعلام رفراندوم انقلاب سفید در دیماه همان سال، با حوزه علمیه قم در تماس بود و به دیدار زندانیان آزاد شده می‌رفت. با شروع مبارزات روحانیون به رهبری امام خمینی قدس‌سرّه، حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی نیز از جان و دل به حمایت از مواضع رهبر و مردا خود پرداخت. پس از ارسال نامه امام به شهرستان‌ها مبنی بر اعلام عزای عمومی در عید نوروز سال 42 و صدور اعلامیه معروف «شاه‌ دوستی یعنی غارتگری» از سوی ایشان در واکنش به حادثه هجوم به مدرسه فیضیه، حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی اعلامیه‌ها را تهیه و به علت نبودن امکانات تکثیر، اقدام به رونویسی از روی اعلامیه‌ها می‌نمود و خود شخصاً در سطح شهر پخش می‌کرد:
«گزارش پاسگاه همایون‌شهر حاکیست روز 14 / 1 / 42 در مسجد آقا واقع در محل فروشان مجلس ترحیمی برقرار بوده پاسگاه، گروهبان 3 محمد محمدی را به منظور حفظ انتظامات در محل می‌گمارد گروهبان مذکور اعلامیه‌ای که به خط دستی نوشته شده و ارائه و گزارش می‌نماید در دالان مسجد الصاق شده و کنده است ولی شخصی را که الصاق نموده ندیده است. از روی اعلامیه چهار نسخه ماشین و به پاسگاه دستور داده تحقیق بیشتری نموده تا پخش کننده اعلامیه‌ها پیدا نموده.
گزارش مجدد پاسگاه همایون‌شهر حاکیست گروهبان محمدی در 14 فرودین 42 حین عبور از منزل به پاسگاه مشاهده می‌نماید عده‌ای در کوچه‌ای اجتماع درحالی که یک نفر روی زین دوچرخه ایستاده و مشغول خواندن یک اعلامیه چاپی که به دیوار الصاق و طلبه‌ای به نام سیدمحمد احمدی جزء مستمعین بوده که به خواننده اعلامیه اظهار می‌داشته بلندتر بخوان. گروهبان مذکور اعلاامیه را از دیوار کنده و طلبه را هم که مورد سوء ظن بوده به طرف پاسگاه حرکت می‌دهد ... از نامبرده هم تحقیق، منکر چسبانیدن اعلامیه است. پاسگاه همایون‌شهر ضمن اعزام و معرفی مشارالیه اظهار نظر نموده اعلامیه‌هائی که به خط دستی در مسجد فروشان به دست آمده با خط این طلبه مطابقت دارد که در این مورد از نامبرده بازجوئی صریحاً اعتراف نموده که آن را با خط خود نوشته.
ضمناً این شخص عامل اصلی ارتباط با مراجع است که اینگونه اعلامیه‌ها را انتشار می‌دهند و خودش هم اعلامیه‌ها را با خط خود می‌نویسد و انتشار می‌دهد.»
حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمد احمدی پس از دستگیری به اتهام پخش اعلامیه و تحریک مردم علیه امنیت داخلی کشور بازداشت می‌گرددد و سرانجام با فشار مردم و علماء قرار آزادی به قید التزام به مبلغ بیست هزار ریال و شرط عدم خروج از حوزه قضائی اصفهان تبدیل و در تاریخ 10 / 2 / 42 از زندان آزاد می‌گردد.
پس از آزادی دست از فعالیت نکشیده و در دو مجلس جشنی که از طرف علماء و روحانیون اصفهان به مناسبت آزادی حضرت امام خمینی(ره) ترتیب یافته بود سخنرانی نمود.
مجدداً در مهرماه همین سال پس از سخنرانی در مجلس روضه یکی از اقارب خود در اصفهان به اتهام توهین به مقام شامخ سلطنت و دولت و دعوت مردم به اطاعت از اوامر امام خمینی به زندان می‌افتد:
«دایره امور همگانی واصل گردیده مفاداً حاکی است ساعت 20 لیله 11 / 7 / 42 در مجلس روضه‌خوانی منزل سیدمصطفی، پدر نامبرده بالا واقع در کوی محل نو خواجو که بدون کسب اجازه تشکیل شده بود سیدمحمد، نامبرده منبر رفته و نسبت به مقام شامخ سلطنت و دولت توهین و مردم را به امر و دستور آقای خمینی دعوت می‌نموده است و پس از پائین آمدن از منبر که متوجه می‌شود مأمورین از اظهارات او مطلع و قصد بردن او را به کلانتری دارند از دیوار منزل همسایه متواری می‌گردد تا اینکه ساعت 17:45 مورخه 11 / 7 / 42 نامبرده را احضار و با پرونده به دایره امور همگانی می‌فرستند.»
این عالم مجاهد پس از دستگیری توسط مأموران ساواک شدیداً شکنجه می‌شود:
مشارالیه بوده در صورت اقتضاء به وسیله بهداری زندان در مورد معالجه وی اقدام نمایند.»
و پس از یک هفته بازداشت، به علت وضعیت وخیم آقای احمدی و با دخالت مرحوم آیت‌الله العظمی حاج آقا رحیم ارباب از زندان آزاد می‌شود.
در تاریخ 5 / 8 / 43 ساواک اصفهان نام حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی را به همراه 11 نفر از دیگر روحانیون مخالف رژیم که به وسیله ساواک و مأمورین انتظامی استان اصفهان دستگیر شده‌اند به ساواک مرکز ارسال می‌کند.
در سال 1343 جمعی از علما و طلاب اصفهانی در اعتراض به ادامه تبعید امام خمینی(ره) نامه صریحی به نخست‌وزیر وقت ارسال می‌کنند که حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی از جمله امضاءکنندگان آن است. در بخش‌هائی از این نامه آمده است:
«دیر زمانی است که هیئت حاکمه ایران در این مملکت مذهبی دست به عملیاتی زده که مخالف قوانین مقدسه اسلام می‌باشد و روز‌ بروز ملت را نسبت به هیئت حاکمه خشمگین‌تر و فاصله عمیقی بین ملت و دولت ایجاد نموده است و ... در این مدت علما اعلام و مراجع و آیات عظام به خصوص مرجع تقلید شیعه حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی مدظله‌العالی آنچه لازمه خیرخواهی و نصحیت بود تذکر دادند.
متأسفانه دولت به جای اینکه رویه خشونت‌آمیز خود را تغییر دهد حضرت معظم را که یکی از مراجع مسلم تقلید است و مصونیت قانونی دارند به جرم دفاع از حریم قرآن و اسلام و حمایت از استقلال کشور و اعتراض به مصونیت مستشاران نظامی آمریکا به خارج از کشور تبعید کرد و ... در دنیای امروز که حتی ملل نیم ‌وحشی بندهای استعمار را پاره می‌کنند و از هرگوشه دنیا نغمه و ترانه‌های آزادی به گوش می‌رسد با زجر و فشار نمی‌شود مملکت را اداره کرد...»
مجدداً در تاریخ 27 / 3 / 44 اعلامیه‌ای در اعتراض به اعدام شهیدان محمد بخارائی، مرتضی نیک نژاد، صفارهرندی، صادق امانی با امضاء وعاظ و مبلغین اسلامی اصفهان که حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی نیز جزء این تشکل روحانی بود منتشر گردید.
با شناختی که حضرت امام از حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی داشته‌اند در تاریخ 24 / 2 / 1345 وکالت در امور حسبیه را جهت ایشان صادر می‌نمایند.
در سال 1346 ﻫ ش پس از تشرف به نجف اشرف با امام خمینی قدس سره ملاقات‌هایی انجام می‌دهند و از نجف به بیت‌المقدس و کشورهای سوریه و اردن سفر می‌کند.
در تاریخ 6 / 4 / 1346 مجدداً به اتهام پخش اعلامیه به ساواک احضار و مورد بازجوئی قرار می‌گیرد. ایشان که به دفعات پس از جریان 15 خرداد 1342 با سفرهای تبلیغی در ماه محرم، صفر و رمضان، به شهرهای مختلف کشور می‌رفت و با طرح مسایل جدید، اذهان مردم را نسبت به حکومت جائر زمان، روشنی می‌بخشید، در سال 1348 به منطقه «پیشوا»ی ورامین جهت سخنرانی دعوت می‌شود:
«آقای دکتر وحیدزاده، رئیس بهداری پیشوا اخیراً با عده‌ای از بازاری های پیشوا که اکثراً از خمینی طرفداری می‌کنند مشغول فعالیت و جمع‌آوری پول جهت دعوت آقای سیدمحمد احمدی واعظ شهر اصفهان هستند تا در ایام یک ماهه رمضان برای آنان سخنرانی و وعظ نماید.
نظریه منبع: سیدمحمد احمدی قبلاً هم به پیشوا آمده و تبلیغات آتشینی می‌کرده و حتی در 15 خرداد هم زندانی شده بود و سال گذشته نیز از راه عراق بدون اجازه دولت به مکه رفته است و در منبر خود علناً برای خمینی دعا می‌کند.»
