نگاهی به وقایع قرای ثلاثه از صفویه تا تحریم تنباکو
در متون دوران صفویه از جمله طومار شیخ بهایی و تذکره نصرآبادی پس از نام خوزان، فروشان و ورنوسفادران «از قرای ثلاثه» آمده است. همچنین در پسوند نام شخصیت های آن دوران فروشانی، خوزانی و ورنوسفادرانی آورده شده است. به این ترتیب، مرکز ماربین به عنوان قرای ثلاثه شناخته می شده است. از صفویه تا تحریم تنباکو برگهای زیادی از تاریخ در این منطقه رقم خورده که فقط به سرخط های آنها پرداخته می شود، و توضیح بیشتر آنها هدف این نوشتار نیست، چراکه در این کتاب برگهای تاریخ از حدود انقلاب مشروطیت تا پیروزی انقلاب اسلامی آورده شده است و پیش از آنرا مرور می کند.
از همان اوایل ظهور حکومت صفویه افرادی از آبادیهای ماربین از جمله خوزان به مناصبی دست یافتند. در راس آنها یاراحمد خوزانی بود. شاه اسماعیل یکم پس از درگذشت وزیر نجم مسعود گیلانی در خامنه، وزارت را به او سپرد و وی را نجم ثانی نامید. سعدالدین عنایتاله خوزانی وزیر دیگر صفوی بود که شاه تهماسب یکم در سال913 خورشیدی مقام وزارت را به وی داد. این افراد به خصوص نجم ثانی صاحب اموال فراوانی شدند و خانه هایی با شکوهی در زادگاه خود بنا کردند.
از سوی دیگر شرایط انتخاب پایتختی اصفهان توسط شاه عباس سبب شد تا شاعران و هنرمندانی در آبادیهای ماربین رشد و نمو کنند. در تذکره نصرآبادی اسامی تعدادی ازآنها آمده است. مولانا عبدالحق، موسیقیدان و شاعر ورنوسفادرانی، ميرزامحمد شفيع خوزانی، هنرمند، واقف و خیر، شاغل در دفترخانه سلطنتی صفوی و بانی مدرسه شفيعيه، میرزاحسنعلی نصرآبادی، از شاعران و صاحب منصبان دوره، شاه عباس اول، کلبعلی ورنوسفادرانی، استاد سنگتراش چیره دست، شاعر، کاتب سجلات و فرزندانش، محمد شریف و حیدرعلی از جمله آنها بودند. فضلی خوزانی، نگارش افضلالتواريخ را در این دوران به پایان رساند.
در عصر صفوی عصارخانه ورنوسفادران از عناصر تولیدی بازار ورنوسفادران بنا نهاده شد و حلاجی در این بازار رونق ویژه داشت. تعمیر و توسعه مسجد جامع خوزان در سنه 1036 خورشیدی اتفاق می افتد. از آنجا که شاه عباس قبایلی را از آسیای میانه به مناطقی از اصفهان کوچ داد، عدهای مهاجرت این اقوام و قبایل را در این دوران به آبادیهای بزرگ ماربین مطرح می کنند. از سوی دیگر در این سالها به دلیل محدودیتهای ایحاد شده توسط حکومت صفوی برای زرتشتیان عدهای از آنها از آبادیهای ماربین به روستای خرمشاه یزد مهاجرت کردند.
در دوران صفوی باران سیل آسا، طغیان زاینده رود و شیوع طاعون و قحطي در اصفهان به کرات اتفاق افتاد، از جمله در دوره شاه سليمان، که دلیل آن نحسی ایام تاجگذاری وی تشخیص داده شد و منجر به تکرار مراسم تاجگذاری، تغییر نام شاه و ضرب دوباره سکه و مهرهای سلطنتی با نام جدید سلیمان میشود تا بلایا بر طرف شود.
اما مهمترین برگ تاریخ در این دوران سقوط اصفهان به دست محمود افغان در آبان 1101 (محرم۱۱۳۵) بود. محاصره اصفهان به دنبال یک شورش داخلی از یکی از شهرهای سُنّینشینِ ناراضی آغاز شد. به دنبال آن شورشیان به رهبری محمود و همراهی بلوچها و زرتشتیها به اصفهان رسیدند و شهر را به محاصره درآوردند. در نتیجه در پایتخت قحطی سختی حکمفرما شد و پس از شش ماه، شاه سلطان حسین اصفهان را بدون قید و شرط تسلیم محمود کرد. در این شرایط اهالی سده تسلیم نشده و مقاومت جانانهای در مقابل آنها انجام دادند.
