نویسنده : رامین شاهین
گفتم می دانی سندرم چیست؟
گفت: اسمش را شنیده ام، گمانم یک نوع بیماری است.
گفتم: بیماری هست اما نه یک نوع مثل حصبه و وبا بلکه دسته ای از بیماری ها هستند در واقع مجموعه از علائم و نشانه ها در فرد هستند که وابسته به هم می باشند و هر کدام نامی گرفته و سندرمی شده اند مثلا سندرم قلب های شکسته که مجموعه علایمی است که در فردی که عزیزی را از دست داده ظاهر می شود و احتمال سکته را در روز اول 21 برابر می کند و یا سندرم نوزاد مادران الکلی که مجموعه ای از علایم فیزیکی و رفتاری و حسی است که در نوزادی که مادرش در دوران آبستنی الکل مصرف می کرده دیده می شود و یا سندرم خستگی مزمن که مجموعه ای از علایم مرتبط به هم در یک فرد می باشد.
گفت: چه جالب!
گفتم: اما به نظر می رسد سندرم ها خیلی بیش از مواردی است که تا کنون آنها را در کتاب های پزشکی نام برده و شرح داده اند.
گفت: مثلا چه سندرم هایی؟ نکند رفته ای تو کار سندرم شناسی؟ آخر اینها که نان و آب نمی شود تو این روزها که همه تو کار زرق و برق و سیم و زر هستند، مغزت را تو چه کارهایی به کار گرفته ای.
گفتم: همین موارد که گفتی کلی سندرم داخل آن هست که می شود روی تک تک آنها نام گذاشت و شر ح آن را نوشت.
گفت: آن وقت به چه درد می خورد؟
گفتم: اینکه بفهمیم ما انسانها به چه سندرم هایی مبتلا هستیم و خودمان نمی دانیم، اینکه بفهمیم جامعه سالم است یا نه، اینکه متوجه شویم چه میزان با ملاکهای یک انسان با معرفت و خداگونه فاصله داریم و اینکه دریابیم که این همه افسردگی، از خود بیگانگی، اضطراب، دلخوری، گرفتاری، افتادن در دام فساد و اعتیاد و انحراف و چشم و هم چشمی و بی هویتی و بی اعتمادی و جدایی ریشه در کجا دارد.
گفت: انگار موضوع دارد جالب می شود بد نیست برای سرگرمی هم شده کمی سندرم بازی کنیم مثل اسم بازی که خیلی با حاله و من از آن خوشم می آید مخصوصاً وقتی که بحث بر سر اینکه این اسم دختره و یا پسره بالا می گیرد و طرفین کوتاه نمی آیند.
گفتم: البته سرگرمی و بازی هم می تواندمفید باشد و البته چند منظوره پس حالا که تو نظرت جلب شد برویم چند سندرم پیدا کنیم و اسمی روی آن بگذاریم و در مورد آن شرح و تفسیر بنویسیم شاید یک روز تو کتابهای بیماری شناسی برای خودشان جایی پیدا کنند درضمن یواشکی به احوال خودمان نگاه کنیم ببینیم نکند خودمان آن سندرم را داشته باشیم و خبر نداریم.
گفت: بزن بریم.
گفتم: قلم و کاغذ یادت نرود.
سندرم آدم های شرطی یا شرطی شدن آدم ها
گفتم: اولین سندرمی که به نظر من رسید سندرم آدمهای شرطی است تو سیرکها و فیلم های کوتاهی که از تلویزیون از سیرک بازی پخش می شود حتماً دیده ای که مثلاً فیل روی صحنه می آید و زانو می زند و یا پاهای جلوی خود را روی سکو می گذارد و یا شیر روی دو پای عقبی خود می ایستد و یا از حلقه آتش می پرد؟
گفت: بله، نکندآنها سندرم است؟
گفتم: نه سندرم نیست، آنها رفتارهای شرطی می کنند.