منبع ساواک یکی از سخنرانی‌های حجت‌الاسلام و المسلمین احمد را چنین گزارش می‌کند:
«ساعت 2000 روز 28 / 8 / 48 سیداحمد احمدی اصفهانی واعظ در مسجد حاج ابوطالب قارونی در بازار پیشوا مشغول سخنرانی و وعظ بود که داستان مأموریت موسی را پیش کشید و درضمن بحث از فرمون نیز صحبت کرد و مطالب را تا آنجا رسانید که فرعون همراه با دختر شعیب راه می‌رفت و به آنان گفت که شماها از پشت سر من بیائید تا من مبادا به قامت شماها نگاه کنم.... اُف بر این زمان و اهلش زیرا دختران یکی از پادشان قدیم (افراسیاب) گفته بود که حتی روی مرا هم آفتاب ندیده و به این کارش افتخار می‌کرده است. آیا دختران شاهان فعلی هم همین ‌طورند؟ چه بگویم که ناگفتنش بهتر است.
نظریه منبع: سیداحمد احمدی اصفهانی در منابر خودگاهی چنان آتشین می‌شود که هر چه به دهنش بیاید به زبان می‌آورد».
پس از ارسال این گزارش به اداره کل سوم مقدس رئیس آن در تاریخ 15 / 9 / 48 چنین دستور داد:
«دستور فرمائید با توجه به مفاد گزارش خبر شماره 16829 / 20ﻫ 3 ـ 5 / 9 / 48 نسبت به شناسائی و احضار وی اعلام و تذکرات لازم به مشارالیه داده و نتیجه را ضمن ارسال یک نسخه بیوگرافی ملصق به عکس یاد شده به این اداره کل اعلام دارند.»
علیرغم تذکرات ساواک محل به روشنگری‌های خود ادامه داد:
«نامبرده بالا در ساعت 2030 روز 17 / 9 / 48 در مسجد قارونی بازار پیشوا به منبر رفته است و پیرامون امر به معروف و نهی ازمنکر به تفصیل صحبت کرده و در اواخر سخنرانی خود ضمن دعا به علماء و مراجع تقلید گفته است خدایا مرجع تقلید مورد نظر ما را نیز مصون و محفوظ بدار.»
نظریه منبع: مرجع تقلید مورد نظر سیداحمد احمدی یقیناً خمینی می‌باشد.»
مجدداً سیدمحمد احمدی در تاریخ 19 / 9 / 48 در پیشوای ورامین منبر رفته و در مورد اوضاع و احوال حکومت معتصم عباسی سخنرانی می‌کند:
«... سیدمحمد احمدی اضافه می‌نماید معتصم که خود یکی از افراد متجاوز و خیانتکار بود یک چنین عمل عادلانه‌ای را انجام داد ولی در این زمان با این همه جنایت و تجاوزات و تعدّی و اجحافات در حق مردم آیا کسی هست که جلوگیری کند. به ‌طور مسخره‌ای می‌گوید خیر (البته منظور ایشان مقامات حاکمه کشور و افسران و کارمندان اداری بود) منتهی دوباره در آخر دعا و نیایش خود تحت لفافه و پوشش که به علماء دعا می‌نمود گفت منظور نامبرده خمینی است.»
ساواک مرکز پس از اطلاع از این سخنرانی‌ها مجدداً چنین دستور می‌دهد:
«قبل از عزیمت، وسیله ساواک تهران احضار و شدیداً به وی تذکر داده شود در صورت ادامه تحت تعقیب قرار خواهد گرفت و پرونده‌اش تکمیل و مراتب به ساواک اصفهان اعلام شود.»
و سپس مقدم مدیر کل اداره سوم از ساواک اصفهان می‌خواهد که:
«با استفاده از وجود منابع مربوطه اعمال و رفتار و تماس‌های وی را تحت نظر قرار داده و نتیجه را به موقع به این اداره کل اعلام دارند.»
پس از ارتحال مرحوم آیت‌الله العظمی سید محسن حکیم در سال 1349 بار دیگر زمینه برای مطرح کردن مرجعیت امام خمینی(ره) مساعد می‌گردد. در این زمان کسی جرأت نداشت نامی از امام خمینی(ره) به عنوان مرجع تقلید ببرد. از طرف بازاریان، طلاب و علمای بزرگ شهر از جمله آیت‌الله خراسانی مجلسی در مدرسه صدر بازار برگزار شد. آقای احمدی به عنوان سخنران در این مجلس دعوت می‌شوند. ایشان در میان جمعیت بسیار بازاری‌ها و طلبه‌ها به مدرسه آمدند و در آن روز یک منبر تاریخی و فوق‌العاده‌ای رفتند، ضمن تجلیل از علماء، روحانیون و اقدامات مفید روحانیت در طول تاریخ و شخصیت آیت‌الله حکیم، با صدای غرّا و ابهتی فوق‌العاده از آیت‌الله خمینی نام بردند و ایشان را به عنوان مرجع تقلید معرفی کردند که برای همه حاضران غیر مترقبه بود، سال‌ها بود کسی رسماً و در منابر نامی از آقای خمینی نبرده بود، مردم همه بهت زده شدندکه این سید چقدر شجاع است و شهامت دارد و از هیچ چیز و از هیچ کسی نمی‌ترسد که بدینسان نام مرجع انقلابی مردم را به زبان می‌آورد.
مأموران شهربانی برگزاری این جلسه را چنین گزارش می‌کنند:
«برابر گزارش قسمت مربوطه نامبرده بالا در ساعت 00 / 17 روز 18 / 3 / 49 در مجلس فاتحه‌ای که از طرف بازاریان اصفهان در مدرسه بازار برپا گردیده بود به منبر رفته و ضمن بیانات خود اظهار داشته: امنیت کشور توسط پلیس و مأموران انتظامی برقرار نمی‌شود چون آنها نمی‌توانند امنیت به وجود آورند بلکه امنیت کشور مدیون فداکاری‌های علما مخصوصاً خمینی می‌باشد. سپس درباره قانون حمایت خانواده صحبت و اظهار داشته: قانون پوچ طلاق که باعث ناراحتی و نارضایتی شده اگر خمینی در ایران بود اجرا نمی‌شد. و در خاتمه منبر به خمینی دعا نموده است.»
به دنبال این سخنرانی، وی بازداشت و تحت بازجوئی قرار می‌گیرد و سپس به زندان انفرادی می‌افتد و ممنوع‌الملاقات می‌گردد.
آقای احمدی در مشی مبارزاتی خود علیه رژیم پهلوی نه تنها ذره‌ای از اهداف عالیه خود پای پس نمی‌‌گذاشت، بلکه با درایت و زیرکی خاص خود سعی بر آن داشت تا از دست آنان خلاصی یابد و به فعالیت‌هایش ادامه دهد. از این رو در بازجویی‌ها مشاهده می‌شود که با فراست از اتهامات وارده شانه خالی می‌کند.
ایشان پس از آن که به دادگاه نظامی معرفی شد به مجازات سه ماه حبس تأدیبی محکوم گردید.
او که از هر فرصتی جهت افشای ماهیت ضد مردمی و اسلامی دستگاه حاکم استفاده می‌کرد، در سال 1350 در جلسه درس خارج آیت‌‌الله خادمی(ره) نسبت به سخنرانی یکی از نمایندگان مجلس سنا اعتراض می‌کند.
حجت‌الاسلام و المسملین احمدی در همین سال‌ها همراه با آیت‌الله سید جلال‌الدین طاهری در مسجد حسین‌آباد اصفهان نماز جمعه را اقامه می‌کرد و با ایراد خطبه‌های انقلابی فعالیت‌های انقلابیون را جهت می‌داده‌اند به گونه‌ای که پس از مدتی ساواک، مانع اقامه نماز جمعه می‌شود. به عنوان نمونه در یکی از این خطبه‌ها با درایت سیاسی و آینده‌نگری خود به لزوم تقویت بنیه علمی جوانان مسلمان اشاره نمود و آن را از نیازهای اساسی حکومت اسلامی آینده برمی‌شمارد:
«اسلام مکتب بهترین است، نه تنها بهترین در عقائد، نه تنها بهترین در اصول، نه تنها بهترین در اخلاق و نه تنها بهترین در اعمال و احکام و فروع، بلکه اسلام مکتب بهترین است و ملت اسلام برترین و بهترین‌اند یعنی: بهترین دکتر، بهترین تکنسین، بهترین حقوقدان، بهترین مشاور، بهترین مجاهد، بهترین جنگی، بهترین دانشمند، بهترین متفکر، بهترین فیلسوف، بهترین معتقد، بهترین آموزگار و استاد، مال اسلام است.
جوان‌ها! بنیه علمی خود را تقویت کنید، یک روزی نیاید که اگر شد اسلام بر مردم حکومت کند، آن وقت اسلامی یک مشاور حقوقی عالی نداشته باشد، یک حقوقدان و اقتصاددان نداشته باشد. بنیه عملیتان را تقویت کنید و جوانان سودمند و خدمتگاز باشید و این را بدانید بزرگترین ویرانی دشمن، سازندگی خودتان است؛ اگر خودتان را ساختید، دشمن و خانه دشمن را ویران کرده‌اید...»
حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در سال 1353 در شهرستان بروجن سخنرانی و در آن با اشاره به حضرت امام(ره) اعلام می‌دارد که:
«یکی از روحانیون بزرگ همیشه از قرآن صحبت می‌کرد ولی متأسفانه درمملکت ما از قرآن خبری نیست و به جای اینکه قرآن بر دولت حکومت کند، قرآن حاکم ارتش باشد و قرآن در دانشگاه‌ها و مدارس حکومت کند، ما قرآن را به مرده‌ها سپرده‌ایم و هر وقت کسی از دنیا رفت از قرآن استفاده می‌کند و دین سیاست با هم ولی اگر کسی از دین و سیاست قرآن پیروی کرد او را به زندان می‌اندازند و یا تبعید و اعدام می‌کنند ولی این روحانی بزرگ می‌گفت که برای کسی که قرآن را حاکم بداند، زندان ریاضت است و تبعید سیاحت است و اعدام زیر بار ننگ نرفتن و در راه حق و دین کشته شدن افتخار است. این روحانی دست از تبلیغ بر نمی‌دارد و حتی از آنجا از وضع نابسامان ایران می‌نویسد و کتاب‌ها و رساله‌ها منتشر می‌کند و مردم را به پیروی از قرآن هدایت خواهد نمود. پس برای یک روحانی نه زندان نه تبعید و نه اعدام مهم نیست.»
