عید نوروز همواره با آداب و رسوم متعددی همراه بوده و هست. در واقع عید نوروز مجموعه ای از آداب و رسوم پیش و در ایام نوروز است. این رفتارها در شهرها و قوم ها و حتی محلات مختلف از یک شهر متفاوت ولی فلسفه یکسان است. مثلا دید و بازدید که برجسته ترین آداب ایام نوروز است ریشه در اجتماعی بودن انسانها و همزیستی مسالمت آمیز و با خبر شدن از حال و احوال یکدیگر دارد. همین رسم با وجود شباهت ها در مناطق مختلف دارای تفاوت هایی هم هست تا حدی که ویژه همان منطقه میشود. در بستر تاریخ آداب و رسوم نوروزی از نظر نوع اجرا در تغییر و تحول است. در این نوشتار برخی از این آداب با دید تاریخی مرور میشود.
خانه تکانی:
یکی از اصلی ترین و وقت گیرترین آداب و رسوم نوروزی خانه تکانی بود و هست. گرچه بین رفتارهای آن زمان و امروزی وجوه مشترکی وجود دارد اما باید بدانیم که خانه های آن زمان بزرگ با اطاق های زیاد و آشپزخانه (مطبخ) جدا از ساختمان و فاقد لوله کشی آب و گاز و حمام بود. در چنین خانه ه ای معمولی چند فرزند همراه بزرگ خاندان زندگی می کردند که سهم هر کدام یکی دو اطاق بیشتر نبود. خبری از کاشی، سرامیک و سنگ هم نبود و مصالح ساختمانی گچ و کاهگل و خشت و گاه آجر بود.
نظافت این گونه خانه ها تفاوت هایی با امروز داشت و شاید به نوعی سخت تر از امروز بود. ظروف مختلف را که مرکب از کاسه ها و بشقاب های چینی و سماورها و سینی های آنها و سینی های زیر استکان بود به حیاط خانه آورده، کنار حوض با استفاده از آب چاه می شستند، از پودرها و مواد شوینده و جرم گیر فعلی هم خبری نبود و آنها از موادی مثل خورده های آجر برای سائیدن ظروف استفاده می کردند. چمدان های لباس را خالی و آنها را مرتب و دوباره قفل میکردند، بچه ها علاقه عجیبی به مشاهده داخل این چمدان های رازآلود داشتند.
اطاقها طاقچه و طاقچه بلند داشت که ظروف چینی روی آنها قرار داده میشد. صندوق خانه ها که فضایی پشت اطاقها بود خالی و تمیز شده و وسائل دوباره به آنجا برگردانده میشد.
تهیه لباس نو
لباس نو به ویژه برای کودکان جاذبه های خاص خود را داشت اما از مغازه و فروشگاه خبری نبود بیشتر لباسها در خانه ها دوخته میشد و خیلی از مواقع پارچه ها بافت محل بود. صد سال قبل نزدیک عید تک پارچه ای به چیتگر داده می شد تا رنگ شود. از پارچه کلاه و قبا دوخته میشد. معمولا مادرها روی کلاه و قبا گُلیچه دوخته و یک نمک ترکی برای چشم و نظر به آن میزدند. تزئینات لباس کُوجی گربه و کُوجی سبز (یعنی دکمه سبز و دکمه گربه ای به رنگ آبی) بود. زنها تومان شله(یعنی دامنه ای پر چین) و شلیه (شلواری که زیر دامن میپوشیدند) و پیراهن سفید که سر دست ها و روی یقه و جای دگمه ها را گلدوزی کرده بودند میپوشیدند و چاچپ بر سر می کردند.
تهیه سبزه:
قبل از عید با خیساندن حبوبات و غلات در آب و قرار دادن آنها در ظروف مختلف، سبزه هایی تهیه و روز سیزده بدر آنها را بدور می انداختند.
فال بولونی
شب چهارشنبه آخر سال در یک بلونی(ظرفی سفالی استوانه ای شکل ) اشیائی مثل دگمه، سنجاق، کُوجی، گیرسر، بابا قوری، شانه چوبی کوچک و مهرها و سکه های مختلف به نام افراد انداخته میشد. آنگاه روی دهانه بلونی سینی، صابون، کیسه حنا، نقل و سورمه دان گذاشته میشد. بعد از آن دختر کوچکی کوزه را در تنور میگذاشت. روز بعد افراد دور هم جمع میشدند و بلونی از تنور خارج میشد. شعری خوانده میشد و کودکی یکی از اشیاء را از بلونی که روی ان پوشیده بود در میآورد، شعر خوانده شده فال صاحب نشانه بود. در ورنوسفادران این اشعار معمولا به زبان ولاتی بود.
فال گوش
برخی خانم ها شب چهارشنبه سوری نیت میکردند و بیرون از خانه به حرف ها گوش داده و بر اساس شنیده ها نیت خود را تفسیر میکردند. عده ای سر کوچه هایی که به گذرهای اصلی ختم میشد حرف های عابرین را گوش میدادند. البته این کار خاص چهارشنبه سوری نبود.
شکستن کاسه و کوزه:
مادر یا مادر بزرگ خانه کاسه و کوزه های ترک خورده و لب پریده را شب چهارشنبه سوری از بام خانه به پایین می انداخت تا به این ترتیب هم از شر آن ظرف خلاص شود هم هیجانی ایحاد کند.
تخم مرغ رنگی
تهیه تخم مرغ های رنگی آنهم از تخم مرغ های خود خانه نه خریداری شده، رسم بود. خوردن تخم مرغ ها چند روزی به عید مانده ممنوع و جمع آوری میشدند تا به وسیله کاه و رناس و حرارت پخته و رنگ شوند.
