جمعه, 07 ارديبهشت 1403 Friday 26 April 2024 00:00

عید نوروز همواره با آداب و رسوم متعددی همراه بوده است به گونه ای که شاید بتوان گفت در واقع عید نوروز خود مجموعه ای از آداب و رسوم و سنن است که با فرا رسید ایام نوروز مردم به آن عمل می کنند
البته این رفتارها در شهرها و قوم ها و حتی محلات مختلف از یک شهر متفاوت است اما در بسیاری از موارد از فلسفه و روح یکسان ریشه می گیرند مثلا دید و بازدید که برجسته ترین آداب ایام نوروز است ریشه در اجتماعی بودن انسان ها و همزیستی مسالمت آمیز و با خبرشدن از حال و احوال یکدیگر دارد اما دید و بازدید در مناطق مختلف با وجودشباهت هادارای تفاوت هایی هم هست تا حدی که ویژه همان منطقه می شود و قطعا این تفاوت ها در دیگر موارد هم وجود دارد.
شهرستان خمینی شهر به دلیل قدمت زیاد و وجود محلات مختلف آداب و سننی خاص خود دارد که به دلیل پیوستن محلات به هم دیگر و امتزاج فرهنگها ومهاجرت ها یا در حال کمرنگ شدن است .


نارنج و عیدی
سالها پیش در هر محله ای شغلی بود بنام دلاکی که هم سر و سامان به سر و صورت مردمان می داد، هم در مراسم گوناگون پذیرایی ها رابه گردن میگرفت اوبه معنی وافعی رفیق گرمابه وگلستان مردمان محل خود بود ، خلاصه این جماعت برای خود برو و بیایی داشت و هر جابرنامه ای بود او هم بود مانند عروسی،بردن هدایابه خانه عروس وداماد دعوت ازمردم برای مجالس وپذیرایی از آنهاو حتی خیلی قدیمی تر ها دندان کشیدن و ختنه کردن، آنها آدم های چند منظوره بودند مثل سالن های چند منظوره امروزی.
خانم قاسمی هفتادساله میگوید: دلاک ها در ایام نوروز به خاطر این همه خدمت چشم داشت عیدی داشتند، این بود که بوی عید که می آمد یک نارنج بر می داشتند و می رفتند درب خانه های افراد پولدار ،حاجی ها، ملاکین و تجار و این یعنی این که عیدی ما را بدهید مثلا یک دو تومانی میگرفتند ومی گذاشتند پر شالشان که به کمر شان بسته بودند. حاج رمضان جعفری82 ساله ساکن دستگردوجود چنین رسمی را تایید می کندومیگوید:دلاکها نارنج عیدی میدادند تاعیدی بگیرند.


