شنبه, 18 خرداد 1404 Saturday 7 June 2025 00:00

دانشنامه شهرستان خمینی شهر

نقل از کتاب راویان ماربین جلد اول

راوی: علی زهتاب

ولادت: 1306

نام پدر: قنبرعلی

محل سکونت: محله خوزان خیابان شریعتی

تاریخ مصاحبه: 1395

پرسشگر: لیلاپیمانی/ محمدعلی شاهین

مکان مصاحبه: منزل راوی

محور‏های گفتگو: ساخت بیمارستان سده، بلدیه سده و اولین شهردار آن، خانواده سیادت

به عنوان اولین سوال بفرمایید مرحوم پدرتان چه شغلی داشتند؟

پدرم کارخانه روده تراشی داشت در سرچهارو (دنبال جوی گاردر شرقی) در اراضی اسفریز و بیش از 50 کارگر داشت. او حجره‏‏ای‏ در اصفهان‏ دایر کرده بود و برای خرید روده و فروش محصولات با شهر‏های زیادی در ارتباط بود و حتی با تجار روسی از طریق کنسولگری روسیه معامله میکرد. هم پدرم و هم مادرم املاک زیادی داشتند.

پدر شما زمین فعلی بیمارستان‏‏‏ اشرفی را برای ساخت بیمارستان اختصاص داده است ماجرا را برایمان روایت می‏کنید؟

در اوایل قرن جاری شهر بیمارستان نداشت و تعدادی از ا‏هالی محل از جمله سیدابوالحسن عمادالشریعه که دوست نزدیک پدرم بود به وی پیشنهاد دادند برای احداث بیمارستان گام بردارد تا ‏‏اینکه 13 و نیم جریب از زمینها‏یش را در محلی که حالا بیمارستان شهید‏‏‏ اشرفی نام دارد برای‏‏این‏کار اختصاص میدهد.

بعد از آن چه اتفاقی می‏افتد؟

مردم و بزرگان انتظار داشتند هزینه احداث مریضخانه را نیز خودش بدهد اما پدرم نپذیرفت و گفت تامین‏‏ این‏ هزینه در توانم نیست.

بهرحال با پول دولتی یک نفر بنا به نام «اوسا ‏لطفعلی بنا درچه» کار ساختمان را شروع کرد. اتمام‏‏این‏ ساختمان حد ود سال 1310 با شروع به کار بلدیه1همزمان می‏شود و به دلیل نبودن ساختمان برای بلدیه تصمیم بر آن می‏شود که بلدیه را در آن دایر کنند.

ولی حالا که در‏‏این‏ مکان خبری از بلدیه نیست

حاج سید‏علی آقا میرعنایت رییس انجمن شهر آنزمان پیگیر ساخت بلدیه مستقل بود. وی ساختمان بلدیه را در زمین یکی از قبرستانهای محل فروشان بنا گذاشت که همان شهرداری ناحیه‏2 فعلی است و به‏‏ این‏ ترتیب ساختمان مریضخانه خالی و کارمندان بلدیه به ساختمان نوساز منتقل می‏شوند.

و بعد از ‏‏این‏ ماجرا لابد بیمارستان دایر می‏شود؟

خیر ماجرا ادامه می‏یابد، اتفاقاتی که گفتم حوالی سال‏های 1316 یا 17 بود. مسولین استان ساختمان را مناسب بیمارستان نمیدانند و تصمیم می‏گیرند آنرا تخریب و‏‏این‏ بار نقشه‏کش و معمار از اصفهان‏ بیاید2. در‏‏این‏ مرحله هم به پدر من فشار وارد می‏کنند که هزینه ساختمان را بدهد. گویی پدرم به خاطر درخواستی که ا‏هالی محل از او داشتند عریضه‏‏ای‏ به دربار نوشته بود . یادم می‏آید یک روز استاندار برای دیدن پدرم به خانه مان آمد چون به نمایندگی از دولت موظف شده بود بیاید و از وی دلجویی کند. بهر حال بیمارستان با پول دولت ساخته شد و دکتر حاج‏آقا در آن طبابت را شروع کرد و بعد دکتر‏های دیگر هم آوردند.

از ابتدا بیمارستان بر خیابان بود؟

نه ‏‏اینجا خیابانی نبود در همین سال‏ها که ساختمان دوم بیمارستان شروع شد کشیدن چهار خیابان شهرهم شروع شد. سمت خوزان آن شیخ صفی نام گرفت و تا میدان کاج فعلی ادامه یافت. با کشیدن خیابان بیمارستان بر خیابان قرار گرفت. خیابان سال‏ها خاکی بود. دکتر میرحامدحسین سیادت و برادرش دکتر سید‏محمد باقر هر وقت به سده می ‏آمدند پیگیر آسفالت‏‏ این‏ خیابان بودند.

