ورنوسفادران یکی از سه محل اصلی سده است در مورد قدمت و ریشه نام آن نظرات متعددی آورده شده است:
1- ورنوسفادران را عده ای در محاورت عمومی همان بن اصفهان می دانند.بن به معنی بنیاد,اساس و اصل است و شاید اشاره به مردمی باشد که در اقلیم جدید سکنی گزیده اند. با توجه به واقع شدن این قریه در آخرین حد توسعه اصفهان در گذشته,کلمه بن اصفهان به معنی آخر اصفهان می تواند تسمیه صحیح برای این مکان باشد که به مرور زمان به ورنوسفادران تغییر یافته است.شاید نظریه هر تسفلد در خصوص مهاجرت کلنی های یهود به اصفهان(و باولگان)در اوایل قرن چهارم میلادی با توجه به شباهت ولاتی با زبان کلیمیان,قابل تامل باشد.
2- قوم ورنوس از شجاع ترین سپاهیان ملکشاه(سومین پادشاه سلجوقی ۴۶۵هجری شمسی)بودند.همچنین این قوم گارد مسلح پادشاه را تشکیل می داده اند.پس از پیروزی های ملکشاه و آرام شدن اوضاع ایران وی مجلس جشنی ترتیب داد و به علت شجاعت و شهامت آنها را بهادران که به معنی دلیران است نامید و به عنوان قدردانی از آنها زمین های گاردژ را به آنها اهدا کرد و محل اسکان آنها نیز ورنوس بهادران نامیده شد که به مرور زمان به ورنوسفادران تبدیل شده بود.البته این مطلب مستند نیست .
3- شاید نظریه هر تسفلد در خصوص مهاجرت کلنی های یهود به اصفهان(و باولگان)در اوایل قرن چهارم میلادی با توجه به شباهت ولاتی با زبان کلیمیان,قابل تامل باشد.که «بني آسوران » بوده است.
4- ورنوسفادران(قلعه بزرگان وآزادگان وارنا):
از آنجایی که واژه«س» آوایی به معنی تند رفتن است واسب در اوستا و فارسی هخامنشی اسپ و ماده آن اسنا در سانسکریت «اسو» خوانده شده و در اوستا فرشته نگهبان چارپایان«درواسپا» نامیده می شود لذا کلمه مذکور شاید به نوعی اشاره به تیره آریایی «وارنا» دارد.
«ور»به معنی قلعه، بیرون وخارج وکنار و بر وآزمایش ایزدی وباور کردن است و«نو»به معنی جدید است.این کلمه تغییر شکل کلمه پهلوی قلعه پر شکوه نو ساخته است.
نقل از کتاب نام ها و نشانه ها محمدعلی شاهین
5- ورنوسفادران یک کلمه یونانی است
در شناخت این واژه های کهن که ذهن ما با آن ها آشنایی ندارد باید آن را تقطیع کرد و به اجزای شایسته تجزیه نمود. ورنوسفادران ترکیبی به شکل زیر دارد: «ور + نوس+ ف+ آدران» جزء اول «ور» به معنای قلعه و حصار است. در فرهنگ های ما و از جمله «برهان قاطع» و به اقتفای آن فرهنگ فارسی معین آ را به این معنی نیاورده اند و معانی بسیاری که برای آن ذکر کرده اند، هیچ کدام مناسبت با محل و زیستگاه انسان ندارد. اولین جایی که به واژه ور بر می خوریم در ور جمکرد یعنی همان قلعه ای است که جمشید پادشاه داستانی ایران ساخت و مردم را از سرما و آسیب اهریمن مصون داشت در همین نام های دیه ها و روستاها به این معنی زیاد استعمال شده است و معانی آن ها به همین توضیح خوب آشکار است. از آن جمله ورگوران (نطنز)، ورکوه یعنی قلعه کوه (بروجرد)، ورق (سمیرم) معادل ورک مصغر ور، ورکبود (ایلام)، ورمغان (باختران)، ورمکان معادل ورمغان (سنقر – سنندج) و بسیاری دیگر. (1) البته به معانی دیگر هم هست که در فرهنگ ها متعرض آن ها شده اند ولی همان طور که گفته شد، هیچ کدام با نام محل سازگار نیست. جزء دوم نوس هم در ظاهر معنی ندارد، ولی ما می دانیم که در زبان فارسی حرف س به ش تبدیل می شود. از این رو آسان می توان دریافت که حرف سین در این جا مبدل از شین است و نوس صورت دیگری است از نوش که در فارسی معنی دارد و به معنی آن خواهیم رسید. اما جزء سوم حرف ف در این جا در حقیقت زاید است و برای سهولت تلفظ اضافه می شود و در اسامی دیه ها امثله بسیار دارد. اما جزء چهارم آدران خود مرکب از دو جزء است آدر + ان آدر در صورت تلفظ دیگری از آذر است. آذر به صور مختلف اذر، آتر، آتور، آتش، تش و تیش در گویش های مختلف به کار می رود و جزء آخر آن پسوند نسبت و کثرت و همچنین علامت جمع است و دو جزء روی هم رفته در اصطلاح دین زرتشتی به معنی آتشکده است. خود واژه آذر و معادلات دیگر آن آتش به معنای آتشکده هم می آید. و آذر و آذران به آتشکده های کوچک اطلاق می شده است و در این معنی در شاهنامه آمده است:
بدو گفت پایت به زین اند آر / همه کافران را به دین اندر آر
به گیتی همه بت پرستان بکش / پس آتشکده کن به آیین و هش
پراکند گرد جهان موبدان / نهاد از بر آذران گنبدان
و باز فردوسی در اشاره به زرتشت گوید:
یکی سرو آزاده را زردهشت / به پیش در آذر ایدر بکشت
از این امثله و مثال های دیگر به خوبی آشکار می شود که آذر، آذران و آذریان به معنی آتشکده است. نامواژه دشوار ما به همین صورت حل می شود: ور + نوس + ف+ آدران معادل ورنوش آذران یعنی قلعه آذرنوش
اما آتشکده نوش آذران و یا نوش اذر یکی از آتشکده های معروف و بزرگ و معتبر زرتشتی بوده است و همان آتشکده ای است که به روایت سنتی در بلخ قرار داشته و زرتشت در آن جا به دست ارجاسب تورانی کشته شده است. فردوسی می گوید:
وز آن جا به نوش اذر اندر شدند / رد و هیربد را همه سر زدند
ز خونشان به نوش آذر آذر بمرد / چنین بد کنش خوار نتوان شمرد؟
با توج به آن چه گذشت آشکار می شود که ورنوش آذران (ورنوسفادران) به معنی قلعه ای است نزدیک و یا متعلق به آتشکده نوش آذر یا نوش آذران.
همچنین باید دانست که نوش آذر در نام اشخاص و ناموران بزرگ ایرانی نیز آمده است، از جمله نام فرزند اسفندیار است که در جنگ زابل به دست زواره کشته شد و استبعاد ندارد که به جز نام فرزند اسفندیار در نام دیگر ناموران هم آمده باشد و هم از این جا می توان دریافت که تواند باشد. ورنوش آذران به جز انتساب به آتشکده آذرنوش (نوش آذران) به نام ناموری دیگر نیز منسوب بوده باشد.
منبع:
مهریار،محمد،فرهنگ جامع نامهاوآبادیهای کهن اصفهان،اصفهان:فرهنگ مردم 1383.