آتشگاه درکتب تاریخی
حمزه اصفهانی
حمزه اصفهانی(280 قمری، ۳۵۰ تا ۳۶۰) می نویسد:« طهمورث دو بنای بزرگ به نام های مهرین و سارویه ساخت. اما مهرین بعدها نام روستایی گردید که پیش از آن موسوم به کوک بود و در پایین آن قرار داشت و اما سارویه پس از هزار سال باروی شهر(جی) آن را فراگرفت و آثار هر دو بنا هم اکنون باقی است.». طهمورث زیباوند که آن را طهمورث یا تهمورس نیز نوشتهاند، از شخصیتهای اساطیری ایرانی است. وی از پادشاهان پیشدادی و در شاهنامه پسر هوشنگ است. او را سازنده بابل و قهندز در اصفهان ذکرکرده اند. شخص دیگری که در تغییر و تحولات این بنا نقش داشته اردشیر بوده است. بهمن، پسر اسفندیار، از پادشاهان کیانی بود، او پس از گشتاسب شاه ایران شد و اردشیر فرزندش بود.
حمزه درجای دیگری از کتاب خود می نویسد:« کی اردشیر وی بهمن پسر اسفندیار گشتاسب معروف به دراز دست در یک روز در اصفهان سه آتشکده ساخت: یکی به هنگام برآمدن آفتاب، دوم به هنگام ظهر که خورشید در میان آسمان است و سومی به هنگام غروب آفتاب. نخستین(شهر اردشیر) در جانب قلعه مارین که شهر نام شفق و اردشیر نام بهمن (خودوی) است، دوم به نام آتشکده(ذروان اردشیر) در قریه دارک ازروستای خوار(منظوربرخوار)، سوم آتشکده (مهراردشیر) درقریه اردستان اران».
اصفهانی ، حمزه ، تاریخ پیامبران وشاهان (سنی ملوک الارض و الانبیاء)، ترجمه دکترجعفرشعار، تهران، بنیاد فرهنگ ایران، 1373.صص31و46.
با استناد به مطالب حمزه اصفهانی بنای اولیه مهربین به دست طهمورث صورت گرفته و آتشکده را اردشیر بنا نهاده است. با پذیرش این مطلب تاریخ سکونت در اطراف کوه آتشگاه فعلی و یا همان مهربین به زمان طهمورث ازپادشاهان پیشدادی می رسد.
ابن رسته۲۹۰ (ه.ق)
ابن رسته در کتاب الاعلاق النفسیه سابقه احداث این بنا را دوره کیکاووس پادشاه کیانی ذکر کرده است وی می نویسد:« دیگر ماربین ست که از نیکویی و سر سبزی این محل همین بس که یکی از پادشاهان قدیم که بعضی گفته اند کیکاووس بوده، از آن محل عبور کرده و آنجا را پسندید و دستور داد قلعه ای بر سر کوهی که مشرف به زاینده رود است بسازند بطوری که اگر مردی بر بالای آن می رفت مشرف برتمام روستاهای آن ناحیه بود. با گذشت زمان این قلعه سوخت و بهمن پسر اسفندیار پایین تر آن قلعه بنا نهاد و در آن آتشکده ساخت و آتش آن تا این دوران باقی است».
ابی علی احمد بن عمر ابن رسته الأعلاق النفیسۀ،
مرکز القائمیۀ باصفهان للتحریات الکمبیوتریۀ صص152و .153
مسعودی
مسعودی در مروجالذهب آنرا عبادتگاه دانسته و یکی از هفت بیتالحرامی میداند که به نام ستارگان يعنى خورشيد و ماه و پنج ستاره ديگر به پا شده بود. او می گوید:«خانه معتبر ديگرى در اصفهان هست كه بالاى كوهی است و مارس نام دارد. در آنجا بتانى نيز بود كه يستاسف پادشاه، وقتى مجوسى شد آنجا را آتشكده كرد و بتها را برون ريخت اين خانه در سه فرسخى اصفهان است و تاكنون (0332 ق.) به نزد مجوسان محترم است»
کاظمی یاغش ،آتشگاه اصفهان،اصفهان، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل - شهرداری اصفهان، 1386،ص135
ابوالحسن علی ابن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج1، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1356، ص 581.)
باید توجه کرد چون در اوایل در خط عربی نقطه نمی گذاشتند کلمه «ماربین» را برخی بصورت «مارس» خوانده اند و به مرور یکی از اسامی این بنا شده که خصوصا در میان غربیان رواج بیشتری دارد.
بنابراین وی بر وجود پرستشگاه ناهید که مورخان بیشتر به آن بتخانه اطلاق میکنند صحه می گذارد و ویرانی بتخانه مارین و بنای آتشکده را به اسفندیار شاهزاده دلیر ایرانی نسبت میدهد.
ابن حقول بغدادی
محمد بن علی بن حوقل معروف به ابن حوقل جغرافیدان و جهانگرد سده چهارم هجری قمری می نویسد:«در اینجا پشته بزرگی چون کوه است که بر آن قلعه ای و آتشکده ای است و میگویند آتش آن از آتش های ازلی است مراقبین این آتش و دربانان آن زردتشتی ها می باشند که همه ثروتمند و متمولند...». وی آخرین کسی است که به صراحت خبر از روشن بودن آتش مقدس زرتشتی در آتشگاه داده است.