فال بولونی
رسول صرامی محقق تاریخ شهرستان ومدرس تاریخ در باره این رسم می گوید: اهالی خمینی شهر که چهارشنبه آخر سال را پیشواز سال نو می خوانند ظریف ترین و زیباترین روش ها را برای تفال بر سالی که می آید بکار می بردند ،مهمترین این مراسم فال بولونی بود که همراه با ترانه ها و شعرهای دل انگیز مردمی واز زیباترین و سرگرم کننده ترین سنت های چهارشنبه سوری بود، بدین گونه که دراین شب پس از پایان دیگرمراسم ، زنان و دختران دسته دسته در خانه ها گرد می آمدند و به فالگیری می پرداختند .
این نوع فالگیری با کوزه ای که بولونی نامید ه میشد صورت می گرفت برای اینکار زنان و دختران سدهی یک بولونی آب ندیده را بر داشته و تا نیمه آب میکردند سپس هر کس نشانه ای مانند انگشتر، سنجاق، گوشواره، انگشتانه و غیره خاص خود ویا برای فردی خاص در کوزه می انداخت آنگاه روی دهانه بلونی سینی، صابون، کیسه حنا، نقل و سورمه دان می گذاشتند بعد ازآن دختر کوچکی کوزه را در تنور می نهاد و سینی را روی آن، روز چهارشنبه سوری بعد از خوردن آش رشته همان دختر کوچک بولونی را زیر دامنش قرار می داد و یک نفر هم دیوان حافظ را در دست می گرفت ودخترک اشیا را یکی یکی بیرون می آورد و فال خوانده می شد که آن شعر فال صاحب نشانه بود.
صرامی میگوید: در ورنوسفادران وقتی دختر نشانه ها را بیرون می آورد هر کس به نوبت به زبان ولاتی یک چهاربیتی می خواند تا فال صاحبان نشانه ها همه گرفته شود وقت خواندن فال در ورنوسفادران ظهر چهارشنبه آخر سال بود.
خانم قاسمی یکی از زنان محله گاردر که این مراسم را در کوچه خود بیش از پنجاه سال پیش با دیگر زنان برگزار می کردروش انجام این رسم را اینگونه بیان می کند:
شب چهار شنبه بلونی راکه اشیایی مثل دگمه، سنجاق، کوجی، گیر سر، بابا قوری، شانه چوبی کوچک ومهرها وسکه های مختلف درآن ریخته شده بود درتنورمیگذاشتیم وروز بعد شعری خوانده می شد وکودکی یکی از اشیاء را درمیاورد ،شعر خوانده شده فال صاحب نشانه بود قاسمی برخی اشعار که هنگام فال بولونی در پنجاه سال پیش خوانده می شد رابیاد آورده وبرایمان می خواند:
نارنج و ترنج بر سرم سایه زده / عشقم بر سر دختر همسایه زده
دختر همسایه مرا پند داده / از موی سرش کنده کمربند داده
به معنی بچه دار شدن
قل هو ا... و رجاء نام بزرگت همه جا
ما را از این غم فرجا نام بزرگت همه جا
نشانه نجات از گرفتاری
سرکوه بلند نی می زنم نی شتر گم کرده ام پی می زنم پی
شتر گم کرده ام با بار کاشی جوان گم کرده ام شاید تو باشی
نشانه ازدواج کردن
خدا خدا چه سازم فکرت سر زبانم
نادعلی بخوانم شاید که در نمانم
نشانه توکل به خدا کردن
تو برو با خدا سودا کن ترک دیار، زیارت مولا کن
نشانه زیارت رفتن
امیر المومنین ای شاه مردان دل ناشاد ما را شاد گردان
آجیل شب عید
صرامی می گوید:آجیل و استفاده از آن در نوروز و قبل از آن نیز رواج داشت و برای این که دم دست بچه ها نباشد بالای طاقچه و طاقچه بالاتر از آن که رف نام داشت می گذاشتند
آجیل شامل تخمه و انجیر خشک و کشمش و مویز و بادام و نقل و فندق باسلق بود شب چهارشنبه سوری هم آجیل تهیه وخورده می شد. پیر مرد ساکن دستگرد حاج رمضان وهمسرش دراینباره می گویند: مادرهااجیل شب عیدرا داخل گنجه میگذاشتند ودرب انرا قفل کرد ه کلید انرامثل گردنبند از گردنش آویزان می کردند وهر وقت می خواستند سراغ آجیل ها بروند دور از بچه ها اینکار را می کردندحاج رمضان ادامه می دهد:انروزها نعمت به این فراوانی نبود وگاه چیزی برای خوردن نداشتیم چه برسدبه اجیل وی همان موارد ذکر شده توسط صرامی برای آجیل را تایید می کند وسنجد ونخودچی وتوت خشک را به آن می افزاید.خانم خداوردی ودباغی گذاشتن اجیل ها درگنجه ها توسط مادر بزرگ ها ی خود را به یاد می آورند ومیگویند گنجه مادر بزرگ رازی بود که دوست داشتیم ازآن سر در بیاوریم.قاسمی گندم برشته رابه اقلام ذکرشده اضافه میکند.


