نیاز دایمی به آب و لزوم مدیریت مصرف آن طی هزاران سال سب ایجاد یک نظام مدیریتی و اصطلاحات و واژه های خاصی در این حوزه شده است به گونهای که تمدن ایرانیان را نخست به مدیریت آب می شناسند. در کتاب نام ها و نشانه مادی ها در فصل اول قناتها و مادی های ماربین و ریشه نام آنها آمده است نیز تعدادی واژه های مرتبط معنی شده است.
برخی از این واژه ها و معنی آنها عبارتند از:
مادی: نهر، منصوب به مادها چون گفته شده آنها مبتکر این نهرها بوداند.
کهریز یا کاهریز: سازهای زیر زمینی که آب را از کوهپایهها به آبادی ها می رسانده است.
کی: قنات روباز
جوی: مسیر های آبرسانی منشعب از مادی ها که به تعدادی باغ و زمین کشاورزی آبرسانی می کند. در دو طرف این جوی ها درختانی مانند چنار و سنجد در منطقه ماربین وجود دارد که حریم باغ و زمین کشاورزی محسوب و مالکیت آن در اختیار مالک باغ و یا زمین است.
تنبوشه: لوله سفالین که جهت عبور آب از آن استفاده می کردند. دهنه تمبوشه های قرای ثلاثه یک چارک شاه دهنه مدور و بقیه دو گره شاه دهنه دارد. تنبوشه حدود 16 لیتر در ثانیه آب عبور می داده است.
لت: مَقسَم، قطعه سنگی است که با محاسبات دقیق در جلوی مادی یا جوی نصب می کرده اند و سهم آب جوی یا جوی های زیر دست آن به اندازه سهمی که در طومار مشخص شده است از روی آن سر ریز می شده است.
یک سنگ آب: برابر است با مقدار آبی که یک جریب زمین را در یک ساعت آبیاری کند.
مَقسَم: محل تقسم آب یا ابزار تقسیم آب مانند لت و تنبوشه و سنگ.
واره: دهانه جوی های کوچک باغ ها و زمین های کشاورزی.
ورهای: مانعی که مقابل واره می گذاشتند تا ورود آب به بخش مورد نظر را کنترل کنند.
داس پنگ:کاسهای مدرج و نشانهگذاری شده است که در وسط آن یک روزنه تعبیه شده و بر روی یک ظرف پر آب قرار میگیرد تا سهم آب هرکشاورز به دقت تعیین شود. این ابزار سنجش در هر مکان شکل و نامی داشته و یک مسئول داشته است.
داس پنگ: داس کلمه فارسی است به معنی ظرف بزرگ یا جام که معرب آن کاس و همان کاسه است .پنگ یا پنگان هم فارسی است و ظرف کوچکی است که معرب آن فنجان است
بلوک: منطقه، پهنهای جغرافیایی است که در آن نوعی وحدت جغرافیایی و انسانی با هم وجود داشته باشد. مانند بلوک ماربین در طومار منصوب به شیخ بهایی سهم هر بلوک از آب زاینده رود جداگانه مشخص شده است.
بیرون آب: اراضی که در هنگام تقسیم آب در آن کشاورزی نمی شده است، پس سهمی از رودخانه نداشته است ولی بعد به زمین های قابل کشت اضافه شده است و از هرز آبها و یا خرید آب از حقابه داران استفاده می کنند.
حوزه: ناحیه، مرکز، منطقه و محدوده معین.
حوضه: آبگیر رودخانه، چاله.
لِقاطات: اراضی دور دست مادی که حاصلخیزی کمی داشته است و اراضی مرتفعی که با خاکبرداری امکان آبیاری آن فراهم می شده است. محله لقاطات فروشان ریشه از این نام دارد.
لَوَرک: اراضی مسطح آبرفتی و معمولا حاصلخیز، صحراهای به این نام مثلا در گارد وجود دارد.
میان( میانی) : به اراضی گفته می شده که درحد فاصل دو مزرعه و یا دو روستا و یا دو مادی واقع باشد.
طاحونه: آسیاب. این آسیابها در مسیر عبور آبها بنا می شدند تا گندم و حبوبات آرد کنند در چند نقطه آبادی ها ماربین وجود داشتند.
مَختره: مکانی در حاشیه مسیرهای عبورآب برای شستن لباس و دسترسی به آب.
میراب: امیر آب مسئول کل رودخانه. خانوادهای که در کوشک مهرابی هستند، میرابی بوده است.،آبسالان، آبسالار، سرطاق، سرلتی، سرجویی وآبیار دیگر مناصب هستند.
سرطاق: هر شب یا روز آبیاری یک طاق نام دارد و مسئول یک طاق آب را سرطاق گویند. خود طاقها معمولا نام صحرا را برخود داشته اند. در اسناد املاک به این طاقها اشاره شده است. مانند طاق آخر زاغآباد.
سرجوی یا سرجوئی: یکی از پایین ترین ردههای مدیریتی آب زاینده بوده است وی سرپرست تقسیم آب در جویهای روستاها و مزارع. بوده است. برخی از این مناصب به نام خانوادگی تبدیل شده است مانند سَرجوئی که به غلط سِرجوئی تلفظ می شود.
آبیار: فردی که در آخرین مرحله آب را به زمین و یا باغ هدایت می کند که معمولا صاحب ملک و یا اجاره کننده آن است.
رسوم دادن: دستمزد یکروزه کارگران و خدمه ( آبیاری و کشاورزی).
مواجب: حق و حقوق سالیانه و یا یک دوره آبیاری که توسط حقابه داران پرداخت می شده است.
سرکرده: مازاد یا سر ریز آب که در رودخانه به طرف پایین دست جاری می شود.
سله انداختن: بستن دهانه نهرها با شاخه هایی که به صورت عمودی و افقی شبیه سبد قرار می دادند.
مقنی: فرد حرفهای که قناتها را تنقیه میکرده است
تنقیه قنات: لاروبی بدنه وکف قنات به منظور ورود آب از چشمه ها و برداشتن موانع عبور آب در قنات.
مکینه: اماکنی که درآن چاه حفر شده و با موتور گازوئیلی و در سالهای بعد برقی آب را از زیر زمین می کشیدند. بعدا به موتورچاه معروف شدند.