اِشکنه: نوعی غذای ساده با ماده اصلی تحم مرغ
اَنگُلی: انگشت
اورچین: پلکان، راه ارتباطی با بام
اوماج: نوعی آش
آبرامی: نوع محلی کوفته برنجی
آلوچه: گوجه فرنگی. خشک شده آن به عنوان پاگوشتی و پامرغی استفاده و از آن خورشت آلو تهیه میکنند.
بادیه: کاسه بزرگ، نوعی ظرف مسی شبیه به قابلمه که فاقد در و دستگیره بود
بارجامه: جوالی که دهن آن در پهلو بود و بر پشت خر می گذاشتند و در آن اشیا را می گذاشتند، صندوق رخت، خورجین، خرجین، گالوار هم می گفتند.
باغ ملی: پارک، بوستان
بورموت: نوعی گلابی
بولونی: کوزه سفالی دهان گشاد، خُم یا ظرف کوچک برای ترشی، پنیر و ماست
اِشکنه: نوعی غذای ساده با ماده اصلی تحم مرغ
اَنگُلی: انگشت
اورچین: پلکان، راه ارتباطی با بام
اوماج: نوعی آش
آبرامی: نوع محلی کوفته برنجی
آلوچه: گوجه فرنگی. خشک شده آن به عنوان پاگوشتی و پامرغی استفاده و از آن خورشت آلو تهیه میکنند.
بادیه: کاسه بزرگ، نوعی ظرف مسی شبیه به قابلمه که فاقد در و دستگیره بود
بارجامه: جوالی که دهن آن در پهلو بود و بر پشت خر می گذاشتند و در آن اشیا را می گذاشتند، صندوق رخت، خورجین، خرجین، گالوار هم می گفتند.
باغ ملی: پارک، بوستان
بورموت: نوعی گلابی
بولونی: کوزه سفالی دهان گشاد، خُم یا ظرف کوچک برای ترشی، پنیر و ماست
پسین: عصر، بعد از ظهر
پشته: دسته چوب که روی هم گذاشته و با طنابی میبستند.
پنداری: مثل اینکه، گمان می رود
پنیر گله داری: قبل از رایج شدن پنیرهای کارخانهای و بسته بندی شده، گلهداران با روش سنتی پنیر تولید و در آب نمک نگهداری میکردند. این پنیر به پنیر گله داری معروف بود.
پیراهنکش: پیرنکش، لباس ضخیم و کشی که زمستانها روی لباسهای دیگر میپوشیدند.
تاپو: سازهای گلی که در آن گندم و حبوبات انبار میکردند.
تاچه: نوعی کیسه که از پشم بز بافته میشد و در آن گندم و جو و... می زیختند.
تغار: ظرفی است از جنس سفال که حدو یک لیتر ونیم ظرفیت دارد.تغارچی و به گویش محلی تاره چی نوع کوچک آن است.
تکیه: مکانی است که مراسم عزاداری و تعزیهخوانی در آنها برگزار میشود.
تنبان: شلواری گشاد که معمولا از نوعی پارچه با عنوان دبیت دوخته می شد.
تنبان قری: اصطلاحی است که در بین بعضی از اقوام ایران به دامن اطلاق میشود و در اصل
دامنی است با چین های فراوان که از زیر پیراهن استفاده میشود در این منطقه به دامن های کوتاه چیندار و گاه دارای دایره های فلزی در پایین آن که هنگام عروسی استفاده می شد اطلاق می گردید
جلدی: تند، سریع
جُوال: کیسه، کیسه بزرگ ساخته شده از پارچة خشن.
کسیه حمل و نگهداری گندم
جوال کیسه ای دوطرفه که بر روی الاغ و اسب می اندازند
جوزقند: یک نوع شیرینی محلی
چاخ و چاخو: نوعی بازی محلی بین دو گروه
چاره: وسیله ای که هم اکنون هم در بقالی ها می بینیم و برای برداشتن اجناس مثل حبوبات بکار می رود.
چاشت: اول صبح ، بخش نخستِ روز. غذائی که در میانه روز خورند.
چاشه: نوعی چادر محلی از جنس کرباس
چاییدن: سرماخوردن
چرخ موتوری: دوچرخهای که با موتور کار میکرد.
چری: وسیله ای که با آن پشم گوسفندان را می چیدند.
چکیدن: از راه رسیدن
بذار بِچکی: بگذار از راه برسی.
چو: شایعه
چوب خط: چوبی که مشتری همراه خود به قصابی می برد تا نسیه خرید کند وقصاب روی آن حساب مشتری را ور می کرد(علامت می زد).
چوب سرشیر زنی: نوعی چوب که باآن مخلوط شیر ورویه آنرا درجهتی معین می چرخاندندن تاسر شیر به عمل آید
چوب لاستیکی: تیرکمان بچه ها . چوب کوچک یو شکل که به دو سر آن لاستیک می بستند.
چنبری: وسیله ای از حصیر یا چوب که از تیری در مطبخ یا ایوان آویزان بود و ظروف مواد غذایی در آن قرار میگرفت تا از دسترس دور باشد
چُونکش:کسی که با گذراندن وسیلهای به نام چون با نیروی اسب یا قاطر روی خوشههای گندم دانهها را از غلاف جدا میکند.
چیلای: نوعی سبد کوچک بافته شده از ترکههای نازک چوب. معمولا درآن تخم مرغ می گذاشتند.