شب چهار شنبه دریک بلونی(ظرفی سفالی استوانه ای شکل )افراد نشانه ای مثل دگمه، سنجاق، کوجی، گیر سر، بابا قوری، شانه چوبی کوچک ومهرها وسکه های مختلف برای خود ویا برای فردی خاص انداخته می شد .آنگاه روی دهانه بلونی سینی، صابون، کیسه حنا، نقل و سورمه دان گذاشته می شد. بعد ازآن دختر کوچکی کوزه را در تنور می نهاد. روز بعدافراد دور هم جمع می شدندوبلونی از تنور خارج می شد. شعری خوانده می شد وکودکی یکی از اشیاء را از بلونی که روی ان پوشیده بود درمی آورد ،شعر خوانده شده فال صاحب نشانه بود.درورنوسفادران این اشعار معمولابه زبان ولاتی بود.
برخی از اشعار:
دختر همسایه مرا پند داده / از موی سرش کنده کمربند داده
به معنی بچه دار شدن
قل هو ا... و رجاء/ نام بزرگت همه جا
ما را از این غم فرجا / نام بزرگت همه جا
نشانه نجات از گرفتاری
سرکوه بلند نی می زنم نی/شتر گم کرده ام هی می زنم هی
شتر گم کرده ام با بار کاشی/ جوان گم کرده ام شاید تو باشی
نشانه ازدواج کردن
خدا خدا چه سازم / فکرت سر زبانم
نادعلی بخوانم/ شاید که در نمانم
نشانه توکل به خدا کردن
تو برو با خدا سودا کن/ ترک دیار، زیارت مولا کن
نشانه زیارت رفتن
امیر المومنین ای شاه مردان /دل ناشاد ما را شاد گردان