سید جعفر موسوی
در آن سال ها در اردوگاه «موصل4» نه از اینترنت خبری بود و نه از فیس بوک و وایبر و واتس آپ و لاین و…که البته اگر هم بود به حال اسرای در بند هیچ فرقی نمیکرد. اما بدون خبر و اطلاعات روح فرسوده میگشت و به دنبال آن جسم نیز، ولی در صورت تغذیه روحی جسم را در بدترین شرایط هم میشد مقاوم نگه داشت.
در اوایل اسارت تنها منابع خبری عبارت بودند از روزنامه های کشور عراق شامل روزنامه های عربی زبان «الثوره» و «الجمهوریه» و «القادسیه» و یک روزنامه انگلیسی زبان به نام «بغدادآبزرور» و همچنین یک خبر نامه فارسی زبان به نام «حقیقت». روزنامه های غیر فارسی توسط مترجمین خبره ترجمه میشد و با تحلیل های سیاسی در بین آسایشگاه ها توزیع و قرائت میشد ولی این منابع خبری محدود روح تشنه اسرا را سیراب نمیکرد. از اینرو اسرا همیشه درصدد بودند تا رادیویی به دست آورند. یکی از نگهبانان عراقی اردوگاه که در طبقه دوم مستقر بود همیشه رادیویی به همراه داشت که بدجوری چشم اسرا را گرفته بود و بالاخره هم طی عملیاتی که چندین هفته به طول انجامید، توانستند شکارش کنند. ماجرا از این قرار بود که تمامیرفت و آمدها و حرکات نگهبان برای مدتی زیر نظر گرفته و در یک لحظه استثنایی رادیو را از اتفاعی 4 متری به پایین پرتاب کرده و فورا صحنه را ترک کردند.
نگهبان بیچاره بعد از بازگشت به محل نگهبانی هاج و واج به دنبال رادیو میگشت اما عملیات آنقدر به دقت و ظرافت پیش رفته بود که او حتی احتمال هم نمیداد کار اسرا باشد و شاید احتمال میداد که ربایش از طرف سربازی که از آن محل عبور میکرده رخ داده باشد.
از آن زمان به بعد اخبار و مطالب دریافت شده از رادیو با نهایت دقت و امنیت در اردوگاه منتشر میشد. به این صورت که یک نفر اخبار و مطالب را گوش میداد و مینوشت و روز بعد از هر آسایشگاه یک نماینده مطالب و خبرهای دریافتی را رونویسی کرده و شب هنگام برای اسرا قرائت میکرد. مطالب شامل اخبار، تفاسیر، تحلیل های خبری و مذاکرات قطعنامه 598 و نیز سخنرانی های ارزشمند بود.
کم کم رادیو میان اسرا جایگاه والایی پیدا کرد و اسم رمزی نیز برایش در نظر گرفته شد. رادیو در میان بچه ها به نام «سفره ابوالفضل» و به اختصار «سفره» مشهور شد و برای در امان ماندنش هر هفته مراسم دعا برگزار میشد. آزادگان پس از بازگشت به میهن رادیو را همراهشان آوردند.
ناگفته نماند که در بیشتر سال های اسارت استفاده از قلم و کاغذ به کلی ممنوع بود و همراه داشتن آن مجازات های سنگینی را در پی داشت ولی در سال های پایانی با اصرار و در خواست های چندین ساله و توسط صلیب سرخ استفاده از وسایل نوشتاری آزاد شد.
از دفتر خاطرات « سید جعفر موسوی» یکی از آزادگان خمینی شهری