چاپ

محمدعلی شاهین

در دهه سوم و چهارم قرن 14 ماه مبارک رمضان و آداب روزه داری حال و هوای متفاوتی با حال و هوای فعلی داشت چرا که بافت جامعه هم به لحاظ مشاغل و هم امکانات شهری و وسایل و لوازم در دسترس مردمان با امروز متفاوت بود.

در آن دوران ساکنین این دیار بیشتر به کشاورزی و دامداری مشغول بودند و محلات شهر هم به شکل کنونی به هم پیوسته نبود. اوقات شرعی مهمترین دغدغه مردم در ماه مبارک رمضان بود
به دلایل متعدد از جمله در دسترس نبودن ساعت و وسایل ارتباطی چون رادیو مردم در تعیین دقیق اوقات شرعی که در ماه مبارک اهمیت ویژه ای پیدا می‏کرد با مشکل روبرو می‏شدند و در واقع متکی به اذان گوهای مساجد بودند. اذان گویان خود را موظف می‏دانستند به ویژه هنگام سحر مردم محل خود را برای خوردن سحری بیدار و قبل از پایان یافتن مهلت خوردن سحری و فرا رسیدن اذان صبح آنها را از ممنوعیت خورد و خوراک با خبر سازند و بنابراین وظیفه سنگینی را به عهده داشتند.

با خوش خوانی آرام آرام خواب از سر مومنین می‏پرید

در ایام ماه مبارک رمضان موذنان بالای گلدسته ‏ها‏ی مساجد می‏رفتند تا مردم را از فرا رسیدن سحر مطلع کنند و قبل از فرا رسیدن پایان مهلت سحری، مسلمین را به نحوی از پایان موعد سحری خوردن مطلع سازند. فرزند یکی از موذنان می‏گوید: در این ایام پدرم خواب نداشت چون بارها باید بیدار می‏شد تا از روی ستارگان فرا رسیدن سحر را متوجه شود و آنگاه به مسجد می‏رفت تا بر فراز گلدسته خوش خوانی کند و مردم را از خواب بیدار نماید. پدر من باسواد بود و به همین جهت اشعار و مطالبی از مناجات نامه خواجه عبدالله انصاری را که جنبه عرفانی داشت خوش خوانی می‏کرد. مثلا می‏خواند:

گفتی که تو را عذاب خواهم فرمود یا الله/ آن جا که تویی هستم یا رب، آن جا که تو نیستی تو را خواهم شب خیز که عاشقان به شب راز کنند / هرجا که دری بود به شب در بندند / اما در دوست را به شب باز کنند

این مناجات ها حس خوبی در شنونده ایجاد می‏کرد به نحوی که بیدار شدن از خواب برایش راحت تر بود. وی ادامه می‏دهد: پدرم پس از خوش خوانی از گلدسته پایین می‏آمد و به خانه برمی‏گشت سحری می‏خورد و دو مرتبه راهی مسجد می‏شد تا اینبار بر فراز گلدسته به مردم محل هشدار دهد که اذان سحر نزدیک است و مهلت سحری خوردن تمام. پس چند بار با صدای بلند اعلام می‏کرد: «آب است و تریاق» (تریاک) به این معنی که دیگر حق خوردن هیچ چیز حتی آب را ندارید. بعد هم اذان صبح را می‏گفت و اهالی را برای بر پایی نماز به مسجد دعوت می‏کرد. علاوه بر موذنان برخی ساکنین محل که خواب سبک تر بودند نیز داوطلبانه این وظیفه را بر عهده می‏گرفتند. آنها با مطلع شدن از وقت سحر به درب منازل افرادی که خود متقاضی بودند می‏رفت و با کوبیدن بر درب، آنها را از خواب بیدار می‏کرد. گاه نیز با خود چراغ مرکبی و یا چراغ تیریک همراه می‏برد تا بتوانند از ظلمات گذرها راحت عبور کند و جالب این که این کار را در هوای سرد زمستان‏ها‏ی آن سال‏ها‏ هم انجام می‏داد.

با ورود رادیو به شهر معدودی از ساکنین اقدام به خرید رادیو که آن روزها به اندازه تلوزیون 14 اینچ بود کردند و این پدیده تحولی در مطلع شدن دقیق تر از اوقات شرعی به وجود آورد. رادیو با سیمی‏به آنتن که روی بام بود وصل می‏شد. رادیو وقت دقیق اذاب مغرب و عشا و صبح را اعلام می‏کرد و سحر و افطار برنامه هم پخش می‏کرد و لحظه اذان را با صدای غرش توپ اعلام و سپس اذان خوش نوایی پخش می‏شد که شاید از موذن زاده اردبیلی بود. هر خانه که رادیو داشت در این اوقات با گذاشتن رادیو در فضای آزاد و بلند کردن صدای آن سعی می‏کرد فرا رسیدن افطار و سحر را به اطلاع همسایگان برساند. یکی دیگر از وسایلی که در برخی از خانه‏ها‏ وظیفه بیدار کردن افراد را برای سحر بر عهده داشت ساعت‏ها‏یی بود که باید آنها را کوک می‏کردند تا سر ساعت مقرر به صدا دربیاید.

دیدن ماه پایان ماه رمضان

یکی دیگر از برنامه‏ها‏ی پرشور ایام رمضان شور و شعف مردم محل برای دیدن ماه بود که هر کس سعی می‏کرد با رفتن بر پشت بام‏ها‏ آن را جستجو کند. از غروب آخرین روزی که احتمال پایان ماه می‏رفت مردم در مسجد محل جمع می‏شدند و افرادی از سوی روحانی محل به محلات دیگر و شهرهای اطراف از جمله اصفهان و نجف آباد می‏رفتند که از دیدن ماه مطلع شوند. این پیک‏ها‏ از وسیله نقلیه آن زمان یعنی موتور ایژ استفاده می‏کردند در صورت یافتن کوچکترین خبری از دیده شدن ماه به مسجد محل بر می‏گشتند و حالا نوبت موذن بود که بالای گلدسته مسجد برود و مردم را از رویت ماه با خبر کند.