مورخان و سیاحان در طی قرون گذشته منطقه ماربین را به باغی بهم پیوسته که آفتاب در آن درم درم دیده میشده است، توصیف کردهاند. اما این محیط زیست کم نظیر پیوسته توسط عوامل مختلف در معرض تهدید بوده است.یکی از این عوامل دباغی در کنار مادیهای محل بوده است. چنین شرایطی سبب آلودگی آبها و محیط شده و نارضایتی اهالی را به دنبال داشته است. در اسفند سال 1305 حکومت اصفهان به اداره معارف دستور میدهد نمایندگانی به سده رفته و وضعیت دباغی را در محل بررسی و مکانی برای پوست شویی و دباغی مشخص کنند. در سال 1309 رییس صحیه به دایره حکومت اصفهان نامه می نویسد که همچنان دباغان سده به تعهده خود عمل نکرده و به شستن پوست در آبهای جاری ادامه میدهند و ناچار کار به امنیه واگذار میشود، تا آنها از فعالیت دباغان در اطراف قنات اسفریز جلوگیری کنند. ماجرای دباغی و آلودگی محیط زیست همچنان به قوت خود باقی بوده و از سال 1320 تا 1326 بارها دستور جلوگیری از شستشوی پوست حیوانات در آبهای جاری سده توسط دباغان و خارج نمودن صنف دباغ از سده از سوی مقامات استانی و شهری صادر میشود. مردم نیز همزمان به شکایت و عریضه نویسی ادامه میدادهاند از جمله در اسفند سال 1325 تعدادی از اهالی سده به مقامات استان از دباغی در مناطق مسکونی نامهای مینویسند.(بختیاری، سمیه، 1397: 112، 113). در سالهای بعد تعدادی از دباغیها به مناطقی دور از مناطق مسکونی مانند دوشاخ منتقل میشوند که راه حل اساسی نبوده و تا احداث چرم شهر در دهه های بعدی مشکل همچنان باقی بود.
اتفاق جالبی که در سالهای 1316 و 1317 میافتد این است که به دلیل شکایت مردم از یک کارخانه صابونسازی در سده درب آن بسته می شود و از عملیات ساخت کارخانه سريشم سازی در سده بدلیل مسائل بهداشتی جلوگیری می شود. مشکل محیط زیستی دیگر وجود کوره های آجرپزی و گچ در محله اسفریز بوده است که مدتها مردم محلی برای تعطیلی آنها تلاش میکردند. اسناد نشان میدهد در سال 1336 از دایر نگهداشتن کوره پزخانهها و دباغی در داخل شهر جلوگیری میشده است. این معضل محله مذکور در سالهای بعد با پیشروی مناطق مسکونی به سوی کوره پزی ها در نهایت به تعطیلی این واحدها منجر میشود.
همزمان دراین سالها مسولین بهداشتی فشارهای خود را بر ساختن غسالخانه و کشتارگاه به شهرداری سده افزایش داده و سعی میکردند کشتار گوسفندان داخل محوطه تعیین شده انجام گیرد.
در سالهای 1319 و 1320 خطر دیگری محیط زیست و کشاورزی مردم را تهدید میکند و آن خشک شدن و تخریب قنات ها بوده است. اسناد نشان میدهد مردم به این اتفاقات واکنش نشان داده از جمله اهالی دستگرد از عملکرد کدخدا و خشک شدن قنات محل و آبخوران قنات فیروز شاهی از پر کردن قنات سده توسط اهالی قهدریجان به دستور عطاءالملک دهش دست به عریضه نویسی و شکایت میبرند(شاهین،1400). تهدید بعدی حفرچاه در مزارع و شروع مرگ قنات ها بوده است که باز هم مردم در مقابل آن میایستند. جدیترین این اعتراضات در اوایل دهه 1340 توسط اهالی اندان و اسفریز و خوشاب در قابل حفر چاه در گلدشت توسط کازرونی صورت میگیرد که کار به دستگیری تعدادی از معترضین و آمدن بازرس از بازرسی کل کشور میکشد(شاهوردی، 1341) ولی در نهایت مردم راه به جایی نمیبرند. امروزه از هیچکدام از قناتهای شهر اثری نیست.
در دهه 1340 احداث کارگاه ها و کارخانه های سنگبری در گوشه و کنار شهر شروع شد و این بار محیط زیست شهر از طریق دیگری تهدید گردید. در دهه های 1350 و 1360 تغییر کاربری اراضی کشاورزی و احداث کارگاه و کارخانه های گوناگون در این اراضی در سایه بی برنامگی و غفلت مدیران و خشک سالی های مقطعی و آشنا نبودن با روش های نوین و بهینه کشاورزی، جراحات بزرگی را به بافت یکدست و سبز منطقه وارد کرد که همچنان آثار و عواقب آن گریبان گیر ساکنان است. در همین دوران افزایش جمعیت سبب شد تا بسیاری از باغات مرکز محلات به خانه تبدیل شود و کوچه باغ های سرسبز آن هم به مسیرهای عبور و مرور تبدیل گردد. در نتیجه درختان سر به فلک کشیده سده در اطراف نهرهای جاری یکی یکی قطع شدند. اسناد و مدارک نشان میدهد که قطع درختان اعتراض طرفداران محیط زیست را هممواره به دنبال داشته است. در سال ۱۳۴۵ موضوع عوارض منفی ساخت جاده حومه بخش همایونشهر اصفهان و قطع اشجار گزارش شده و در سال 1356 از قطع بیرویه درختان و ساخت بازار روز در همایونشهر شکایت شده است(مرکز اسناد اصفهان، 1356). خوشبختانه حساسیت های محیط زیستی در سالهای اخیر منجر به اقداماتی برای حفظ و احیای درختان در طرح های توسعه و عمران شهر شده است.