در سوم اوت سال 1914میلادی شیپور جنگ جهاني اول نواخته شد ،نیروهای اشغالگر تمامی منابع و تولیدات کشاورزی را برای گذران نیاز نظامیان خود، خریداری و احتکار کردند. قیمت گندم از خرواری ۴ تومان به ۴۰۰ تومان و جو از من ۲ تومان به ۲۰۰ تومان رسید.روسها به پایتخت رفته وسپس قصد اصفهان کردند.
آزادیخواهان در این شرایط به اصفهان آمده کمیته دفاع ملی را تشکیل دادند در مساجد سده هم تشکل های برای مقابله با روس ها شکل گرفت. در نوروز 1296نیروهای روس آزادیخواهان را شکست دادندووارد اصفهان شده و برای آن حاکم تعیین کردند .مردم سده با شنیدن خبر حمله روس ها در اطراف شهر موضع گرفتندتا روس ها به زادگاهشان وارد نشوند. سده ایها در چندین نقطه از جمله پلارت با قوای روس به نبرد پرداختند .این نبرد ها منجر به ازبین رفتن وتاراج محصولات کشاورزی روستاهای ماربین وسده شد و کمبودارزاق وگرانی وقحطی سال1297ه.ش ، همراه با شیوع بیماریها وناامنی ها حاصل شد.این شرایط دمار از روزگار مردم برآورد. خواندن گزارشی که روزنامه مفتش ایران از اوضاع واحوال آن روز اصفهان منتشر کرده وضع سده را هم مجسم می کند:
در هر گوشه که اسب و قاطر و خر نیم جانی به خیال استراحت افتاده و خواسته باشند غلطی زده، نفسی بیاسایند، فوراً فقرای شهر بدون بیم و تصورِ مؤاخذه بر سر آن حیوان زنده ریخته، با دندان و ناخن زنده زنده قطعات گوشت از بدن آن حیوان جدا ساخته، خام خام فرو میبرند.
چنان که بقال بیانصاف پوست خیک را، که شایستة غذای سگان است، بامنتهای قساوت چارکی یک قران به این بیچارگان میفروشند و سایر کسبه را چون بقال باید تصور نمود.
به گفته سالخوردگان محلی در چنین شرایطی مردم در مانده اگر مایملکی در بساط بود حتی قطعه ای از جهیزیه به محتکرین می دادندمگر لختی شکم سیر دارند:این دوبیت شعرموید این شرایطی است
کاسه وکوزه وگلاب پاش/ دادم به پنجاه خشخاش
ای سال برنگردی/ صد سال برنگردی
ضعف برمردان چنان غلبه کرده بود که مردگان راهم توان به خاک سپردن نبودودر مواردی خارج قبرستان وبه دور ازقطعه آباء واجدادی آنها را به خاک می سپردند. گرسنگی همچنین سبب شد که برخی اقوامشان را ترک وبه شهرهای ی دیگر بروند وچون آن زمان نام خانوادگی نبود به خاطرتفاوت محل زندگی دوبرادر دو نام خانوادگی برگزینند.
منابع:
“قحطی بزرگ” نوشته دکتر محمد قلی مجد
مقاله ایران و کاشان در قحطی سال ۱۲۸۸ پایگاه مجازی کاشان حامی
روزنامه مفتش ایران، سال هشتم، ش 2، 13 رجب 1336
گفتگو با سالخوردگان محلی مرحوم شاهزاده نعمتی وعزیزرستمی سال1359