پرویز ثابتی مدیرکل اداره سوم پس از دریافت این گزارش چنین دستور می‌دهد:
«سریعاً نسبت به شناسائی و بازداشت و بازرسی از محل سکونت فرد مورد نظر اقدام و نتیجه اعلام.»
پس از آن ایشان دستگیر و پس از 19 روز از زندان شهربانی اصفهان آزاد می‌شود. در همین دوران زندان است که علی‌رغم جو موجود و شرایط غیرقابل تحمل فضای حاکم بر بازداشتگاه، در بند 4 زندان شهربانی، با بیان نهج‌البلاغه برای زندانیان اوقات زندان را بر خود و سایر زندانیان گوارا می‌نمود و سپس نماز جماعت برگزار کرد و حتی با حضور زندانیان بندهای دیگر نماز عید فطر را هم اقامه و جشن مفصلی برگزار می‌‌کنند که این مراسم باعث می‌شود ایشان را به سلول انفرادی منتقل و در آنجا پس از نارسایی قلبی، به بهداری زندان منتقل می‌شوند.
در سال 1354 از طرف ساواک مرکز، شصت و یک نفر از انقلابیون سراسر کشور ممنوع‌الخروج می‌شوند که یکی از آنها حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی بوده است. این ممنوعیت خروج از کشور تا سقوط رژیم استمرار داشته است.
در سال 1355 در یکی از مساجد اصفهان به ایراد سخنرانی می‌پردازند که این سخنرانی به درگیری‌هایی منجر می‌شود که گزارش آن در اسناد ساواک آمده است.
در سال 1356 به دنبال ارتحال ناگهانی و ابهام‌آمیز شهید آیت‌الله سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام خمینی(ره) در نجف اشرف، مجلس ترحیمی در مدرسه صدر بازار منعقد می‌گردد که باز حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در آن جلسه سخنرانی می‌کند.
مجدداً در مراسم شب هفتم آن مرحوم طی سخنرانی مفصلی از امام خمینی و فرزند مرحومشان تجلیل می‌نماید که بلافاصله به ساواک احضار و مورد بازجوئی قرار می‌گیرد. ایشان در بخشی از این سخنرانی می‌گوید:
«عالم تشیع افسرده و داغدار در حادثه ناگواری است که در نجف اشرف اتفاق افتاده است و آن حادثه جانگداز و اسفبار، درگذشت فرزند برومند مرجع عالی‌قدر شیعیان حضرت آیت‌الله العظمی آقای خمینی ایده‌الله است ... جامعه شیعه امیدش و آرزویش، آرمان شیعه در این فرزند برومند عالم با تقوا جمع بوده که سنگردار باشد ...
مکتب و مذهب را حمایت کنید... استعمارگران و استثمارگران و طاغوت و طاغوتیان و ایادی شیطانی آنها دشمنان سرسخت اسلام و مسلمین هستند. امپریالیسم موجود در عالم و صهیونیزم حاکم در دنیا ... فرزند نامشروع استعمار و غده سرطانی در دل ممالک اسلامی و ... کیان اسلام و مسلمین را تهدید می‌کنند.»
با آغاز حرکت توفنده نهضت امام خمینی(ره) و به دنبال انتشار مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات و اهانت به اسلام و روحانیت و شخصیت امام خمینی(ره) و به دنبال اعتراض خونین مردم قم، عده‌ای از علمای اصفهان از جمله حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی با حضور در منزل یکی از معاریف شهر، نامه‌ای خطاب به مراجع تقلید تنظیم و منتشر می‌نمایند که در قسمتی از این نامه چنین آمده است:
«جامعه روحانیت و طلاب علوم دینیه و مردم متدین این شهر (اساتید ـ دانشجویان ـ کسبه ـ تجار و غیره) برای اظهار انزجار و تعظیم شعائر با تعطیل عمومی نماز جماعت و دروس و منبر و بازارها و خیابان‌ها همدردی و تأثر خود را ابراز داشته و این اعمال ضدانسانی را که برخلاف قانون حقوق بشر و ضداخلاق و عدالت اجتماعی است، محکوم دانسته و این فاجعه بزرگ را که موجب از دست دادن سرمایه‌های ارزنده و غیرقابل جبران برای این ملت است، به پیشگاه ولی‌عصر ارواحنا له الفداء و مراجع معظم تقلید و مردم بلده طیبه قم، مخصوصاً خانواده‌های داغدیده مقتولین تسلیت گفته و اجر فراوان برای مردم مصیبت‌زده و فرج عاجل برای همه مسئلت می‌نماید.»
در فروردین سال 1357 در مراسم چهلم شهدای تبریز مجلس بزرگداشت باشکوهی با حضور آیت‌الله خادمی در مسجد حکیم اصفهان درحالی برگزار می‌شود که نیروی نظامی و امنیتی رژیم شاه اطراف این مسجد را به محاصره درآورده بود. حجت‌الاسلام و المسملن احمدی سخنرانی مفصل و روشنگرانه‌ای ایراد می‌کند:
«پس از حمد و ثنای الهی، درود و سلام بر پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم‌السلام و قرائت یکی از ادعیه مربوطه به شهامت و تلاوت آیه شریفه «قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی» سخن را اینگونه آغاز کرده‌اند: «مسئولیت گفتارم در این انجمن تنها به عهده خود اینجانب است و هیچ فردی در قبال گفته‌هایم مسئولیتی ندارد... و امیدوارم توفیق شهادت در راه الله نصیبم بشود [گریه حضار] و شما عشاق شهادت که با شنیدن کلمه تهیه و شهادت قلبشان با اشتیاق می‌تپد و آمادگی خود را برای فداکاری در راه اسلام و قرآن عزیز با شور و هیجان اعلام می‌دارید ... خلوص نیتی‌ ای پرودگار! و ارداه‌ای آهنین و عزمی راسخ ای رب‌العالمین! و قدرتی شکست‌ناپذیر ... ای قاصم الجبارین! عنایت کن تا بتوانیم مردانه در مقابل طاغوت‌های زمان در مقام حمایت از اسلام و قرآن و سنگر تشیع فداکاری‌ کنیم و از خودگذشتگی نشان دهیم.»
سپس با بهره‌گیری از قرآن، نهج‌البلاغه، خطابه‌ها و نامه‌های مرجع بزرگوار و عظیم‌الشأن و مجاهد فی سبیل‌الله امام جامعه شیعه حضرت آیت‌الله العظمی امام خمینی مطالب خود را چنین بیان می‌کنند:
«مدت‌هاست دشمن خاموشم کرده تا دوستان فراموشم کنند تا این که این فرصت به لطف خدا به دستم آمده است باید این مطالب را به شما بگویم ... خدایا! جز جان ناقابل چیزی نداریم در طبق اخلاص به آستانه علی آوردیم به آستانه پیغمبر آوردیم به آستانه اسلام و مسلمین و این مردم آوردیم خدایا! خودت بپذیر ...
ندای مظلومان و یتیمان قم و تبریز به گوش می‌رسد و نیز ندای مردم لبنان و فلسطینی ... حوادث قم و تبریز یک طرف، حمله ناجوانمردانه و بی‌رحمانه و سبعانه اسرائیل عامل حمایت شده آمریکا و این حکومت به مردم فلسطیلن و جنوب لبنان و کشتار دسته‌جمعی مسمانان ویران کردن خانه‌ها و آواره کردن دویست هزار گوینده لااله‌اله‌الله یک طرف با یک مثلث در سه زاویه به اسلام ضربه می‌زند: آمریکا، اسرائیل، ایران.
حزب رستاخیز، خانه حکومت جبار است، خانه حکومت ضد خلق و خالق است مگر ممکن است ملت رنجیده و ستمدیده ایران با این دودمان هرگز آشتی کند، مگر ممکن است تفاهم داشته باشد، تنها آنچه میان ملت و حکومت حاکم است، تخاصم و مقابله است. امروز جامعه ایران به دو بال نیاز دارد بال تحرک و بال تفکر، امروز جامعه ایران نیازمند ابوذر است و تا ابوذرها از دل اجتماع به وجود نیایند، کاخ سبز معاویه دگرگون و واژگون نمی‌گردد.