در گزارشهای گیلانتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان، ساکن آنزمان اصفهان، آمده« افغانان نتوانستند دهکده های خیزون( خوزان) و بن اصفهان را تصرف کنند چون ساکنان این دو دهکده سخت با آنان به مخالفت بر خاستند...».
کروسینسکی که خود شاهد دوره افول دولت عظیم صفوی و سالهای سقوط آن بوده، در سفرنامه خود به جریان مقاومت بن اصفهان و احداث خندق درآن منطقه و تجمع قزلباشان در آنجا و جنگهای رخ داده و تسلیم نشدن اهالی به ویژه بن اصفهان پرداخته است.
نگارنده کتاب نصف جهان فی تعریف الاصبهان شرحی از این ماجرا در کتاب خود آورده است و می نویسد در بن اصفهان جمعیت زیادی حمع شده و اهالی که خود به دلیری و شجاعت و به همت و جوانمردی مشهورند به افاغنه حمله کردند.
در کتاب هزارسال خمینی شهر و رخدادهای مهربین جلد اول این وقایع به ترتیب زمان وقوع آورده شده است. در کتاب راویان ماربین جلد اول گفتگویی در باره هفت برادران، قهرمانان مقاومت در برابر تهاجم محمود افغان وجود دارد.
حکومت غلجاییها(افاغنه) در ۱۱۰۸ خورشیدی (۱۱۴۲ قمری) به پایان رسید. و کسانی مانند نادر به فکر احیای حکومت صفویه و سپس تشکیل حکومت جدید افتادند. از آنجا که هسته مقاومت از پیش در مقابل افغانها در ورنوسفادران تشکیل شده بود، نیروهای آن به لشکر نادر پیوسته و در نبردهای وی شرکت کردند، از جمله علیخان کیانی در حمله نادر به هندوستان یکی از سرداران وی بود. همچنین تعدادی از صاحب منصبان قرای ماربین اواخر دوره صفوی به نادر پیوستند، ولی در ادامه نادر بر تعدادی از آنها مانند میرزا فتحاله جناب خوزانی و محمد ابراهیم خوزانی غضب کرد و دستور قتل آنها را داد. محمد ابراهیم خوزانی از علمای قرن دوازدهم، در فقه، اصول و حکمت، قاضی اصفهان و قاضی عسکر نادر بود. بعضی از پژوهشگران معتقدند نادرشاه اموال اینان را برای مخارج لشکرکشی های خود صرف کرد.
در این دوران نیز هر چند سال یکبار تا پایان دوره قاجار قحطی در کشور از جمله آبادیهای ماربین تکرار میشده است که قحطی سال ۱۲۱۰(1247 ه. ق) که سه سال طول کشید و مردم علف میخوردند و گندم یک من چهار هزار دینار شد و قحطی سال ۱۲۵۰(1288 ه. ق) معروف به آدم خوری از مشهورترین آنها هستند. در این شرایط حکام کشوری و منطقه ای به چپاول مردم می پرداختند، تنها در دوران کریمخان زند وی تلاشهای فراوانی برای مبارزه با قحطی و کمک به مردم از جمله در اصفهان و بلوک آن نمود. وی آقا محمد ماربینی از آبادی رهنان را به سمت حاکم اصفهان منصوب کرد. ساخت حمام بزرگ در رهنان، سرای گلشن و بازار جنب آن در بازار بزرگ نقش جهان در کارنامه وی وجود دارد عدهای عنوان میکنند، آقا محمد خانه ای نیز در محله گاردر داشته است.
