بیپا و سر به رقص آ
لیلا پیمانی
اگرچه رنگ به رخ ندارد اما با سماجت تمام دامن دیوار را گرفته است و رها نمی کند و همچنان خود را به رهگذران می نمایاند این تابلوی محله درب محکمه. دسته ها یکی بعد از دیگری از راه می رسند. رقص پرچم های برّاق با رنگ ها و دل نوشته هایی متنوع، پیش درآمد هر دسته است و اگرچه بلند است و سنگین اما غالبا به دست نوجوانان به اهتزار در می آید و مقابل چشم بینندگان
می رقصد.
گروه موزیک اما پیش تر رفته اند با لباس هایی سیاه و یقه ها و سرآستین ها و جادکمه های سبز. کمربندها هم سبز است و همچنین خط شلوارها. گروه موزیکِ این دسته به مناسبت شهادت جواد الائمه (ع) آهنگ سریال ولایت عشق را می نوازند و با این زبان به سرسلامتی امام رضا (ع)
آمده اند.
دسته کم کم وارد گذر درب محکمه می شود و مداح به احترام دسته قبلی که هنوز صدایشان در گذر طنین انداز است، دم آنها را می گیرد و زمزمه وار و با صدایی زیر در بلندگو می دمد تا به بهترین نحو بدرقه شان کرده باشد: بر خاک حجره سر می گذارم/ تنهای تنها جان می سپارم
حالا سرِ دسته رسیده است مقابل تابلوی محل و باید بایستد. بزرگ یا بزرگان محل در صدر دسته پیش می آیند و بزرگ ترهای گذر به استقبالشان می روند. دست می دهند و گاه دیده بوسی هم می کنند.
گروهی که مسوول پذیرایی هستند با لباس یکدست سبز و سیاه، به محض استقرار دسته، از کوچه تنگ و باریک سر گذر بیرو ن می آیند و از میان انبوه جمعیت نشسته و ایستاده در گذر، با چندین سینی استکان روی سر هم در یک دست و قوری چای در دست دیگر تَر و فِرز از راه می رسند تا با چای نبات که از دیرباز بهترین و سنگین ترین اسباب پذیرایی خمینی شهری ها بوده از دسته تازه از راه رسیده پذیرایی کنند.
مداحِ دسته روی چهارپایه می ایستد، درست در مرکز دسته و دم که می گیرد، دست ها بالا می رود و بر سینه ها فرود می آید و نواها یکدست و یکصدا به آسمان می رود. عزادارانی که در گذر روی فرش ها و صندلی ها نشسته اند از زن و مرد و پیر و جوان با هر دسته همراهی می کنند و با دَم آنها جان می گیرند و با روضه خوانی مداحِ دسته، آه می کشند و اشک می ریزند و سوگواری می کنند.
اشک ها میهمان دیدگانند و دست ها مسافر سینه ها که مرد گلاب پاش با مخزن گلاب بر پشت از راه می رسد و با شلنگ کوچک توی دستش دسته و جمعیت سوگوار گذر را گلاب پاشی می کند و برخی از خانم ها به سنت دیرینه اسکناس های ریز و درشتی پیشکش او می کنند.
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند
دسته بعدی توی نوبت است و گروه موزیکش که پیش تر به گذر نزدیک می شود به احترام دسته پیشین سکوت اختیار می کند و می ایستد. دسته فعلی نیز البته سعی می کند زودتر به سمت گذر بعدی راه بیفتد تا نوبت به دسته های پشت سرش هم برسد. مداح دسته به مداحی پایان می دهد و به رسم قدیمی ها برای اموات محل خصوصا علما و شهدا طلب مغفرت می کند و تا آنجا که وقت اجازه اش بدهد از تک تکشان نام می برد. سپس دست به دعا برمی دارد. دعا برای ظهور، نابودی دشمنان اسلام و تشیع و همچنین طلب باران های نافعه از خداوند وجه مشترک همه دعاهاست. دسته، زمزمه خوان در حال بیرون رفتن است و مردی که بلندگوی دسته را هل می دهد آخرین کسی است که درب محکمه را پشت سر می گذارد.
این دسته که بلند است و باشکوه گذر را به سمت دوشنبه بازار ترک می کند تا دسته بعدی که کوتاه است در گذر مستقر شود. البته با مقدمه گروه موزیک و پرچم به دست ها و علامت دارها.
شاید اینجا تنها جایی باشد که همچنان فقیر و غنی و پیر و جوان و کوچک و بزرگ را در کنار هم جای می دهد با شرایطی مساوی، بی تبعیض و بی تحقیر بلکه با محبت و با مهربانی.
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند
دسته ها که گاه زنجیر دارند و گاهی فقط به سینه می زنند، یکی بعد از دیگری می آیند و می روند. آنها که سعی دارند یک به یک سنت های زیبای عزاداری برای ائمه اطهار (ع) را به جا آورند تنها بزرگترهای گذرها و دسته ها نیستند که جوانان و نوجوانان هم بر به جا آوردن این سنت های نیکو تاکید می ورزند.
مردان آهنین
علامت ها که همه فلزی اند و سنگین، بال ها و شال هایی تک رنگ یا رنگ به رنگ را با خود حمل می کنند که هر رنگ می تواند تفسیر خودش را داشته باشد. این علامت ها که گاه بزرگ و گاه کوچکند نام هیات مربوطه را با خود یدک می کشند و پیش از دسته حرکت می کنند سلانه سلانه و سنگین. مقابل این تابلوی قدیمی که می رسند می ایستند. میاندارها که یا پیرمردانی موی سپیدند و ردا سیاه و یا جوانانی موی سیاهند و شال سیاه با کمربندها و شانه بندهایی چرمین، در میانه، میخ می شوند و مردها گرداگرداشان حلقه می زنند. اینها مردان آهنینی هستند که یک یک جلو می آیند و هر کدام لحظاتی علامت را سر دست می گیرند و تا آنجا که زور بازویشان اجازه بدهد بالا می برند.
تابلوی سمج
صدای اذان در گلدسته ها طنین می اندازد. دسته ها رفته اند و سوگواران هم یکی یکی گذر را به سمت مسجدها و خانه هایشان ترک می کنند. تابلوی رنگ و رو رفته درب محکمه اما به رسم سالیان دور با سماجت تمام دامن دیوار را گرفته است و رها نمی کند و همچنان خود را به رهگذران می نمایاند.