جمعه, 02 آذر 1403 Friday 22 November 2024 00:00


 پنجاه سال قبل در این مرز و بوم که آن روزها سده خوانده می شد واقعا چند محله جداگانه وجود داشت: فروشان، ورنوسفادران، خوزان، اندوان؛ که مرز بین آنها مشخص و در اطراف آنها باغات و کشتزارها وجود داشت.
در آن سالها، خبری از خیابان های شریعتی، منتظری، توحید و شهید اشرفی نبود، منظریه و هفتصد دستگاهی در کار نبود همه آنجاها بیابان بود، پارکی هم در کار نبود چرا که همه جا به طور طبیعی سبز بود.

راه اصفهان از طریق خیابان امیرکبیر فعلی که حدود 6 متر عرض داشت می گذشت. یک باجه عوارضی هم بین راه بود که از ماشین ها عوارض می گرفت و البته فقط چند ماشین بنز گازوئیلی مشغول سرویس دهی به مردم سده بودند.

در این نوشته هدف این نیست که تمامی جزئیات آن سال ها را بیان کنیم بلکه در این مجال، می خواهیم درباره مراسم مربوط به نوروز مطالبی بیاوریم.

1- خانه تکانی: حدود نیم قرن پیش، یکی از اصلی ترین و وقت گیر ترین آداب و رسوم نوروزی خانه تکانی بود. گرچه بین رفتارهای آن زمان و حالا وجوه مشترکی وجود دارد اما باید بدانیم که خانه های آن زمان، خانه های بزرگ با اطاقهای زیاد و آشپزخانه (مطبخ) جدا از ساختمان و فاقد لوله کشی آب و گاز و حمام بود. در چنین خانه های معمولی چند فرزند همراه بزرگ خاندان زندگی می کردند که سهم هر کدام یکی دو اطاق بیشتر نبود ، خبری از کاشی، سرامیک و سنگ هم نبود و مصالح ساختمانی عمدتاً گچ و کاهگل و خشت و گاه آجر بود.

نظافت این گونه خانه ها تفاوتهایی با امروز داشت و شاید به نوعی سخت تر از امروز بود اگر چه نیروی کار فراوان تر بود چون خانم خانه همراه عروس ها و دخترها و حتی همسایه ها دست به کار می شدند. ظروف مختلف را که مرکب از کاسه ها و بشقاب های چینی و سماور ها و سینی های آنها و سینی های زیر استکان بود به حیاط خانه آورده، کنار حوض با استفاده از آبی که از چاه بوسیله چرخ چاه کشیده می شد می شستند، از پودرها و مواد شوینده و جرم گیر فعلی هم خبری نبود و آنها از موادی مثل خورده های آجر برای سائیدن ظروف استفاده می کردند. چمدانهای لباس را خالی و آنها را مرتب و دوباره قفل می کردند، بچه ها علاقه عجیبی به مشاهده داخل این چمدان های رازآلود داشتند.

دکوری در کار نبود، طاقچه بلند بود که فضایی بود در ارتفاع حدود دو متری از سطح زمین؛ بالای سرطاقچه ها چینی های دکوری شامل کاسه و بشقاب و گلدان قرار داده می شد.
صندوق خانه ها که فضایی پشت اطاق ها بود خالی و تمیز شده و وسائل مجدداً به آنجا برگردانده می شد. روکش پشتی ها و پتوها باز و شسته می شد آنهم با استفاده از دست.

تخم مرغ رنگی: یکی از رسوم که هنوز هم در بعضی خانه ها اجرا می شود تهیه تخم مرغهای رنگی است آن هم از تخم مرغ های خود خانه نه خریداری شده، چند روزی به عید مانده خوردن آنها ممنوع و جمع آوری می شدند تا به وسیله کاه ورناس و حرارت پخته و رنگ شوند.