ابن حقول، صوره الارض، ترجمه جعفر شعار، انتشارات امیر کبیر،تهران، 1366،صص 106و109.
مافروخی
مافروخی درکتاب« محاسن اصفهان» از دژ ماربین که به آتشگاه ( بیت النار ) معروف است نام برده و میگوید چشم انداز آن ده فرسنگ در ده فرسنگ همه آب و سبزه و بوستان است و با عنوان « بردا و سلاما » یاد میکند. سپس اشاره دارد که مهریزدان که ملکی بود از ملوک طوائف در جهان منشائ او هم ناحیت النجان بود دژ را بر بالای قلعه ماربین او بنیاد نهاد.
مافروخی اصفهانی، مفضل بن سعد (1385)، محاسن اصفهان، ترجمه حسین بن محمد آوی، اصفهان، مرکز اصفهان شناسی، ص 95.
در ترجمه دیگری از محاسن در باب آتشگاه چنین آمده است: (نخست حصن ماربين كه معروف است به (آتشكده) والحق آيت :(يا ناركوني بردأ وسلامأ ) بر هر ورقي از رياحين آن نزهتگاه مسطور: ماربيني كه نسخه ارمست آفتاب اندرو درم درمست). مافروخي :ترجمه محاسن اصفهان ،به اهتمام عباس اقبال ،ص ۲۴.
در کتابهای «محاسن اصفهان» و «کامل التواریخ » آمده است : در سال 319 لشگری دیلمی از سران سپاه اسفاربن شیروویه با سپاهی بزرگ به اصفهان تاخت. سپاهیان او قلعه ماربین را گرفتند و خود او که عقب تر بود با حاکم اصفهان درگیر شد و حاکم او را کشت. شعرا در این باره شعرها سرودند و اظهار شادی کردند که: کشت و زرع و گاو و گوسفند و آتشکده محفوظ ماند. این واقعه نشان میدهد که تا آن زمان آتشکده دایر و فروزان و مهم بوده است .
کاظمی یاغش ،آتشگاه اصفهان، اصفهان، مرکز اصفهان شناسی و خانه ملل شهرداری اصفهان،1386 صص 139 و140.
حمدالله مستوفی
حمدالله، بن حمد بن نصر مستوفی قزوینی، جغرافیدان، مورخ، شاعر و نویسنده ایرانی قرن هشتم در« نزهت القلوب » در سال 740 ه.ق می نویسد:«در این ناحیت قلعه ای بوده است که طهمورث دیوبند ساخته است آنرا آتشگاه گفته اند و درو بهمن ابن اسفندیار آتش خانه ساخته بود».
حمدالله مستوفی، نزهت القلوب به کوشش دکتر سید محمد دبیر سیاقی، نشر طه، قزوین 1378،. ص 54 و 55.
جلال الدین همایی
همایی می نویسد« معاویة ابن ابی سفیان شخصی به نام عبید الله ثقفی را برای تخریب و خاموش کردن آتشکده ها به اصفهان فرستاد که در واقع برای رشوه گرفتن بود نه برای تخریب. او قسمتی از آتشکده را خراب کرد و بعد از گرفتن رشوه فراوان به سیستان رفت به جهت آتشکده آنجا. و در این سفر چهل میلیون درهم بدست آورد. اما آتشکده ماربین در این زمان خاموش نشد و تا قرنها در آن آتش فروزان بود و اطرافش گبر نشین بودند».
حمزه اصفهانی
حمزه اصفهانی در كتاب اصفهان خود آورده است كه «اين كوه را كه اكنون آتشگاه خوانند از جمله بيوت عبادات بوده است در عهد تهمورث، و آن را "مينودز" خوانده اند و بتان نهاده بودندی بسيار، چنان كه از جمله شهرهای مشرق آنجا آمدندی .. تا روزگار گشتاسف، و اسفنديار به فرمان پدر آنرا از بتان خالی كرد و آتشگاه كرد و هم بر آن بماند، تا شاه اسكندر آنرا خراب كرد، و چنان آورده اند كه طهمورث آنجا نهاده است.»
جابري انصاري، حسن، تاريخ اصفهان، به تصحيح جمشيد مظاهري، اصفهان، مشعل، 1378، ص ۵۲.
به جز مطالبی که در باب آتشکده از آثار محققین و جغرافی دانان آورده شد در تعدادی از سفرنامه های غربیان نیز اشاراتی به این بنا شده است که برخی نقل می شود:
تاورنیه (بین سالهای 1638 تا 1663م. در ایران بوده): ساختمان بالای کوه را قلعه نامیده که داریوش در زمان جنگ با اسکندر در آن بود.
دولیوس لاند (1665م.) آنرا گبر آباد حوالی اصفهان می خواند.
شاردن تاجر و جهان گرد قرن 17 میلادی اهل فرانسه، آن را برج گبرها می نامد.
کرپرتر (1821م.)، آن را عبادتگاه ساکنین اولیه اطراف زاینده رود می داند.
منبع: شاهین محمدعلی، نامها و نشانهها، اصفهان، گفتمان اندیشه 1398.