لباس نو
لباس نو ی نوروزی به ویژه برای کودکان جاذبه های خاص خود را داشت اما از مغازه وفروشگاه خبری نبود بیشتر لباسها درخانه ها دوخته می شدوخیلی از مواقع پارچه ها بافت محل بود.جعفری کشاورز 82 ساله از خاطرات کودکی خود درباره لباس شب عید چنین می گوید:: وقتی نزدیک عید می شد تک پارچه ای که در صندوقچه مادر داشتیم را به چیتگر می دادیم (یعنی رنگ رز) یک ماه طول می کشید تا پارچه را به ما بدهد. 10 روز قبل از عید به خیاط می دادیم و او هر روز ما را جلوی دکان خودش می دید تا مجبور می شد آن را بدوزد کلاه و قبا می دوخت و مادر روی کلاه و قبا گلیچه می دوخت و یک نمک ترکی برای چشم و نظر به آن می زد. تزئینات آن لباس کوجی گربه و کوجی سبز (یعنی دکمه سبز و دکمه گربه ای به رنگ آبی بود).همسرجعفری میگوید: زنهاتومان شله(یعنی دامن های پر چین)وشلیه (شلواری که زیر دامن می پوشیدند) وپیراهن سفید که سر دستها وروی یقه وجای دگمه ها راگلدوزی کرده بودند می پوشیدندوچاچپ بر سر می کردند.
هدایای عروس ودامادها:
یکی دیگر از رسوم این ایام هدیه بردن برای تازه نامزد کرده ها بودخانم جعفری که زن سال خورده ای است دراینباره میگوید : درمحله دستگرد برای عروس هایک جفت ساغری(کفش)سبز یا قرمزوپرده پولکی یعنی پولک دوزی شده وپارچه ای بنام جیغ جیغه وبرای دامادهاتخم مرغی که با رناس رنگ شده بود با حلوا و نان شهری هدیه می دادند.اخوان از پیر مردان ورنوسفادرانی می گوید:نوع هدایا به وضع مالی افراد بستگی داشت ولی به گستردگی امروزی نبود وچشم وهم چشمی هم درکارنبود وروی طبق وتوسط دلاکان حمل می شد.


غذای شب عید:
خانم جعفری میگوید:شب سال تحویل کوفته برنجی میخوردیم وشب بعدبرنج وکشمش یاشیر برنج، زنهای محل دور هم جمع میشدیم ومی خواندیم :این عید پلو ، اون عید پلو وبچه ها دورمان دست می زدند.خانم قاسمی میگوید: پختن نان درخانه ها ونان شیری ونانکوچی خاص کودکان وماساندن ماست که دست نخورده سر سفره شب عید برود ازواجبات شب عید درآن ایام بود


یاد گذ شتگان:
شب عید وروز بعد از آن به یاد افرادی که طی سال گذشته به رحمت خدا رفته بودند درمحله های مختلف شهر بر نامه های اجرا می شد که گاه با هم تفاوت های داشتند ،سعیدی یکی از ساکنین ورنوسفادران دراین باره میگوید:برسر مزار مرحومین سال چادر می زدند ویک نفر درآن می ماند و قرآن می خواند، خانواده داغداربرای شب عید خود غذا نمی پخت وخانه تکانی هم نمی کردو اقوام وهمسایه ها خانه تکانی آنها را انجام می دادندوغذایی پخته وشب عید برای آنها می بردند از لباس نو هم خبری نبود صبح عید هم آشنایان واهالی محل دسته دسته به خانه افراد داغدار میرفتند وقاعده دیدار کوچکتر از بزرگتر درمورد افراد داغدارلغو می شد.حاج رمضان ازمحله دستگرد رسوم گفته شده درمورد عید اولی هارا تایید میکند وادامه می دهد:دراین محل مردها برای عرض تسلیت به مسجد وزنها به خانه ها می رفتندوپذیرایی قهوه وآردنخود چی بودوگاه حلوا.


فال گوش :
خانم جعفری میگوید شب چهارشنبه سوری نیت می کردیم وبه در ب خانه همسایه ها می رفتیم ویواشکی به حرفهای آنها گوش می کردیم وبر اساس حرفهای آنها نیت خود راتفسیر میکردیم. قاسمی میگوید برای فال گوش ازکوچه های که به گذر های اصلی در محل ختم می شد استفاده می کردیم وخاص چهارشنبه سوری نبود.

آگهی ها
تبلیغات