نه تنها دو اربعین بلکه پنجاه سال است، با اربعین‌ها روبرو هستیم منتها دیر رهبر پیدا کردیم. پدرم در زندان به دیدنم آمد و گفت پسرم به زندان افتادی، گفتم پدر اگر شما و شماها به زندان رفته بودید، امروز من و ما گرفتار زندان نبودیم ... و اعدوا لهم ما استعطتم من قوه، نیروهای خود را در مقابل دشمنان بیرون و درون بسیج کنید. اسلام مکتب آمادگی و مسجد پایگاه تجهیز قواست ... مسجد در عین حالی که مرکز عبادت است پایگاه شهادت هم هست؛ مردم باید از کمینگاه محراب تا سنگرمنبر همه جا را میدان پیکار در راه خدا بدانند درحالی که از آزادی دمکراسی سخن می‌گویند، خفقان و اختناق حکومت می‌کند. من خود که به پیام این رهبر [امام خمینی] کاملاً ملتزمم»
گزارشگران ساواک سخنرانی او را تحریک‌آمیز و برخلاف مصالح کشور دانسته می‌نویسند:
«مطالبی توهین‌آمیز نسبت به مأمورین انتظامی و دستگاه‌های دولتی ایراد و حاضرین را به قیام دعوت نمود. وی حدود 2 ساعت سخنرانی و در ساعت 1900 حاضرین از مسجد خارج و از کوچه‌های اطراف به خیابان‌های چهارباغ پائین و عبدالرزاق آمده و در اثر تحریک قبلی ضمن دادن شعارهای مضره با سنگ شروع به حمله به اتومبیل‌های پلیس و شکستن شیشه‌های بانک مسیر خود و هتل داریوش نموده که به منظور جلوگیری از تظاهرات و اغتشاش و تسّری به سایر خیابان‌ها مأمورین با پرتاب نارنجک گاز اشک‌آور آنها را متفرق ولی چون درصدد ورود به خیابان‌ چهارباغ و ایجاد آشوب بودند با شلیک چند تیرهوایی آنها را متفرق و تعداد 33 نفر به وسیله شهربانی دستگیر شده‌اند.»
پس از ارسال این گزارشها ثابتی، مقام عالی امنیتی به ساواک اصفهان دستور می‌دهد:
«با تشکیل کمیسیون امنیت اجتماعی، سیداحمد فروشانی فرزند مصطفی که عامل تحریک و اخلال‌گری بود به یکی از مناطق سنی‌نشین تبعید و نتیجه اعلام.»
با توجه به وضعیت فوق‌العاده‌ای که پیش آمده بود حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی مجبور به ترک اصفهان می‌گردد. در اجرای دستور ساواک مرکز روز 14 / 1 / 37 کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی در فرمانداری اصفهان تشکیل و آقای احمدی، به مدت دو سال تبعید در سقز محکوم می‌گردد. سپس مزدوران رژیم شبانه به خانه ایشان ریخته با چشم بسته وی را به سقز منتقل می‌کنند.
در این تبعیدگاه شخصیت‌های دیگر همچون آیات و حجج اسلام نوری همدانی، سیدعلی محمد دستغیب، مرتضی فهیم کرمانی، ... و پدر شهیدان زین‌الدین نیز حضور داشته‌اند.
آقای احمدی در تبعیدگاه نیز آرام ننشست. پس از گذشت حدود یک ماه از تبعید اعلامیه شدید‌اللحن روحانیون تبعیدی سقز درباره اوضاع ایران انتشار می‌یابد. این اعلامیه پس از بسم‌الله و آیه شریفه «ربنا افرغ علینا صبراً و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین» با این جمله شروع شده است:
«بارخداوندا! چه سایه شومی بر سر ملت مسلمان ایران افتاد، اینها چقدر وقیح و بی‌شرمند؟ مردم جهان بدانند، خلق ایران گرفتار یک مشت اوباش درنده و عاری از شرم و عار و فاقد غرایز و عواطف انسانی هستند که با کمک اربابان استثمارگرشان خصوصاً رژیم آمریکا، بر تمام مقدرات آنها مسلطند، از هیچ اجحاف و تجاوزی نسبت به دین و ناموس و اموال آنها فروگذار نمی‌کنند.»
این اعلامیه با امضای چهار نفر از جمله حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی منتشر شده است. وضعیت تبعیدیان در آن مقطع وضعیت بسیار ناهموار و دشواری بوده است. ایشان خود در پایان همین اعلامیه به این موضوع اشاره کرده‌اند:
«ذیلاً به اطلاع ملت مسلمان ایران می‌رسانیم که از ما تبعیدشدگان در این شهر که امیدواریم موطن شهادتمان باشد، تمام حقوق فردی و اجتماعی سلب شده و حتی سکنا و آمد و شد و تماس با مردم و اقامه جماعت و هیچ‌گونه صحبت و موعظه‌ای را نداریم و تلگراف‌ها و نامه‌هایی که برای ما می‌آید به شهربانی فرستاده می‌شود و گاهی پس از یک هفته تلگراف با نامه باز شده و تاریخ برداشته و به دست ما می‌رسد و ما را به قتل و ضرب تهدید می‌کنند.»
در مدت تبعید انقلابیون، مردم قدرشناس اصفهان و خمینی‌شهر و سایر شهرهای کشور به سقز رفته و با او ملاقات و در این جلسات ضمن آگاهی حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی از اوضاع منطقه، رهنمودهای لازم را جهت ادامه نهضت ارائه می‌نمود.
به فاصله دو ماه بعد اعلامیه دیگری به امضای حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی و همسنگرانشان صادر می‌شود. پنجمین اعلامیه که با دست‌خط آقای احمدی تهیه و توزیع می‌شود، خطاب به مراجع تقلید و درباره لزوم ادامه مبارزه تا پیروزی انقلاب اسلامی است. این نامه مربوط به مرداد 1357 است و حاوی نکات مهمی در هدایت مسیر انقلاب اسلامی است.
جمع روحانیون تبعیدی در یک تدبیر دسته‌جمعی تصمیم می‌گیرند در یکی از مساجد شهر هر روزه به اقامه نماز جماعت و سخنرانی بپردازند و هر روز یکی از آنان به عنوان امام جماعت و سایرین به همراه مردم به عنوان مأموم نماز را اقامه کنند در یکی از این روزها شهربانی به دلایلی یکی از تبعیدشدگان را بازداشت می‌کند. روحانیون دیگر بر طبق برنامه هر روز به همراه مردم به مسجد می‌روند اما با درِ بسته مواجه می‌شوند. آن روز نوبت امامت حجت‌‌الاسلام و المسلمین احمدی بوده است ایشان با کمال شهامت و تدبیر، عبای خود را به عنوان سجاده در مقابل درِ بسته مسجد می‌اندازند و نماز را به همراه مردم در خیابان و در انظار عموم باشکوه هرچه تمام‌تر اقامه می‌کنند و پس از نماز با فریاد الله‌اکبر در پیشاپیش نمازگزاران جهت اعتراض به دستگیری آن روحانی به طرف شهربانی به راه می‌افتد. رئیس شهربانی سقز آنچنان مرعوب می‌شود که پیش از رسیدن جمعیت دستور آزادی زندانی را صادر می‌کند.
تلاش‌های وکیل مدافع ایشان باعث تقلیل حکم تبعید از دو سال به شش ماه و آزادی ایشان می‌شود. حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی حضور خود را در سقز فرصتی ارزشمند برای بیداری مردم محروم این منطقه دانسته و در راستای ترویج افکار انقلابی امام خمینی و گسترش نهضت و انقلاب با انجام اقداماتی از قبیل جهت دادن به راهپیمایی‌ها، انجام سخنرانی‌ها، اقدام در جهت نزدیکی و همدلی شیعه و سنی و تهیه و تدوین اعلامیه و ... موجب گشت مسئولان رژیم را وادار سازد که پس از شش ماه تبعید، حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی را از سقز تحویل کمیته مشترک ضدخرابکاری تهران دهند.
وی مأموران رژیم را با زیرکی خاصی به بازی می‌گیرد. پاسخ‌های وی در بازجویی‌ها و دفاعیات به ظاهر حکایت از نوعی تسلیم می‌نماید اما باطنی مواج و پرخروش را ترسیم می‌کند که حرکت با عزمی استوار در درون آن نهفته است؛ چنانچه سیری دقیق در اسناد، مؤید این زیبایی و لطافت می‌باشد.
یکی از بازجویان درباره وی اعلام می‌کند که:
«با توجه به سابقه نامبرده بالا که از روحانیون افراطی مخالف می‌باشد، هیچگاه به تذکرات مقامات توجهی نداشته و در طول بازجوئی روحانیون همفکر و افرادی که نشریات و جزواتی برای او آوردند (متن گزارش) معرفی ننموده است.»
ایشان در زندان با شخصیت‌های مبارزی همچون مرحوم آیت‌الله دکتر محمد مفتح هم سلول و با مرحوم آیت‌الله احمد آذری قمی، محمدجواد حجتی کرمانی و سیدهادی خامنه‌ای هم‌بند بوده‌اند.
ایشان پس از آنکه به علت فشار مردم انقلابی بر رژیم از زندان آزاد گردید در تاریخ 12 / 8 / 57 به اصفهان وارد و مورد استقبال با شکوه مردم اصفهان قرار گرفت.
یک روز پس از آزادی در راهپیمایی عظیم مردم اصفهان شرکت نموده و به سخنرانی می‌پردازد. مطبوعات آن زمان درباره این راهپیمایی که از صحنه‌های برجسته انقلاب اسلامی است چنین گزارش دادند:
«امروز (13 / 8 / 57) اصفهان شاهد یکی از عظیم‌ترین راهپیمایی‌های مردم این شهر طی ماه‌های اخیر بود و بیش از دویست هزار نفر از طبقات مختلف در کمال آرامش خواستار برقراری حکومت اسلامی شدند. راهپیمایی‌ پس از اجتماع مردم در مدرسه صدر بازار آغاز شد و سپس تظاهرکنندگان درحالی که شعارهای پارچه‌ای با عکس‌های بزرگی از حضرت آیت‌الله العظمی خمینی در دست داشتند در صفوف منظم از میدان نقش جهان، خیابان‌های سپه، چهارباغ، سی و سه پل و چهار باغ بالا گذشتند و وارد دانشگاه اصفهان شدند. این گروه در زمین فوتبال دانشگاه و در جمع دانشجویان نماز جماعت گزاردند و در بین دو نماز اعلامیه اخیر امام خمینی خوانده شد و در پایان حجت‌الاسلام احمدی که اخیراً از بازداشت فرمانداری نظامی آزاد شده است به تفضیل پیرامون مبانی اسلام و لزوم وحدت همگانی سخن گفت و سپس تظاهرکنندگان به آرامی پراکنده شدند.»