از حوادث مهم دوران فتحعلی شاه بریده شدن زبان شاعر سدهی آقا علیاکبر فروشانی متخلّص به "پیمان" به فرمان وی و اتمام ساخت مسجد آقا علیاکبر بیشتر جلب توجه میکند. حادثه مهم دیگر این دوران ترویج مسلک شیخیّه در سده توسط ملّا محمّدباقر خوزانی فرزند ملّا محمّد محسن است. ملامحسن از شیراز به اصفهان آمد و پس از اتمام تحصیلات در خوزان ساکن و مسجد ملامحسن را مقر خود قرار داد. فرزند وی ملّا محمّدباقر به مسلک شیخیّه روی آورده و برای ترویج این فرقه تلاش زیادی در دهات اطراف به عمل آورد، این فعالیّتها از سوی شیخیّه باعث اختلافات و درگیریهای فراوانی در سِدِه شد و عالمیجوان به نام میر محمّد حسین میردامادی معروف به «مقدّس» به مخالفت با آنها پرداخت. گفته میشود مقدّس در13 خرداد 1222 خورشیدی مسموم و در گذشت. پسامد این اتفاقات سالها بعد سبب شکل گیری بابیگری و بهائیت در سده شد.
نکته قابل توجه دیگر این دوران راه یافتن یک شاعر منطقه به دربار قاجار بود. میرزا محمدعلی خان فرزند قنبرعلی از دهقان زادگان فروشان بود، وی همزمان با بخشی از حکومت فتحعلی شاه، تمام دوره محمد شاه و حدود 21 سال از پادشاهی ناصرالدین شاه بوده است. میرزا محمدعلی ملقب به سروش از سال 1227 تا 1247 خورشیدی در تهران در عزت و شهرت در دربار زندگانی گذراند و ملفب به شمسالشّعرا شد. او از شاعران اصلی دوران بازگشت به حساب میآید.
ازجلوه های فرهنگی دیگر این دوران و پیش از آن در منطقه ماربین و سه روستای مرکزی آن وجود خطاطان و کاتبان و خوشنویسان هنرمند است که آثار آنها در موزهها و کتابخانههای بزرگ کشور نگهداری میشود.
حادثه مهم دیگر در کل منطقه انتصاب ظلالسلطان به حکومت اصفهان در سال ۱۲۴۵ خورشیدی بود. پسر ناصرالدينشاه در سن هفده سالگی برای اولین بار به حکومت اصفهان منصوب گردید ولی در اول سال ۱۲48 خورشیدی به شیراز روانه گردید. او مجددا در سال ۱۲52خورشیدی به اصفهان فرستاده شد، از این سال تا اوایل مشروطیت به مدت ۳۴ سال حاکم مطلق ظالم و مسلط بر همه امورات اهالی اصفهان بود. ویر پرونده سیاهی در تخریب بناهی تاریخی و آسیب به محیط زیست دارد. رحیم خان سدهی در دوره او به مدت 30 سال، ضابط شهر اصفهان بود، برادران وی محمد کریم خان و محمد حسین خان هم از کارگزاران دستگاه ظل السلطان بودند. حاج عبدالغفار سدهی پدر، حاج حسن ناصری، در امور املاک و آب و افرادی از سده در قشون وی خدمت و به درجاتی دست یافتند.
در سال 1260 و 1261 خورشیدی افکار بهائیت در منطقه توسط چند شاعر سدهی به نام های نیر و سینا و نعيم که با همدیگر جلساتی تشکیل میدادند و اشعار همديگر را جرح و تعديل و نقد میکردند. پذیرفته و تبلیغ شد. نعيم از ابتدای جوانی غزل و قصیده در وصف ائمه میسرود. نیر و سینا تجارت کرده و اکثر به مسافرت میرفتند و این دو در همین مسافرتها با این افکار نگاهی به وقایع قرای ثلاثه از صفویه تا تحریم تنباکوآشنا شدند. در ادامه فعالیت این چند نفر، علمای محل با آنها به مخالفت پرداختند و در نهایت توسط حکام اصفهان جلب و شهر را ترک کردند.
حدود هشت سال بعد بابیها در سده فعال شدند و به دنبال درگیریهای به وجود آمده، آنها از شهر اخراج شدند ولی به دربار رفته و از شاه فرمان بازگشت به سده گرفتند که هنگام بازگشت بین آنها و مخالفان در مسیر قدیمی اصفهان به سده در منطقه جعفرآباد درگیری و چند نفر از بابیها کشته و سرکرده آنها ملامصطفی رنگرز معروف به اسماعیل کاتب به تهران رفته و جریان را به گوش شاه می رساند و خود به قبرس میگریزد.
در کتابهای راویان و رخدادهای ماربین توضیحات بیشتری در خصوص هرکدام از موضوعات وجود دارد.