هدایایی برای عروس و دامادها:
یکی دیگر از رسوم این ایام هدیه بردن برای تازه نامزد کرده ها بود. نوع هدایا به وضع مالی افراد بستگی داشت ولی به گستردگی امروزی نبود و چشم و هم چشمی هم در کار نبود. در اغلب مواقع هدایا روی طبق و توسط دلاکان فرستاده میشد.
گرچه هدایا در بستر زمان دچار تحول شده ولی مثلا حدود صد سال قبل برای عروس ها یک جفت ساغری(کفش) سبز یا قرمز و پرده پولکی یعنی پولک دوزی شده و پارچه ای بنام جیغ جیغه و برای دامادها تخم مرغ هایی که با رناس رنگ شده با حلوا و نان هدیه میدادند.
غذای شب عید:
حتماً بایستی شب عید غذا پخته میشد آنهم برنج و زعفران و مرغ، آخر برنج و مرغ از غذاهای همه روزه نبودند، میگفتند این عید پلو اون عید پلو! مثل امروز مرغ پرکنده ای در کار نبود. یکی از مرغ های خانه انتخاب و کشته و پرکنده و پخته میشد. جالب اینکه در برخی محلات همین هم اسباب شادی میشد و زن های و بچه ها دور هم جمع شده و میخواندند:«این عید پلو، اون عید پلو». پختن نان در خانه ها و نان شیری و نان کوچی خاص کودکان و ماساندن ماست که دست نخورده سر سفره شب عید برود از واجبات شب عید در آن ایام بود
یاد گذشتگان:
شب عید و روز بعد از آن به یاد افرادی که طی سال گذشته به رحمت خدا رفته بودند در محله های مختلف شهر برنامه های اجرا میشد که گاه با هم تفاوت های داشتند. ساکنین ورنوسفادران بر سر مزار مرحومین سال چادر میزدند و یک نفر در آن میماند و قرآن میخواند، خانواده داغدار برای شب عید خود غذا نمی پخت و خانه تکانی هم نمی کرد. اقوام و همسایه ها خانه تکانی آنها را انجام داده و غذایی پخته و شب عید برای آنها میبردند. از لباس نو هم خبری نبود صبح عید هم آشنایان و اهالی محل دسته دسته به خانه افراد داغدار میرفتند و قاعده دیدار کوچکتر از بزرگتر در این شرایط لغو میشد. در برخی محله ها پذیرایی با قهوه و آردنخود چی و گاه حلوا بود.
دید و بازدید:
عید دیدنی پدرها و مادرها و پدر بزرگ ها و مادر بزرگها و دیگر بزرگترهای خاندان و محل و افراد عزیز از دست داده در اولویت بودند. از ماشین خبری نبود و نیازی هم به آن نبود، افراد یک خانواده دسته جمعی و پیاده در محل راه افتاده و به خانه بزرگترها که همان نزدیک بود میرفتند. سر و لباس نو و حرکت دسته جمعی آنها دیدنی بود.
پذیرایی ها:
سالهای قبل، شکل و نوع آجیل ها و میوه و شیرینیها که برای پذیرایی در ایام عید استفاده میشد با حالا متفاوت بود، آجیل ها معمولا مشکل گشا بود و از گندم برشته، شاه دانه، کشمش، گردو و بادام که از محصولات خود مردم بود تشکیل می گردید. حتی گاه وسیله ای هم کنار وسائل پذیرایی برای شکستن گردو و بادام وجود داشت.
میوه ها هم از محصولات محلی و آنهایی بود که تا شب عید سالم مانده بودند، از موز که اصلاً خبری نبود، پرتقال هم به شکل فعلی نبود، نوعی پرتقال کوچک بنام دارابی وجود داشت اما در برخی خانه ها، سیب های موسوم به سیب بست و سیبری مربوط به باغات شخصی وجود داشت.
شیرینی فروشی به شکل فعلی جایی نبود، فقط قنادها ضمن اینکه پولک و نبات و قند تولید میکردند، بعضی شیرینی ها مثل نان کرکی، نان گلی، نوعی حلوا (بجای گز)، چای قنادی و انواع نقل تهیه و عرضه مینمودند، البته تعداد کمی از اهالی که به اصفهان رفت و آمد داشتند سوهان و گز هم خریداری میکردند ولی اینها عمومی نبود و در همه جا وجود نداشت.
عیدی
عیدی دادن و عیدی گرفتن از رسومی است که امروزه هم شایع است و بویژه برای کودکان جذابیت دارد و خاطره آن ماندنی است. آنروزها معمولا پدربزرگ ها و بزرگ خانواده به بچه ها و نوه ها پنج ریالی یا ده ریالی و گاه بیست ریالی کاغذی یا اصطلاحا نوتی یا اسکناس میداد.
نارنج و عیدی
سالها پیش در هر محله ای شغلی بنام دلاکی بود که هم سر و سامان به سر و صورت مردان میداد، هم در مراسم گوناگون پذیراییها را به گردن میگرفت. او به معنی واقعی رفیق گرمابه و گلستان مردمان محل خود بود. این جماعت برای خود برو و بیایی داشت و هر جا برنامه ای مانند عروسی،بردن هدایابه خانه عروس وداماد دعوت ازمردم برای مجالس و پذیرایی بود، او هم بود.برخی از آنها دندان می کشیدند و ختنه میکردند. دلاکها در ایام نوروز به خاطر این همه خدمت چشم داشت عیدی داشتند، این بود که بوی عید که می آمد یک نارنج بر میداشتند و میرفتند درب خانه های افراد پولدار ،حاجی ها، ملاکین و تجار و این یعنی این که عیدی ما را بدهید مثلا یک دو تومانی میگرفتند و میگذاشتند پر شالشان که به کمر شان بسته بودند.