و سه روز بعد در جمع دانشجویان حاضر می‌گردد:
«کلاس‌های دانشگاه صنعتی آریامهر و مجتمع آموزش صنعتی اصفهان بعد از ظهر روز گذشته تعطیل بوده و سیدمحمد احمدی فروشانی شغل واعظ که دارای سابقه قبلی می‌باشد بعد از ظهر روز 15 / 8 / 1357 به دانشگاه آریامهر اصفهان وارد و در اجتماع دانشجویان سخنان تحریک‌آمیزی بیان و سپس به اتفاق 200 نفر از دانشجویان نماز جماعت برگزار نمود.»
با مهاجرت حضرت امام به پاریس حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در اقدامی مشترک با سایر علماء خمینی‌شهر تلگرافی خطاب به ژیسکار دستن رئیس‌جمهور فرانسه مخابره کردند.
آقای احمدی مجدداً در تاریخ 20 / 8 / 1357 توسط مأموران ساواک اصفهان و فرماندار نظامی اصفهان دستگیر و پس از بازداشت مورد بازجوئی قرار می‌گیرد.
وی در مقابل این سوال که شما خواهان چه نوع حکومتی هستید و آیا نظرتان در مورد بقاء حکومت سلطنتی و ادامه آن در خاندان پهلوی چگونه است، می‌گوید:
«من شخصاً خواهان حکومتی هستم که در سایه آن دین و دنیای جامعه به نحو احسن تأمین می‌گردد و به اسلام عمل گردد و اسلام به طوری صحیح به مردم تفهیم گردد و مردم به آن عمل نمایند و حقیقت اسلام برای مردم روشن گردد تا ایمان جامعه به اسلام تقویت گردد و انحراف فکری و عملی و اخلاقی پیدا نکنند. این تنها خواسته شخص بنده است که به یاری خدا انجام گردد و مردم در پرتو نور قرآن سعادتمند گردند. مجریان این خواست از نظر شخص این جانب خواست مردم را انجام داده و می‌خواهم خداوند جامعه ما را به صراط مستقیم اسلام مقدس در پرتو تشیع کاملاً هدایت فرماید تا همه در امن وامان زندگی کنند.
.... اصولاً در منطق اسلام حکومتی که در نظر اسلام امضاء می‌شود حکومتی است که زیربنای اعتقادی اسلامی داشته باشد و مروج اخلاق و قوانین اسلام باشد و عدالت‌ اجتماعی انجام گردد. آزادی که منطق اسلام است [به مردم] داده شود؛ دموکراسی واقعی تحقق یابد. ظلم و فساد برچیده شود همه از حقوق حقه خود بهره‌مند شوند و حق‌کشی نگردد و بر مبنای اعتقاد به الله اداره گردد.»
پس از آنکه مأموران رژیم از دستگیری ایشان طرفی نمی‌بندند و وی را آزاد می‌نمایند. ناجی، فرماندار نظامی اصفهان درباره او می‌نویسد:
«به نامبرده هشدار داده شود باز وضعیتی به وجود نیاورد که خانواده وی و اولادهای وی با ناراحتی بیشتری دچار شوند.»
آقای احمدی پس از آزادی مجدداً در اجتماعات عظیم مردم اصفهان شرکت نمود:
«اطلاعات واصله از از وضعیت اجتماعی که در داخل مسجد حکیم همه روزه از صبح تا ظهر تشکیل می‌گردد به شرح زیر به عرض می‌رسد 1ـ تعداد جمعیت به حدی است که حیاط و شبستان‌ها گنجایش همه جمعیت را نداشت به‌ طوری که روز پنج‌شنبه 7 / 10 / 1357 از مردم تقاضا شده به ‌طور ایستاده به سخنرانی‌ها گوش دهند که جای کمتری را اشغال کنند. مع‌الوصف عده‌ زیادی در کوچه‌های اطراف جمع شده و قادر به وارد شدن به مسجد نبودند.
2ـ واعظی به نامه سیدمحمد احمدی فروشانی که از افراطیون مذهبی و محرکین شناخته شده و با سابقه متعدد می‌باشد همه روزه سخنرانی‌های تحریک‌آمیز می‌نماید به ‌طوری که در صحبت‌های خود در روز جاری (7 / 10) بیوگرافی خود را برای مردم بازگو نموده و اظهار داشته به خاطر مجاهدات و مبارزاتی که از سال‌ها پیش داشته‌ام بارها دستگیر و زندانی شده‌ام و حتی مدتی قبل به سقز تبعید شدم و در سنگر جدید به فعالیت مشغول گردیدم و امروز با پشتیبانی شما مردم اینجا هستم. دیگر امروز روز نشستن نیست. همه به پا خیزید. و در این اثنا خود در روی منبر به پا خواسته و بقیه سخنرانی خود را به طور ایستاده ادامه داده و اضافه کرده از نشستن خسته‌ام.»
اظهار داشته: ما به مبارزات خود تا پیروزی نهایی ادامه خواهیم داد. نامبرده سپس در مورد مبارزات امام حسین بحث کرد و نتیجه‌گیری نمود که ما باید از امام حسین درس عبرت و سرمشق بگیریم. احمدی سپس از اعتصابیون شرکت نفت ـ برق و گاز، دانشگاهیان، معلمان و بازاریان تشکر کرد و اظهار داشت: ما به رهبری امام خمینی برای رسیدن به جمهوری اسلامی که چندان هم به آن دور نیستیم با دولت مبارزه می‌کنیم. دولت به اندازه کافی نفت و سایر مواد سوختی دارد و به قول خودش به اندازه یکسال ذخیره دارد و این قحطی مصنوعی را برای به زانو درآمدن قیام و نهضت مقدس ما به وجود آورده است و می‌خواهد مردم را دچار پریشانی و اضطراب کند. باید برای رسیدن به پیروزی صبر و استقامت کرد و به یکدیگر کمک نمود.»
منبع ساواک در پایان این گزارش می‌نویسد:
«سیدمحمد احمدی فروشانی پس از بازگشت از تبعید در اکثر تظاهرات و راه‌پیمایی‌ها شرکت کرده و مردم را به ادامه اعتصابات و تعطیل مغازه‌ها تحریک نموده است و به نظر می‌رسد زندان و تبعید کمترین تأثیری در روحیه افراطی و اخلالگرانه وی نداشته است.»
این سخنرانی‌ها تا طلیعه پیروزی انقلاب اسلامی سیر صعودی داشت.
با روی کار آمدن دولت شاپور بختیار و قطعی شدن ورود امام خمینی(ره) به کشور، مردم ایران برای استقبال از امام (ره) آماده شده بودند که با بسته شدن فرودگاه مهرآباد و به تعویق افتادن ورود حضرت امام(ره) حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی به همراه سایر علمای اصفهان در اعتراض به این عمل در مسجد سید اصفهان تحصن کردند و تا آخرین ساعات تحصن در مسجد حضور یافت.
برای اطلاع بیشتر از چگونگی فعالیت‌های سیاسی ایشان در این دوران خاطرات یکی از انقلابیون اصفهان خواندنی است:
«وقتی که حضرت امام خمینی پرچم مبارزه با حکومت شاهی را بر دوش گرفت آقای احمدی از پیشگامان مبارزه در اصفهان و خمینی‌شهر بود در بحث‌ها و در منبرها، با آن بیان رسا و منسجم، پیوسته از حق دفاع می‌کرد، در جلسات جوانان انقلابی و در اردوهای خاص مبارزان اصفهان حاضر می‌شد و با جوانان و میانسالان که در تلاش‌های مبارزاتی فعال بودند همگامی می‌کرد و پیوسته مشوق و مؤید آنها و بسیاری از اقداماتمان مشترک بوده او لحظه‌ای از تشویق و حمایت انقلابیون و دفاع از آنها کوتاه نمی‌آمد، به‌ طوری که ما او را یکی از پشتوانه‌های جدی خود می‌دانستیم و به پشتگرمی او گام‌هامان را سریعتر بر می‌داشتیم. وجود افرادی مانند آیت‌الله خادمی، آیت‌الله سیدمحمدرضا خراسانی (رئیس حوزه علمیه اصفهان و مدرس مدرسه صدر) و آیت‌الله العظمی آقای سیدعلی بهبهانی و آیت‌الله حاج آقا رحیم ارباب، حجت‌الاسلام سیدمحمد احمدی ... نه تنها در جهت انسجام گروه‌های مذهبی و پایه‌ریزی ایدئولوژی مبارزه مؤثر بود، که پایه عجیب و غریبی در جهت مبارزه منطقی برای آینده مبارزین و رهایی از اسلام قشری محسوب می‌شد.»


