شنبه, 03 آذر 1403 Saturday 23 November 2024 00:00

     مرتضی عصیانی خوزانی

 تخلص:    آیینه

 

تولد:     1331

             

نام پدر:  حسین

 


محل تولد:          سده

شرح:

مرتضی تحصیلات ابتدایی و متوسطه را تا نزدیک دیپلم در زادگاه خود گذراند و سپس خاتم سازی را پیشه خود ساخت. از دوران ابتدايي به ادبيات و به خصوص شعر نو علاقه مند شد.  درنوجوانی با شعر فروغ فرخزاد آشنا شد و همین امر سبب گردید تا به  شعر نو علاقمند گردد.  پیش از انقلاب به انجمن شیوا در تهران رفت و آمدهایی داشت، ولی سرودن شعر را بطور جدی از بعد از انقلاب آغاز نمود و به قول خودش گمشده خود را در شعر کلاسیک یافت. با آقاي خاسته آشنا شد و نزد او آموزش هایی دید. عصیانی شاعری غزل سرا محسوب می‌شود و اشعار وی در مجموعه‌های شعری مختلف به چاپ رسیده است.

 

 نمونه اشعار

عروس وهم

دیشب از بی طاقتی صبرم سر آمد باز هم

جوهر نوک قلم بر دفتر آمد باز هم

بانگ بی هنگام شعرم ، این خروس بی محل

ناگهان از لا به لای بستر آمد باز هم

تا ز جا برخواستم بهر نماز عادتی

کفر شعر از واژه ی ایمان در آمد باز هم

ناگهان مرغ خیالم رفت تا کوه حرا

چند لحظه بعد با پیغمبر آمد باز هم

بسته بودم راه را بر دزد خواب هرشبم

شبرو ماهر ز راه دیگر آمد باز هم

از عروس وهم مطلق حجله ام خالی نماند

در خیالم خاطرات دلبر آمد باز هم

بازی با لفظ دل مشغولی خوبی است نیست ؟

واژه ها آماده یک بازیگر آمد باز هم

در چه بحری می توانم ریخت این اوهام را

این حباب طبع من دریاتر آمد باز هم

یک غزل می خواستم تا کار کارستان کنم

موج از آیینه ی شعرم در آمد باز هم

مرتضی عصیانی «آیینه

.......................

خدا جدا نکند...

خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را

ز سینه ام نَبَرد شور نینوای تو را

به دردهای دل من امید درمان نیست

خدا نصیب کند تربت شفای تو را

هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد

به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را

نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین

کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را

چه لاله ها که نشاندیم در مسیر رهت

ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را

اگرچه خانه دل ها مزار توست حسین

کرامتی! که ببینیم کربلای تو را

مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا

که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را

وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست

که واژه واژه دهد شرح ماجرای تو را

نوشتن دیدگاه