شما یک دهه در سال مجلس روضه خوانی دارید‏‏ این‏ کار از کی شروع شده، از سوابق آن برایمان می‏گویید؟

از زمان پدر بزرگم حسن بیش از صد سال است که از اول اردیبهشت در‏‏این‏ خانه که روزگاری 2500 متر بود و بعدا به دلیل کشیدن خیابان شریعتی و تقسیم بین وراث کوچک شد، روضه خوانی می‏شده و هیچ وقت حتی زمان رضا شاه هم تعطیل نشد.

از وعاظ گذشته چه کسانی در ‏‏این‏ مجلس روضه خوانده‏ اند؟

خیلی ‏ها‏، حیدر‏علی صلواتی3، حاج ‏آقا جمال صهری4، حاج‏ شیخ ‏مهدی‏‏‏ اشرفی، سید‏محمدعلی مصطفوی و...

اولین شهردار سده وفایی را به خاطر دارید؟

بله او را دیده بودم به خانه ما رفت و آمد می‏کرد از وقتی شهردار شد با خانواده ساکن همین محل نزدیک بلدیه بود. منزل فردی به نام حاج‏ مهدی را اجاره کرده بود و بچه‏ ها‏یش همینجا تا ششم را خواندند. سه پسر به نام امیر‏‏حسن‏خان و جنود و غلام و یک دختر به نام پوران داشت. امیر‏‏حسن‏خان افسر شهربانی بود5.

وفایی به خانه ما می‏آمد مرد مرتبی بود، یک جعبه ‏آواز 6 داشت که گاه به منزل ما می‏آورد و آواز گوش می‏کرد. عزا داری در آن روز‏ها ممنوع شده بود ولی پدر همچنان دهه روضه را ادامه میداد و وفایی با او همکاری میکرد. او می‏گفت من خودم نوکر امام حسینم اما شاه عزاداری را ممنوع کرده اگر گزارش بدهند برایم درد سر می‏شود. بلدیه چند تا سوفور داشت که او به پدرم می‏گفت هوای آنها را داشته باشد که گزارش ندهند.آنروز‏ها برق نبود و مسیر‏ها را با چند چراغ مرکبی نفتی روشن می‏کردند یکی از‏‏این‏ چراغ‏ ها‏ در مسیر خانه ما بود.

خانواده سیادت‏ها با خانواده شما دریک محل بوده و با هم ارتباط داشته ‏اید خاطراتی از آنها برایمان می‏گویید؟

حاج ‏آقا عماد محضردار بود و خیلی شب‏ها به خانه ما می‏آمد و با پدرم همدم بود او و زنش 120 جریب زمین داشتند می‏گفت بچه ‏ها‏ باید بروند درس بخوانند و اگر لازم باشد ‏‏این‏ زمین‏ ها‏ را می‏فروشم و خرج تحصیل آنها می‏کنم همین کار راهم کرد.

آقامیر(میرحسین) زنش فرانسوی بود من دیده بودمش طلاقش داد و از عقیلی ‏ها‏ زن گرفت. مرد بزرگی بود یادم هست یکبار گفتند کسی تو اسفریز مریض است جاده خاکی بود، رفت و مریض را دید و برگشت. هر وقت هم ‏‏اینجا بود پیگیر کار‏های شهر می‏شد.

ابوالحسن یک خواهر به نام طیبه داشت که زن خاصی بود، او به تهران رفت و درس خواند و ازدواج هم نکرد.

شما خودت درس خوانده‏‏ای‏ ؟

بله تا ششم را تو مدرسه اسلامی ‏درس خواندم. یکی از معلمین ما خانم شکیبا بود که با دوچرخه از اصفهان‏ می‏آمد و یک خانم دیگر هم مدیر بود به نام خانم سرلت‏‏ این‏ ماجرا مال حدود سال 1317 است.

پی نوشت

1-تشکیل بلدیه سده23:اردیبهشت1310 بنا بر تقاضای ا‏هالی سده از طرف حکمران اصفهان‏ میرزا ابراهیم خان سرتیپ برای تشکیل بلدیه و انجمن بلدی در سده مامور شد.

2-کلنگ بیمارستان سده با حضور فرماندار اصفهان‏ که سده نیز از توابع آن بود به زمین زده شد.‏‏این‏ بیمارستان در اوایل دهه 1320 به بهره برداری رسید.

3-آيت‏ الله حاج‏ شيخ حيدرعلي صلواتي (1351-1280) مجتهد، خطیب، واعظ، نویسنده، شاعر سدهی آرامگاه تخت فولاد.

4-آیت ‏الله سید‏جمال‏لدین صهری (1347-1282) واعظ شهیر، کنشگراجتماعی و سیاسی آرامگاه آرامستان ورنوسفادران.

5-حبیب الله وفای از نوادگان رحیم خان سدهی بود که از سال 1312 تا اسفند 1320 شهردار سده بود و پس از آن به بروجن انتقال یافت.

6-جعبه‏ آواز: گرامافون، ابزاری که با استفاده از آن نوار‏های آواز پخش می‏شد.


مطلب از مجموعه کتاب‏های راویان ماربین، جلد اول،

inner