پلو شب عید: آنروزها حتماً بایستی شب عید غذا پخته می شد آنهم برنج و زعفران و مرغ، آخر برنج و مرغ از غذاهای همه روزه نبودند؛ می گفتند این عید پلو اون عید پلو! مثل امروز مرغ پرکنده ای در کار نبود؛ یکی از مرغ های خانه انتخاب و کشته و پرکنده و پخته می شد.
یک رسم در آن روزها این بود که خانواده ای که عزیزی را از دست داده بود خود برای شب عید غذا نمی پخت و این وظیفه نزدیکان بود که برای آنها خانواده غذا بپزند و بدهند.

پذیرایی ها: سال های قبل، شکل و نوع آجیل ها و میوه و شیرینی ها که برای پذیرایی در ایام عید استفاده می شد با حالا متفاوت بود، آجیل ها معمولا مشکل گشا بود و از گندم برشته، شاه دانه، کشمش، گردو و بادام که از محصولات خود مردم بود تشکیل می گردید، حتی گاه وسیله ای هم کنار وسائل پذیرایی برای شکستن گردو و بادام وجود داشت.
میوه ها هم از محصولات محلی و آنهایی بود که تا شب عید سالم مانده بودند، از موز که اصلاً خبری نبود، پرتقال هم به شکل فعلی نبود، نوعی پرتقال کوچک بنام دارابی وجود داشت اما در برخی خانه¬ها، سیب های موسوم به سیب بست و سیبری مربوط به باغات شخصی وجود داشت.
شیرینی فروشی به شکل فعلی جایی نبود، فقط قنادها ضمن اینکه پولک و نبات و قند تولید می کردند، بعضی شیرینی ها مثل نان کرکی، نان گلی، نوعی حلوا (بجای گز)، چای قنادی و انواع نقل تهیه و عرضه می نمودند، البته تعداد محدودی افراد که به اصفهان رفت و آمد داشتند سوهان و گز هم خریداری می¬کردند ولی اینها عمومی نبود و در همه جا وجود نداشت.

عیدی دادن و عیدی گرفتن: از رسومی که امروزه هم شایع است و بویژه برای کودکان جذابیت دارد و خاطره آن ماندنی است؛ عیدی گرفتن است که آنروزها معمولا پدربزرگ ها و بزرگ خانواده به بچه ها و نوه ها پنج ریالی یا ده ریالی و گاه بیست ریالی کاغذی یا اصطلاحا نوتی یا اسکناس می داد که صد البته باید بوسه هم به پدربزرگ می دادی.

لباس نو پوشیدن: لباس نو در آن زمان هم رایج بود، البته نه به گستردگی و تنوع امروز، اکثرا دوخت اهالی خانه و همسایه ها بود و یا از بازار خریداری می شد.

دید و بازدید: پدرها و مادرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ ها و کلا بزرگترهای فامیل و محل و افراد عزیز از دست داده در اولویت بودند، از ماشین خبری نبود و نیازی هم به آن نبود، افراد یک خانواده دسته جمعی و پیاده در محل راه افتاده و به خانه بزرگترها که همان نزدیک بود می رفتند، سر و لباس نو و حرکت دسته جمعی آنها دیدنی بود و در این میان بچه ها برای رسیدن به خانه بزرگترها عجله داشتند؛ آخر بوی عید می آمد.

خونچه دادن: جهت دختر و پسرهایی که بتازگی عقد کرده بودند اصطلاحا خونچه فرستاده می شد که آنها را در طبق های چوبی به شکل خاصی چیده و بر روی سر قرار می دادند و به خانه عروس یا داماد می بردند.

سیزده بدر: قبل از عید با خیساندن حبوبات و غلات در آب و قرار دادن آنها در ظروف مختلف، سبزه هایی تهیه و روز سیزده بدر آنها را بدور می انداختند و در آن روز هم نیازی نبود برای یافتن فضائی سبز به جاهای دوردست بروند. اطراف خانه ها و در نزدیکی آنها باغات و کشتزارهای سبز وجود داشتند.

نوشتن دیدگاه