به نقل ازکتاب راویان ماربین جلد اول،
راوی: اکبر آذربایجانی
تاریخ مصاحبه: 13 شهریور 1397
پرسشگر: محمدعلی شاهین
محورهای گفتگو: فعالیت ها و مبارزات عبدالخالق سدهی
یکی از شخصیت های سده که از آن به عنوان مبارز دوران مشروطیت یاد میشود ولی چندان معرفی نشده است، عبدالخاق است امیدواریم گفتگو با شما که ظاهرا با وی نسبتی دارید هم او را به ما بشناساند ، هم گوشه ای از تاریخ منطقه را.
ایشان پدر بزرگ بنده بودند و منهم تلاش میکنم اطلاعات خودم را در اختیار شما قرار دهم.
اگر بخواهیم ریشه خانوادگی عبدالخالق را بدانیم به چه خاندانی میرسیم؟
وی از خاندان الله وردی خان سردار صفویه به حساب میآید.
چی شد که از سده سر در آورده اند؟
پس از سقوط صفویه و روی کارآمدن نادر از کسانی که در حکومت صفویه مورد ظلم قرار گرفته بودند از جمله ملاعلی از خاندان الله وردی دلجویی میشود. از او خواسته میشود جایی را برای سکونت انتخاب کند، وی چون شیعه بوده و در باولگان فعلی مسجد شیعه ساز و شیعیانی ساکن بودند این محل را برای سکونت انتخاب میکند.
پس از سکونت ملاعلی دراین محل چه اتفاقی میافتد؟
حاجمحمدحسین پسر ملاعلی مسجد باولگان را که کوچک بوده توسعه داده و برای آن شبستان میسازد و مسیر بین کوشکباج و زاغ آباد با این منطقه را باز میکند. وی ده قرآن سفارش میدهد از هند میآورند و در ده مسجد سده میگذارد. بهرحال عبدالخالق در چنین خانواده و محیطی بزرگ میشود.
عبدالخالق به چه شغلی اشتغال داشته؟
وی ابتدا تنباکو که در آن زمانها کشتش در سده رواج داشته تجارت میکرده و پس از واگذاری تجارت تنباکو به شرکت خارجی به تجارت گیوه که در این منطقه زیاد تولید میشده میپردازد.
ایشان چگونه در مسیر مشروطه خواهی قرار میگیرند؟
روحیه عدالتخواهی و حساسیتهای اجتماعی دراین خانواده از قدیم وجود داشته و اتفاقاتی در سده میافتد که به خاطر همین روحیه، عبدالخالق گام به گام به سمت مشروطه میرود.
میشود توضیح بیشتری بدهید؟
ماجرای آن مفصل است که سعی میکنم مختصر روشن کنم. در سده تعدادی طرفدار بابیگری فعال میشوند و روحانیون و عده ای از مردم مقابل آنها قرار میگیرند. در نهایت با نفی بلد آنها حدود سال 1270 خورشیدی توافق میشود که عبدالخالق هم موافق آن بوده، این کار انجام میشود و آنها از سده میروند. آنها پیش شاه رفته و بابی بودن خود را انکار و نامه باز گشت به سده را میگیرند.
و آنها به سده برمیگردند؟
خبر که به ده میرسد عبدالخالق با عده ای از ورنوسفادرانی ها به سمت اصفهان میروند و از سوی دیگر هم عدهای تحت هدایت روحانیون میآیند. وقتی بابیها و کسانی که از سده رفته بودند در حوالی جعفرآباد بهم میرسند آنها نامه شاه را مبنی بر بازگشتشان به سده نشان میدهند که عده ای به آن توجه نمیکنند و در گیری شده و تعدادی از بابی ها کشته میشوند. عبدالخالق که مخالفاین کار بوده از همان جا راهش را جدا میکند.
بعد چه اتفاقی میافتد؟
سر دسته بابی ها به نام سیداسماعیل گریخته و بهر شکل شده موضوع را به شاه خبر میدهد و شاه هم دستور به توپ بستن سده را میدهد اما آقانجفی و تعدادی از روحانیون به وساطت نزد شاه میروند و دستور لغو میشود ولی تعدادی از ورنوسفادرانی هایی را که روز واقعه همراه عبدالخالق بوده اند و تقصیری نداشتند به زندان ابد با غل و زنجیر محکوم میشوند. عبدالخالق برای رهایی آنها به اصفهان میرود و وقتی نا امید میشود به قصد شکایت به شاه راهی تهران میشود و میگوید تا دستور آزادی دوستانم را نگیرم به سده برنمیگردم.
موفق میشود شاه را ببیند و دستور آزادی رامیگیرد؟
مدتی بعد میرزارضا، ناصرالدین شاه را به قتل میرساند و مظفرالدین به شاهی میرسد. پس ازاین تحولات عبدالخالق مجددا برای رهایی دوستانش تلاش میکند که نتیجه ای نمیگیرد و در نهایت از رژیم قطع امید میکند. در همین سالها با افکار مشروطه خواهی آشنا و با افرادی چون سید جمال الدین واعظ و ملک المتکلمین مرتبط و در نهایت به کمیته انقلاب مشروطیت که در سال 1283 در تهران تشکیل میشود میپیوندد. عبدالخالق در جلسات آنها سخنرانی هایی میکند که در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت نوشته مهدی ملکزاده موجود است.
به این ترتیب وی در جمع مبارزان دوره مشروطه فعال میشود؟
بله همینطور است و پس از پیروزی مشروطه به اصفهان باز گشته و دوستان خود را که در زندان اصفهان اطراف میدان شاه بودند آزاد میکند. تعدادی از آنها کور شده و تعدادی دچار معلولیت های جسمی شده بودند. او دستور آزادی را از سران مشروطیت خطاب به حکومت اصفهان و صمصام السلطنه میگیرد و با احترام و اکرام آنها را آزاد میکند.
و اتفاقات همچنان ادامه می یابد؟
خبر میرسد که مشروطه خواهان توسط محمدعلیشاه در معرض تهدید هستند. عبدالخالق بیدرنگ به تهران برای یاری مشروطه خواهان میرود و پس از عادی شدن اوضاع با فوج مشروطه خواهان سدهی که به یاری وی شتافته بودند به سده برمیگردد.
عبدالخالق تا چه زمانی زنده بوده است؟
حوالی سال 1292 شمسی وی در میهمانی یکی از تجار سدهی در اصفهان، شرکت میکند. دراین مجلس اشخاص سرشناس اصفهان از جمله حاجآقا نجفی شرکت داشتند. وی پس از بازگشت از این میهمانی در سن حدود 60 سال فوت میکند.
شما شخصا اسناد و مدارک اتفاقاتی را که ذکر کردید مشاهده نموده اید؟
بله و من برای یافتن آنها به مراکز نگهداری اسناد در اصفهان و تهران مراجعه کرده ام.