حرومی: منظور دزد و راهزن است.
خُل: آتش کاه در حال سوختن ملایم
خیگ : خیگ یا خیک، پوست گوسفند است که حکم محفظه را دارد. ماست را در خیگ میزیزند تا آب آن پالیده و فشرده شود. در قدیم روش مناسبی برای نگهداری ماست بوده است. این ماست به ماست خیگی(فشرده) معروف است.
خامه: محصول نهایی فرآیند تبدیل پشم به نخ(ریسندگی) آماده شده برای قالیبافی و یا مصارف دیگر.
اطاق خامه ای: اطاقی از خانه که حکم انبار داشته و خامهها را در آن انبار میکردند.
خروس قندی: نوعی شیرینی آبنباتی به شکل خروس
خرند: حیاط خانه.
خمره: کوزه بزرگ سفالی که بیشتر برای تهیه و نگهداری سرکه و ذخیره مواد غذایی استفاده می شود.
دلنگون: آویزان
داتچی: پیاله کوچک
دایزه:خاله، خواهر مادر
رخت: لباس
زَهره ترک: منظور ترس عمیق است، به سبب ترس شدید بیحال و بیهوش شدن و نیروی خود را از دست دادن.
سُر: نوعی گیوه مخصوص کار
سُوک: انتها، گوشه. اطاق سوکی: اطاقی که درگوشه خانه واقع بوده و معمولا از آن به عنوان انباری استفاده میکردند.
ساقو: ظرفی چوبی
سِبری: نوعی میوه از خانواده گلابی
سرشیر: فراوردهای از شیر خاص منطقه
سفره قندی: سفرهای که روی آن قند را شکسته و به حبه تبدیل میکردند و در هرخانهای وجود داشت.
سیاهه: صورت حساب، لیست، فاکتور
سینیچی: سینی کوچک که یک استکان و نعلبکی در آن قرار داده میشود.
صبا: فردا، صبا صبح: فردا صبح
صندوقخانه: بخش دوم اطاقهای قدیمی
طاس تاس فارسی بی مو، کچل ، تشت، طشت، کعب، نرد، پیاله، پیمانه، ساغر، قدح، تاس، کاسه، لگن
عاشق دلاله: پرستو یا پرنده ای شبیه به آن
قاطی: مخلوط
قاشوه: وسیله ای دندانه دار که با آن پوست مثلا گاو را تیمار می دادند
کالاجوش: نوعی غذا با ترکیب پیاز، کشک، گردو و کشمش
کَش: مرتبه، دفعه، چندکش: چندبار
کَل: غلافهای گندم که پس از خرمن کردن هنوز حاوی دانههای گندم بودند و به خانهها منتقل و با کوبیدن آنها دانهها را جدا میکردند
کَهریز: کاریز، قنات.
کُت کِنه: جوجه تیغی
کُتِکچوق: چوبی دستهدار با سر پهن و بیضی شکل که هنگام شستشوی لباس روی لباسهای کثیف میکوبیدند تا چرکهای آن خارج شود.
کاغذ دهشاهی: کاغذ خطدار به انداز کاغذ آ3 که از وسط تا خورده بود و چهار صفحه میشد. برای امتحانات، دانشآموز آنرا میخرید. بقالها هم آنرا با آویزان کردن از بند جلوی مغازه عرضه میکردند چون در ابتدای عرضه ده شاهی فروخته میشد به این اسم معروف بود.
کَت یا کرت: بخشی از یک زمین کشاورزی
کتونه: مکان کوچکی برای نگهداری مرغ در خانه
کفتربچه: نوعی گلابی
کلک: محلی که آتش در آن روشن میکردند و دو طرف جانبی آن مسدود بود به شکلی که باگذاشتن چند میله روی آن میشد ظروف را روی آتش قرار داد
کلون: سازهای چوبی که پشت درب نصب و درب با آن قفل و باز می شد.
کِوِیج: زالزالک، خَفجه، کیالک، یمیشان، با نام علمیCrataegus aronia ، میوه ای است درختی و پاییزی با سه نوع زرد، سیاه و قرمز. کِوِج گویش محلی آن است.
گالش: نوعی کفش، محفضهای لولهای شکل با دسته که استکان در آن گذاشته می شود.
گالش: نوعی کفش، محفضه ای لوله ای شکل با دسته که استکان در آن گذاشته می شود.
گالوار:؟
گذر: مکانهای مناسب از یک منطقه که مراسم عزاداری امام حسین(ع) و تعزیه درآن برپا میشود و آماده سازی محل و مخارج آنرا مردم همان محل به عهده دارند.
گل سفید: از غار می آوردند برای شستشو
چوبه: مثل چوب بود می کوبیند و با گل سفید برای شستشو
گیرونه: چوبهای بسیار نازک برای روشن کردن آتش لته: زمین کشاورزی
کُوری کردن: منظور حداقل کردن شعله در اجاق و بخاری وچراغ است.