پس از پیروزی انقلاب اسلامی
با پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط رژیم 2500 ساله شاهنشاهی، مردم به خیابان‌ها ریخته و به شادی و سرور پرداختند. در خمینی‌شهر نیز هزاران نفر از مردم به خیابان‌ها ریخته و هر لحظه احتمال حمله به مراکز نظامی و انتظامی شهر می‌رفت و در آن زمان با حضور حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در میان مردم و انتشار اعلامیه‌های متعدد با مدیریت صحیح و مقبولیتی که ایشان در بین عامه مردم داشت، نظم و انضباط و امنیت کامل بر شهر حکمفرما شد و مراحل دستگیری مأموران و عوامل اصلی رژیم از گوشه و کنار شهر آغاز گشت.
حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در تاریخ 26 / 11 / 1357 طی پیامی خطاب به مردم خمینی‌شهر اعلام کردند که:
«امروز که انقلاب غرورآفرین شما تحت رهبری‌های خردمندانه قائد اعظم امام خمینی به ثمر رسیده و ... به خاطر همیشه زنده نگاه‌داشتن روحیه انقلابی و رسیدن به پیروزی کامل، مطالب زیر را همواره باید درنظر داشت.
الف ـ انقلاب ما یک انقلاب صددرصد اسلامی است و دین مکتب آزادیبخش، دین آزادی اندیشه و سازنده اندیشه‌هاست.
ب ـ توصیه به حفظ و استمرار اتحاد و هماهنگی و پرهیز از هرگونه اختلاف و تشتت.
ج ـ برادران و خواهران مسلمان با کمال تیزهوشی و درایت، مراقب اوضاع باشند که به حیثیت انقلاب اسلامی و مردمی ما لطمه‌ای وارد نشود و عناصر فرصت‌طلب ضدانقلاب که بلندگوهای رژیم طاغوتی و استعمار بوده‌اند نمی‌توانند بلندگوی انقلاب آزادیبخش ملت ما باشند.
د ـ تشکیل مستمر کمیته‌ها و جلسات هماهنگی و بررسی حوادث و سخنرانی‌های آموزنده و بررسی و تجزیه و تحلیل دقیق مسائل جاری.
ﻫ ـ اطاعت از فرمان مرجع و قائد اعظم در شکستن اعتصابات به معنی ختم مبارزه نیست بلکه ادامه انقلاب و تغییر شکل مبارزه است.
و ـ در این مقطع زمان، رسالت و مسئولیت ما سنگین‌تر گردیده و باید متذکر بود که ما را غفلت و غرور فرا نگیرد و به دشمن امکان فعالیت و تجدید قوا داده شود.»
در تاریخ 29 / 11 / 57، نامه‌ای از سوی امام خمینی خطاب به حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی ارسال می‌شود:

«چون راجع به خمینی‌شهر گزارش‌هایی می‌رسد مستدعی است جنابعالی اوضاع آنجا را زیرنظر گرفته سامان دهید ان‌شاء‌الله استقرار کامل در کشور اسلامی ما حکمفرما گردد. ...»
مجدداً در تاریخ 4 / 12 / 57 پیام دیگری از سوی حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی خطاب به مردم منتشر می‌شود:
«باید بدانیم که این پیروزی‌های افتخارآفرین به سادگی به دست ما نرسیده و بهای این پیروزی خون هزاران جوان گلگون‌کفن است که چه در در شکنجه‌گاه‌های رژیم طاغوت ریخته شده و چه در صحنه مبارزات خلق مسلمان ما بر سنگفرش خیابان‌ها نقش بسته ... و طبق فرمایش پیغمبر اکرم حضرت محمد(ص) ما امروز از جهاد اصغر برگشته‌ایم و اکنون جهاد اکبر، مبارزه با نفس و ایجاد روحیه خودسازی و تقوای انقلابی به وجود فرد فرد ماست و به همین جهت باید بدانیم اکنون دوران سازندگی فرارسیده، دورانی که ما باید عملاً نشان بدهیم لیاقت پذیرش حکومت دمکراسی و عدل اسلامی را داریم پس باید با کمال متانت و صبر انقلابی پیش برویم و مشکلات را هموار سازیم. باید بدانیم که دوران سیاه و طاغوتی پهلوی طی پنجاه سال سلطه ظالمانه خود تمام مبانی اخلاقی، فرهنگی، اسلامی، اقتصادی و اجتماعی ما را ویران ساخته و اکنون نمی‌توان یک شبه تمام این خرابی‌ها را ترمیم کرد زیرا انقلاب باید تغییر و تحولات بنیادی به وجود آورد و این کار احتیاج به زمان دارد. ...»


در سنگر امامت جمعه
محبوبیت حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در میان مردم خمینی‌شهر و نظارت و اشراف ایشان بر اوضاع شهر باعث شد که مردم شهر طی طوماری از امام خمینی(ره) درخواست نمایند که حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی را به امام جمعه خمینی‌شهر منصوب نماید. بنیانگذار جمهوری اسلامی در تاریخ 17 رمضان 1399 قمری مطابق با 20 / 5 / 1357، طی حکمی ایشان را به عنوان امام جمعه شهرستان خمینی‌شهر منصوب نموده و اولین نماز جمعه در این شهر در روز قدس همان سال با شرکت هزاران نفر از مردم مبارز خمینی‌شهر برگزار گردید.
نماز جمعه ایشان همواره از پرجمعیت‌ترین و پرمحتواترین نمازهای جمعه بود.
خطبه‌های نماز جمعه ایشان بیشتر حول محورهای ولایت فقیه، موضوع جنگ و ضرورت حضور مرد در جبهه‌ها و کمک و پشتیبانی از رزمندگان اسلام و از همه مهم‌تر تبیین خط امام و اسلام ناب محمدی(ص) و مقابله با جریان‌‌های انحرافی بود.
حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی تا پایان عمر این منصب را عهده‌دار بود.
در سنگر مجلس شورای اسلامی
با استحکام یافتن پایه‌های اساس جمهوری اسلامی، ارکان‌های قانونی یکی پس از دیگری به وجود آمدند. با نزدیک شدن انتخابات اولین دوره مجلس شورای اسلامی، با توصیه علماء و روحانیون منطقه نامزد نمایندگی مردم خمینی‌شهر گشته و در مورخه 24 / 11 / 1358 موفق شد که با رأی قاطع مردم(2 / 98%) به عنوان اولین نماینده این شهرستان به مجلس شورای اسلامی راه یابد.
وی در طول دوران نمایندگی در کمیسیون رسیدگی به سؤالات فعالیت داشت.
نطق‌های برخاسته از بینش انقلابی ایشان هنوز شنیدنی و خواندنی است.
ایشان در دوره چهارم مجلس نیز به نمایندگی مردم خمینی‌شهر انتخاب گردید.
استقلال رأی و آزاداندیشی آن مرحوم، اجتناب از مصلحت‌اندیشی و تملق‌گویی، صراحت‌ لهجه و حق‌گوئی، انتقاد خیرخواهانه از همه بخش‌های انقلاب و نظام، پرهیز از رفیق‌بازی و ملاحظات دنیایی همه و همه ِیادآور ویژگی‌های فراموش‌نشدنی مرحوم شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس در مجلس بود، و همین خصایص از مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی چهره‌ای محبوب، مردمی و جاودانه ساخته بود.


مقابله با انحرافات
حجت‌الاسلام و المسلمین احمد به مقتضای شأنی که برای امامت جمعه قائل بود و روحیه آزادمنشی که داشت، همواره خود را از درگیر کردن در مسائل جناحی برحذر می‌داشت و در نقش پدری که خیر همه فرزندانش را می‌خواهد، ظاهر می‌شد اما اگر احساس می‌کرد که جریانی انحرافی قسمتی از بخش‌های نظام را مورد حمله سرطانی خود قرار داده، ساکت نمی‌نشست و در خطبه‌های نماز جمعه در مقابل آن می‌ایستاد و مردم را به هوشیاری و مقابله آگاهانه فرامی‌خواند.
ویژگی‌های اخلاقی
آن مرحوم ارادتی خالصانه و صادقانه به آستان مقدس معصومین علهیم‌السلام می داشت، به ویژه به ساحت امیرمؤمنان علی علیه‌السلام و سالار شهیدان بی‌نهایت عشق می‌ورزید.
سراسر وجود او از مهر مولا و مقتدایش سرریز بود و این از کلام شیوا و رسایش و حق‌گرایی و عدالت‌خواهی‌اش و شهامت و شجاعتش که همه از پیشگاه علوی پرتو می‌گرفت، آشکار بود. سرمشق مبارزات و جانفشانی‌هایش هم سیدالشهداء(ع) بود که یاد و نام آن حضرت، به او قوت دل می‌داد و عزمش را در راه مبارزه راسخ‌تر و گامهایش را استوار می‌ساخت.
ایشان در راستای تعظیم شعائر دینی هر فرصتی را غنیمت می‌شمرد و زبان خود و فضای منطق خود را به نام و یاد اهل بیت‌ علیهم‌السلام معطر می‌ساخت. او عشق آگاهانه به اهل بیت(ع) توأم با احساس مسئولیت را مطلوب می‌دانست، در یکی از خطبه‌های نماز جمعه پیش از انقلاب (سال 52 ـ 51) چنین می‌فرماید:
«گاهی می‌گویند: «یالیتنا کنا معکم فاَفوز فوزاً عظیما» اما هر روز در هر گوشه از مملکت و هر شهری کربلا را می‌بینند و ... تکان نمی‌خورند آگاهی برداشت نمی‌کنند. باید آگاهی پیدا کرد اگر آگاه به راه حسین شدیم و ایمان آوردیم، اینجا باشیم در کربلاایم؛ و اگر آگاه نبودیم و باور نکردیم و در راهش قدم برنداشتیم کربلا باشیم، به شما بگوییم در قلب اسرائیل‌ایم.» حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی در نوار وصیتی که از ایشان برجا مانده، این موضوع را چندین بار مورد تأکید قرار داده‌اند:
«... و من عمری را در راه امام حسین ـ که شرف اسلام و انسان است ـ به سر بردم و بزرگترین افتخارم این است که اگر گناه کارم و مقصر؛ ولی نوکر این خانواده بوده و هستم و از خداوند مسألت می‌کنم تا آخرین دقائق عمر با حب و ولای علی و آن، مرا نگه دارد و بمیراند.»
