پنج شنبه, 01 آذر 1403 Thursday 21 November 2024 00:00

  حسينعلي شفيعي

تخلص:             شفیع

فرزند: امراله متولد ۱۳۵۱

تولد :  سال  1351  محله فتح آباد خمینی شهر

تحصیلات: لیسانس ادبیات

دبیر ادبیات دبیرستان های خمینی شهر

شرح حال:
دانش آموز راهنمايي بود که شعر سرودن را آغاز کرد در سال 65 در نوجوانی برای هيات محل خود شعرهاي آييني سرود. از آن پس سرودن اشعار آييني را بیشتر در غالب مسمط و تركيب بند پی گرفت. وی با تعدادی از همفکران خود انجمن ادبی شاعران اهل بیت علیهم السلام شهرستان خمینی شهر (زبان قلم)  را بنا نهاده است.

آثار:
برگ سبز (مدايح و مراثي)
برگ سرخ(نوحه ها)

غمسرای دل گلچینی از اشعار مذهبی، سال 1399

..........

خودنگار حسین علی شفیعی متخلص به (شفیع)

 

از کودکی بامجالس مذهبی آشنا شدم و در مراسم تعزیه خوانی محل ایفای نقش کردم کم کم باشروع هیئت های مذهبی درمحل مداحی را از سال ۱۳۶۵ شروع کردم. هم زمان با بعضی از شعرای اصفهان از جمله مرحوم( رها) و مرحوم فریور که درهیئت شرکت می کردند آشنا شدم.

علاقه به این هنر ارزشمند باعث شد که رشته ادبیات را انتخاب کرده و در کنار تحصیل با شرکت در مجالس مذهبی به مداحی و سرودن شعر پرداختم. در سال ۱۳۸۹ مسئول کانون مداحان اداره تبلیغات اسلامی بودم و یک انجمن شعر آئینی با کمک اساتید پیشکسوت را بنا گذاشتم.

در سال های اخیر گلچینی از اشعار خود را تحت عنوان برگ سبز  ۱ و  ۲ و مجموعه ای از نوحه ها تحت عنوان برگ سرخ را تکثیر و در اختیار دوستان خاصه مداحان عزیز قرار دادم.

نمونه اشعار:

پرچم بلند خدا

این سخن حکم عالم بالاست

که پس ازمصطفی علی مولاست

نه فقط خلق یاعلی گویند

که خدانیز باعلی گوهاست

یاعلی ذکراهل توحید است

یاعلی پرچم بلند خداست

بی علی کفروباعلی ایمان

بی علی زشت وباعلی زیباست

بی علی تلخ وباعلی شیرین

بی علی زهر وبا علی حلواست

ای که دل بسته ای به پیغمبر

دل اوپیش حیدروزهراست

جان پیغمبراست جان علی

چون که یک روح رادوتن ماواست

رتبه اوست رتبه هارون

گرپیمبربه رتبه ی موساست

غرض ازافرینش احمد بود

که بشیر ولایت مولاست

هرکه یارست باعلی جمع است

هرکه دوراست ازعلی منهاست

چون علی ریسمان محکم حق

چون علی اصل عروه الوثقی ست

اوبه هرقفل بسته ایست کلید

اوبه هردرد لا علاج دواست

روزمحشرکه تشنه اند همه

ساقی حوض کوثر ان اقاست

یارب ازجرعه ای مکن محروم

هرکه راچون (شفیع) اهل ولاست

حسین علی شفیعی خمینی شهری

....

آلودگی هوا

بنده دراین هوای آلوده

می خورم بستنی وفالوده

حلق من شدزخشکسالی خشک

ریه هایم شده پراز دوده

مشکل تازه ای رسید ازراه

مشکلات قدیم کم بوده

گردوخاک ازعراق واردشد

باوجودی که مرز مسدوده

شیخ فرمود این عذاب خداست

که به قرآن خویش فرموده

این همه ناخوشی وبیماری

سرطان های معده وروده

هیچ کس چاره ای نیندیشید

تا که مردم شوند آسوده

این یکی گفت گردن حسنه

آن یکی گفت کار محموده

........

ﺑﺮﮒ ﺳﺒﺰ:

می خواهد چکار؟

آسمان درروز روشن ماه می خواهد چکار؟

کشور اسلامی ما شاه می خواهد چکار؟

خلق می گویند خرطوم بلندفیل چیست؟

بنده می گویم دُم کوتاه می خواهدچکار؟

کورمادرزاد رادیدیم عینک می زند

آدم کر گوشی همراه می خواهد چکار؟

آیه ی زیبای《 لا اکراه فی الدین 》خوانده ای

دین حق دیندار با اکراه می خواهد چکار؟

آن که عمرش راندارد باکلام الله کار

مجلس ختمش کلام الله می خواهد چکار؟

بچه هامان گوشه ی بازار مدرک می خرند

شهرما استادودانشگاه می خواهد چکار؟

آن که تولیدش فقط فرهنگ وخودفرهنگی است

پس حقوق آخرهرماه می خواهد چکار؟

دزد با قاضی اگر عقد اُخوت بسته است

کار این پرونده کارآگاه می خواهد چکار؟

باوجود دوستان باوفایی چون شما

این 《شفیع》کمترین بدخواه می خواهد چکار؟

......

 

فاطمه عصمت کبری است خدا می داند

فاطمه حجت یکتاست خدا می داند

فاطمه ام ابیهاست خدا می داند

فاطمه کوثر مولاست خدا می داند

فاطمه زهرۀ زهراست خدا می داند

*****

من نمی گویم و این گفتۀ من تنها نیست

هیچ کس را به جهان مرتبۀ زهرا نیست

غیر او هیچ کسی انسیۀ حورا نیست

آگه از منزلتش آسیه و حوا نیست

برتر از مریم عذراست خدا می داند

*****

اوست ریحانۀ پیغمبر و دلبند رسول

اوست صدیقه و منصوره و زهرای بتول

اوست حوریه که در جسم بشر کرده حلول

سورۀ قدر خداوند که قدرش مجهول

در بر مردم دنیاست خدا می داند

*****

قرة العین پیمبر که خداوند جلیل

پاسبان ساخته بر درگه او جبرائیل

یافته آیۀ تطهیر به شأنش تنزیل

آب های دو جهان ساکن و جاری و قلیل

مهر آن بانوی عظمی است خدا می داند

*****

آب ها مهریه اش بود ولی بر لب آب

آب شد بهر عزیز دل زهرا نایاب

جگر پاک حسین بن علی گشت کباب

کودکانش همه از سوز عطش گشته کباب

خون از این واقعه دلهاست خدا می داند

*****

روز محشر که حسین آید و یاران حسین

فاطمه مادر غمدیدۀ گریان حسین

من شرمنده زنم دست به دامان حسین

تا شود شامل من لطف فراوان حسین

او "شفیع" همۀ ماست خدا می داند

نوشتن دیدگاه