گفت: منظور از حرکات شرطی چیست؟
گفتم: حیوان از حرکاتی که می کند چیزی نمی فهمد و درکی ندارد ولی آن را وادار کرده اند که به مجر د مشاهده وضعیت خاصی عکس العمل از خود نشان داده مثلاً با صدای یک زنگ روی پاهایش بایستد.
گفت: درست مثل وقتی که آدم ترشی می بیند بزاق ترشح می شود.
گفتم: به هر حال واقعیت این است که آنها شرطی شده اند و رفتارهای خاصی را در شرایط خاصی از خو بروز می دهند مثلاً از آتش می پرند، زانو می زنند و غیره ولی فکر و اندیشه ای به دنبال آن نیست.
گفت: حالا این مقدمات به سندرم آدم های شرطی چه ربطی دارد.
گفتم: آدمها هم متأسفانه در خیلی از موافع بدون اینکه خودشان متوجه باشند وقتی در شرایط و حالات خاصی قرار می گیرند از خود رفتار خاصی بروز می دهند که کمتر فکر و اندیشه و تعقل پشتوانه آن است، مثلاً تا یک پنج تومانی روی زمین می بیند خم می شوند آن را بر می دارند، پشت چراغ قرمز دست روی بوق می گذارند بدون اینکه فکر کنند مگر چراغ قرمز با بوق سبز می شود، تا صفی می بینند فوراً تو صف می ایستند بدون آنکه بپرسند این چه صفی است و چه دخلی برای آن ها دارد، تا از روبروی نانوایی رد می شوند چند نان می خرند بدون آنکه ببینند نیازی به آن دارند یا نه، تا تصادفی می شود با عجله خودشان را به صحنه می رسانند بدون اینکه فکر کنند چه سودی برای مجروح دارندو تازه ممکن است سبب تصادف جدید شوند و مانع رسیدن اورژانس به محل شوند، تا شلنگ می بینند شیر را باز می کنند و به درب و دیوار و روبروی خانه و پیاده روی مغازه و هر جا که برسند آب می پاشند بدون اینکه فکر کنند که برای همنوعانشان در جاهای دیگر با تانکر آب می برند و آنها از بی آبی رنج می برند یا تا یک ماشین عروس می بیننند دستشان بی اراده روی بوق می رود و بوق بوق می کنند بدون آنکه فکرکنند به حقوق دیگران تجاوز کرده اند و باعث ناراحتی عده ای دیگر به خصوص بیماران شده اند.
و یا اینکه تا یک سگ بیچاره را تو کوچه و خیابان می بینند به آن سنگ پرتاب می کنند و دنبالش می دوند بدون آنکه علت کار خود را بدانند.
پس سندرم آدم های شرطی نوعی بیماری است که عامل ژنتیکی یا میکروبی خاصی برای آن وجود ندارد و خاص سن و جنس بخصوصی هم نیست و آن حالتی است که افراد در شرایط خاص رفتارها خاصی را از خود بروز می دهند بدون آنکه در مورد آن فکر کنند و درست و نادرست بودن حرکت خود را بسنجندودر مورد عواقب و آثار رفتارهای خود حساس باشند و به آن بیندیشند حتی به سود و زیان آن برای خود نمی اندیشند چه برسد به حال دیگران.
گفت: عجب سندرمی، حالا بریم سراغ سندرمهای دیگر
گفتم: حرفی نیست ولی خود عجله کردن و افراطی شدن هم یک سندرم است باشد برای بعد.
گفت: پس اسم چند تای آنها را ببر تا من هم روی آنها فکر کنم.
گفتم: باشد، سندرم تخمه شکنان، سندرم همه اش مال من هیچی مال تو، سندرم چینه دان گنجشک، سندرم کفش های لنگه به لنگه، سندرم پوست موز و ...
گفت: سندرم پلوخورها
و دو تایی زدیم زیر خنده و قرار گذاشتیم در فرصت های مناسب سندرم بازی کنیم.