از هیچکس هیچ انتظاری نداشت و هرگز به کسی روی نمی‌زد و تملّق کسی را نمی‌گفت و مداحی کسی را نکرد و به معنای واقعی فردی آزاده، مستقل و با ایمان بود.
زندگی ساده‌اش و التزام وی به زندگی طلبگی مثال‌زدنی بود. در این جا مناسب است خاطرات یکی از نمایندگان اصفهان در دوره اول مجلس را مرور کنیم:
«او تا می‌توانست از امکانات دولتی استفاده نمی‌کرد. در دوره اول به یاد دارم شب‌ها در مجلس می‌خوابید، اتومبیل‌ و منزل از مجلس نگرفت. اگر مراجعاتی در دوره اول داشت گاهی در منزل ما که نزدیک مجلس بود و یا در خود مجلس، جلسات خود را تشکیل می‌داد. نگهبان و پاسدار و گارد انتخاب نکرد. اگر با هواپیما سفر می‌کرد مثل مردم عادی به ترمینال فرودگاه می‌رفت. حتی یک دفعه که با هم در هواپیما بودیم سوار اتومبیل تشریفات که پای پلکان هواپیما می‌آمد، نشد و با همان اتوبوس‌ها که مردم می‌رفتند، به سالن مسافران رفت، در تمام دوره امام جمعه بودن، از اول پیروزی انقلاب تا آن موقع که می‌توانست نماز جمعه بخواند، غیر از اتومبیل پیکان سوار نشد. نهایت سعی را داشت به خاطر امام جمعه و یا نماینده مجلس بودن، زندگی‌اش با دیگران متفاوت نباشد. در همان دوره اول مجلس مجبور شد وام‌هایی از چند صندوق قرض‌الحسنه بگیرد. مرحوم احمدی یک عمر با فقر و مناعت طبع و آزادگی زندگی کرد.»
حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی دوره چهارم مجلس را هم با کمال سادگی گذراند. رفت و آمد او از اصفهان به تهران در اکثر اوقات با اتوبوس‌های عمومی و بدون همراه صورت می‌گرفت.
به دنیا و تمامی مظاهر آن پشت‌پا زد و زندگی خود را وقف دفاع از اسلام و حمایت از امام و عشق به رزمندگان اسلام نمود.
وی شخصیتی مردمی بود که با تواضع و بدون تکلف با مردم در ارتباط بود و مشکلات آنان را به گوش مسئولان می‌رسانید.
از حدمات ایشان در خمینی‌شهر می‌توان به ایجاد کتابخانه بزرگ الغدیر، مدرسه ابتدایی شهید باهنر، پروژه احداث و راه‌اندازی جاده کمربندی خمینی‌شهر، فراهم‌کردن همه مقدمات لازم برای بهره‌برداری از بیمارستان شهید اشرفی اصفهانی، کمک مؤثر در راه‌اندازی مؤسسه تحقیقاتی، بهداشتی و درمانی حضرت رسول(ص)، ساخت و تکمیل مصلای بزرگ نماز جمعه، گازرسانی چند بخش و روستای خمینی‌شهر، توسعه اختیارات نیروی انتظامی و ... اشاره نمود.


شهامت و پایداری
تعبیر «سید نترس» تعبیری بود که توده مردم به هنگام یادکرد حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی بر زبان می‌آورند. او بی‌گمان از بی‌باکان روزگار بود از هیچ چیز و از هیچکس به جز خدای لایزال نمی‌ترسید. در دوران مبارزه پیش از انقلاب، با آن خفقان و فشارهای حکومت جائر، در سخت‌ترین شرایط به منبر می‌رفت و بی‌واهمه با بیان مواضع انقلابی خود لرزه بر ارکان رژیم می‌افکند. دوستانش می‌گویند هرگاه منبری‌ها از پذیرفتن سخنرانی سرباز می‌زدند و هر یک به دلایلی عذر می‌آورند، می‌دانستیم که یک نفر هست که جواب رد به درخواست انقلابیون نمی‌دهند و ما را در هیچ وضعیتی ناامید نمی‌سازد. علی‌رغم همه تعهدهای کذایی به ساواک که دیگر به منبر نروند و یا به مسائل سیاسی نپردازند هنوز از قید و بند بازداشت و زندان آزاد نشده، جسورانه بر منبری دیگر و خطابه‌ای آتشین‌تر به روشنگری ادامه می‌دادند.
پس از انقلاب نیز بدون ملاحظات و مصلحت‌اندیشی‌های معمول به انتقاد سازنده از عملکردهای نادرست می‌پرداخت.
حجت‌الاسلام حسن احمدی برادر ایشان در مورد اقدامات ایشان می‌گوید:
«هر وقت ایشان سرشان را می‌تراشید می‌فهمیدیم که یک حرکت سیاسی می‌خواهد انجام بدهد یعنی آنقدر خودش را مجهز بر همه کار می‌کرد اصولاً سر تراشیدن مظهر این است که انسان از زیبایی‌های دنیا چشم‌پوشی بکند و این‌طور بود آن وقتی که بنا بود از حق دفاع کند دیگر هیچی جلودارش نبود، زندان، تبعید، تحقیر، تهدید، اصولاً اینها برایشان اهمیت نداشت آن‌جا هم که احساس می‌کرد به مسیر باطل دارد حرکت می‌کند محال عقل بود که یک قدم بردارد.»
حق‌جویی و حق‌گویی: او در نقد و انتقاد، ملاحظات و مصلحت را به کناری می‌نهاد و با زبان گویای خود واقعیت‌های تلخ جامعه را برملا می‌ساخت. در آغاز یکی از نطق‌های خود در مجلس می‌گوید:
«امیدوارم صراحت لهجه‌ام موجب کدورت خاطر اولیاء امور نگردد چرا که محافظه‌کاری بیشتر، حاصلی جز ضرر نخواهد داشت.»
استقلال رأی
حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی هیچ‌گاه شتابزده موضع‌گیری نمی‌کرد. همه مقدمات و مقارنات و تعقیبات یک موضوع را ملاحظه می‌کرد و بدون توجه به حب و بغض‌ها و نظرات جناح‌های سیاسی اظهارنظر می‌کرد. به همین دلیل مواضع او هیچگاه قابل پیش‌بینی نبود و تحسین و تقبیح دیگران، ستایش و نکوهش دوستان و آشنایان هیچ‌گاه وی را از رأی خود منصرف نمی‌ساخت.
بیماری و عروج
بالاخره شکنجه‌های طاقت‌فرسا جسم او را سخت تحت تأثیر قرار داد و در سال 1377 بر اثر سکته مغزی و بی‌حسّی بعضی از اندام، خانه‌نشین و در بستر بیماری قرار گرفت. در طول این بیماری چند ساله تنها چندبار در روزهای قدس و مناسبت‌های دیگر به سختی به اقامه نماز جمعه پرداختند و در مواقع لازم هم درخصوص مسائل شهر به مسئوولان و امامان موقت جمعه راهنمایی‌‌های لازم و مشورت کارگشای را ارائه می‌نمودند.
مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی سرانجام پس از یک دوره چهل روزه تشدید بیماری، در بعدازظهر روز دوشنبه 10 / 6 / 82 مقارن با پنجم رجب 1424 هجری در سن 70 سالگی در بیمارستان الزهرای(س) اصفهان به لقای حق واصل گردید.
پیکر آن مرحوم در روز پنج‌شنبه 13 / 6 / 82 ابتدا از مسجد حکیم اصفهان با حضور علما و اقشار مختلف مردم استان اصفهان، پس از اقامه نماز توسط حضرت آیت‌الله حسین مظاهری رئیس حوزه علمیه اصفهان، تشییع و سپس به خمینی شهر منتقل شد. در خمینی‌شهر نیز مراسم تشییع از ابتدای شهر در یک مسیر طولانی تا مصلای نماز جمعه با حضور گسترده مردم خمینی‌شهر که با اعلام عزام عمومی و سیاه‌پوشی شهر همه به خیابان‌ها ریخته بودند، به انجام رسید. در آنجا نیز بنا به درخواست مردم خمینی‌شهر، نماز میت مجدداً توسط برادر بزرگ آن مرحوم حضرت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدابراهیم احمدی برگزار و سپس پیکر پاک و مطهر ایشان در جوار امامزاده سیدمحمد و در کنار گلزار شهدای خمینی‌شهر به خاک سپرده شد. مراسم ترحیم آن مرحوم نیز از سوی شخصیت‌ها، مساجد و هیأت مذهبی به مدت ده روز صبح و عصر و بعد از نماز مغرب و عشاء در مناطق مختلف اصفهان، خمینی‌شهر و کاشان برگزار گردید و اقشار مردم عزیز به اقامه عزا و سوگواری پرداختند و خطبای محترم از یک عمر خدمات ارزنده آن مرحوم تجلیل کردند.
