چاپ

در زمانی نه چندان دور مزرعه های کشت پنبه در شهرستان فراوان بودند و از کلوزه هایش پنبه استخراج می کردند.
یکی از صنایعی که در آن زمان با پنبه و نخ پنبه سر و کار داشت "شومالی" بود.
کلوزه (قوزک) پنبه که می رسید،  پنبه آن جدا و حلاجان آنرا حلاجی می کردندن و سپس آن را خانم ها توسط چرخ نخ ریسی (چخلو) که در بیشتر خانه ها بود میریسیدند و به نخ تبدیل می کردند.
شومال کارها نخ های پنبه را به صورت رشته هایی به تیرک هایی چوبی که در منزل بر پا بود، به طول چندین متر می بستند و "شو" می مالیدند.
پوست گاو و گوسفند را پخته و وقتی آبش غلیظ می شد روی نخ های کشیده شده به تیرک ریخته و بعد با آبخوره یا آبگیر روی نخ ها می کشیدند تا "شولا" به خورد نخ برود.
به شو، شولا و یا لولا هم می گفتند. آبخوره یا آبگیر هم مثل شانه قالی بافی بود با این تفاوت که از جنس چوب بود.
دلیل این کار این بود که نخ پنبه دوام چندانی نداشت و با کوچکترین کششی پاره می شد برای همین در حین بافت به آن شو زده می شد تا محکم تر شود. بعد از شوکاری دو تا سه ساعتی طول می کشید تا نخ ها خشک بشود، خشک که می شد آن ها را گلوله می کردند و به "کارباف" می فروختند.
از این نخ ها پارچه های کاری (کتانی) بافته می شد که با آن قبا، تنبان، رختخواب و البسه دیگر می دوختند.
در بعضی از خانه ها که نخ را شو می مالیدند همانجا هم نخ ها را به وسیله دستگاه پارچه بافی توسط خانم ها به پارچه تبدیل می کردند. نام خانوادگی شومالی مربوط به این شغل است.

منبع :        گفتگوی فرصت با یدالله شومالی، متولد 1308، شومال