قسمتی از وصیت‌نامه مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی(ره) برگرفته از نوار وصیت:

«توصیه می‌کنم اولادم را، ارحام و دوستانم را، مردم ایثارگر شهرم را، نمازگزاران جمعه را، مردم شریف خمینی‌شهر را به این که حبل ولایت امیرالمومنین(ع) را محکم نگه دارند و توصیه می‌کنم آنها و خودم را به تقوی‌الله که مایه نجات و سعادت دنیا و آخرت است.»
در پی درگذشت این عالم مجاهد، رهبر معظم انقلاب اسلامی پیامی به شرح زیر صادر فرمودند:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
رحلت عالم مجاهد مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین آقای حاج سیدمحمد احمدی امام جمعۀ فقید خمینی‌شهر را به عموم مردم مؤمن و انقلابی آن شهر و به خصوص جامعه روحانیت و به همه ارداتمندان آن مرحوم و بالاخص به خانواده و بازماندگان محترم ایشان تسلیت می‌گویم.
مجاهدات و بیانات روشنگر ایشان در ادوار مختلف انقلاب و خدمات ارزنده در دوران نمایندگی مردم و حوادث روزگار دفاع مقدس و پس از آن در موقعیت‌های گوناگون از مفاخر فراموش نشدنی آن مرحوم است.
از خداوند متعال علو درجات و رحمت واسعه الهی را برای آن سید بزرگوار مسئلت می‌کنم.
سیدعلی خامنه‌ای
12 / 6 / 1382


در حدیث دیگران
حضرت آیت‌الله‌العظمی شیخ حسین نوری همدانی:
«این عالم مجاهد علاوه بر محاسن اخلاقی از جهت سوابق انقلابی، هم از مجاهدت‌های قبل از انقلاب و هم از لحاظ خدمات بعد از انقلاب ممتاز بودند و بنده که در تبعیدگاه سقّز با ایشان مصاحب و مجالس بودم او را از جهت اخلاص و تعهد و شجاعت در سطح عالی یافتم.»
آیت‌الله العظمی شیخ حسین مظاهری:
«آن روحانی فقید از سلسه عالمان مجاهدی بود که سال‌های متمادی از عمر شریف خود را در خدمت به اسلام و نظام مقدّس اسلامی مصروف داشته و به ‌ویژه در مبارزات نهضت بزرگ اسلامی به رهبری امام راحل عظیم قدس‌سره از جمله پیشتازان این دیار، محسوب گشته و پس از پیروزی انقلاب شکوهند اسلامی نیز در سنگر امامت جمعه و مجلس شورای اسلامی به خدمت مشغول بود.
آیت‌الله سیدیوسف طباطبائی امام جمعه اصفهان:
«عمر پر برکت خود را در راه اعلاء کلمه‌ای حق با بردباری و استقامت، قبل از انقلاب در مقابل طاغوت و بعد از انقلاب در مقابل بدخواهان و منافقین در سنگر مجلس و نماز جمعه بدون ترس و واهمه ایستادگی کرد.»
آیت‌الله یثربتی نماینده اصفهان در مجلس خبرگان و امام جمعه کاشان:
« به حق، این عالم بزرگوار در طول زندگی خدمات ارزنده‌ و پاینده‌ای برای اسلام و انقلاب انجام داد و در این راه سختی‌های فراوانی را متحمل گشت.»
جامعه ائمه جماعات اصفهان:
«شخصیتی که عمر با برکتش را صرف تبلیغ، تدریس و دفاع از مبانی دینی نمود و از آغاز نهضت اسلامی حضرت امام (ره)، از چهره‌های ممتاز و نادر در سنگر مبارزه با طاغوت بود تحمل شکوهمند او در دوران زندان و تبیعد، او را به عنوان الگویی برجسته نمایاند و نفس گرم و با حرارتش، گرمی‌بخش مبارزه، امید دهنده و دلگرم‌ کننده مبارزان بود.»
حجت‌الاسلام تقوی رئیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه:
«این شخصیت ارزشمند که از چهره‌های فعال در انقلاب و از شاگردان راستین مکتب امام بود که دراوج‌گیری نهضت مقدس ملت ایران فعالانه به میدان آمد و در تقویت و هدایت مردم انقلابی منطقه نقش ممتازی ایفاد کرد.»
جناب آقای سیدمحمود حسینی استاندار اصفهان:
«یقیناً خاطره چندین ساله شجاعت‌ها، مجاهدت‌ها و تحمل‌ سخت‌ترین زندان‌ها و شکنجه‌ها و خصوصاً بیانات تعیین‌کننده ایشان در مسجد حکیم در ذهن و خاطره مردم اصفهان و خمینی‌شهر پایدار خواهد ماند.»
حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحسین بهشتی‌نژاد:
«فریاد رسای او از حنجره پاکش علیه رژیم ستم‌‌شاهی رعشه بر طاغوتیان می‌انداخت و موجب تقویت روحیه شیفتگان جهاد و فداکاری بود. تحمل شکوهمند مصائب دوران طولانی تبعید و زندان‌ها از او الگوی مقاومت، پایداری و انعطاف‌ناپذیری ساخت.
بیان شیرین و قاطع او در تدریس نهج‌البلاغه و تقویت روحیه مبارزه در حوزه علمیه اصفهان خاطره فراموش‌نشدنی است. خدمات آن مرد الهی پس از انقلاب در مجلس به ویژه در سنگر امامت جمعه هدایت جامعه از او کارنامه‌ای بس نورانی ساخت.»
پرفسور سیدریحان میردامادی رئیس مؤسسه تحقیقاتی، بهداشتی و درمانی حضرت رسول(ص):
«عالمی مبارز و مجاهد از سلاله رسول‌الله(ص) به لقاءالله پیوست که طنین فریادهای علی(ع) گونه‌اش از سنگرهای مسجد تا مجلس و از مجلس تا قلب مردم جاودانه بر دلها نشسته است.»
در پایان جهت حسن ختام، غزلی از آن ادیب فرزانه که در جوانی سروده شده می‌آوریم:
ترسم که روزگار بَرد اعتبار ما
باد بهار درگذرد بر مزار ما
عمری گران گذشت سراسر به معصیت
کو توبه و اِنابه و کو اعتذار ما
گرگ اجل شد مقابل ز هر طرف
برگو کجاست چاره و راه فرار ما
مسافریم، گذرنامه‌ها به کف
کو زاد و توشه دارالقرار ما
باید که پیش فرستیم زاد خویش، نی
چون بر پل صراط بیفتد گذار ما
هر کس که متقّی شد و تقوی به کار بست
شد رستگار در بر پروردگار ما
ای احمدی خوش است که یا رب کند به خیر
آن کس که دید شعر روان، یادگار ما
منابع
اسناد ساواک
نوارهای خطابه و خطبه‌ها و نطق‌های مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی(ره) و متن پیام‌های ایشان، در متن نامه‌ها و پیام‌ها و سخنرانی‌های شخصیت علمی و سیاسی و درخصوص ارتحال مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی

کتاب‌ها و مقالات:
1ـ آشنایی با مجلس شورای اسلامی، روابط عمومی مجلس
2ـ تذکره شعرای معاصر اصفهان؛ سیدمصلح‌الدین مهدی
3ـ تاریخ فرهنگ اصفهان؛ مجتبی ایمانیه
4ـ اسناد انقلاب اسلامی؛ مرکز اسناد انقلاب اسلامی
5ـ انقلاب اسلامی به روایت اسناد ساواک؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات
6ـ جغرافیای کامل ایران؛ عبدالرضا فرجی
7ـ «خاطراتی از مرحوم حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی»؛ مقاله‌ای از دکتر فضل‌الله صلواتی
8ـ روزشمار انقلاب اسلامی ؛ واحد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی
9ـ ساواک و روحانیت؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی
9ـ ساواک و روحانیت ؛ دفتر ادبیات انقلاب اسلامی
10ـ گزارشی از حماسه پانزده خرداد سال 42 در اصفهان به روایت خاطرات؛ بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران
11ـ مشروح مذاکرات مجلس شورای اسلامی؛ اداره تندنویس مجلس
12ـ یادواره نهضت اسلامی در اصفهان؛ سیدحسن نوربخش
13ـ بررسی و تحلیلی از نهصت امام خمینی؛ سیدحمید روحانی (زیارتی)
14ـ جنگ شعر؛ کتابچه منتشر شده حجت‌الاسلام و المسلمین احمدی
15ـ رجال اصفهان یا تذکرۀ‌القبول؛ ملاعبدالکریم جزی با حواشی سیدمصلح‌الدین مهدوی
16ـ مناهج‌المعارف یا فرهنگ عقاید شیعه؛ سیدابوالقاسم میرکبیر
17ـ مکارم‌الآثار؛ معلم حبیب‌آبادی
18ـ گنجینه دانشمندان؛ محمد شریف رازی
19ـ خادم شریعت؛ شرح مبارزات حضرت آیت‌الله سیدحسین خادمی؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات.
20ـ خاطرات 15 خرداد؛ علی باقری
ارجاعات:
[1]. شهامت و پایداری جد اعلای ایشان، سیدحسن علی موسوی سدهی در دوران حکومت فتحلی شاه ‌قاجار در مقابله با اشرار و اجرای حدود و احکام الهی زبانزد علماء و مردم منطقه بوده است.
منبع: این مقاله تلخیص و ویراستی است از مقدمه کتاب: یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجت‌الاسلام و المسلمین حاج سیدمحمد احمدی، مرکز بررسی اسناد تاریخی، چاپ اول، سال 1384.

نوشتن دیدگاه