از جمله حوادثی که در پیشینه شهر و حافظه جمعی ساکنان مطرح است، مقاومت اهالی در هنگامه لشکرکشی محمود افغان به منطقه اصفهان میباشد. حوادث این دوران را «تادوز یودا کروسینسکی» که مدت هیجده سال در ایران زندگی کرد و خود شاهد دورۀ افول دولت عظیم صفوی و سالهای سقوط آن بود.نقل مستقیم کرده است.
وی شاهد یورش افغانها و محاصره اصفهان بود و این وقایع را با علاقه زیاد پیگیری مینمود، بنابراین گزارشهای وی یکی از دقیقترین گزارشها از این رویداد است. او نه تنها شاهد وقایع اصفهان در دوران محاصره بود، بلکه در ماههای پایانی محاصره به اردوگاه افغانها رفت و از نزدیک وقایع آنجا را نیز ثبت کرد.
کروسینسکی پس از سقوط اصفهان با افغانها وارد شهر شد و تا دومین سال حکومت اشرف در آنجا بود. وی دیدههای خود را نگارش وتحت عنوان «سفرنامه کروسینسکی»چاپ شده است. کتاب مذکور را عبدالرزاق دنبلی به فارسی ترجمه و در سال 1363 چاپ شده است. متن حوادث مرتبط با مقاومت اهالی روستاهای ماربین و اطراف آن از کتاب مذکور نقل میشود.
آمدن سپاه قزلباش به امداد
«چون خبر محاصره اصفهان به این شدت به گوش اهالی اطراف و اکناف رسید.... افاغنه را با سپاه قزلباش (که) به امداد اصفهان میآمدند دوازده دفعه جنگ افتاد.... در میانه از همه بیشتر برادر علی مردانخان میخواست آذوقه به اصفهان برساند با پنج هزار قزلباش متوجه اصفهان شدند افاغنه خبردار شده به جنگ پرداختند و علی مردانخان را منهزم کردند.... وقتی که افاغنه اموال را ضبط کرده و به مقام خود میبردند، جمعی را بر سر آذوقه گذاشته بودند که به اردوی خود برسانند و در دو فرسخی اصفهان، جایی که او را بنی اصفهان گویند، خوش آب وهوا و دهات اطراف آنجا خود را به بنی اصفهان کشیده، خلقی در آن جمع و اطراف او خندقی عمیق داشت. قزلباشیه که در آن قصبه جمع بودند، بیرون آمده، سر راه بر افاغنه گرفته آذوقه را از دست ایشان باز پس گرفتند، و از افاغنه قتل بسیار نمودند. محمود از شنیدن ابن خبر عظیم اندوهناک و خلقی کثیر از افغان برگزیده، خود متوجه بنی اصفهان شد. قزلباشیه بیرون آمدند و با افاغنه محاربه کرده شکست به محمود دادند و از افاغنه بیشمار کشته شد و جمعی اسیر کردند. محمود از این قضیه بسیار دلتنگ شد. چه اسرای افغان اکثر از خویشان محمود بودند. محمود عجالتا به اصفهان نزد شاه ایلچی پیغام داد که شاه به قزلباشیه بن اصفهان پیغام فرستاده، رقم فرستد و تاکید کند که اسرای افاغنه را نکشند وایشان را خوب نگه دارند تا افاغنه همان معامله با قزلباشیه مرعی دارند. حسب استدعای او شاه عمل نمود و میرزا رزاق نام، کس خود را با رقم به بنی اصفهان فرستاد. در حین وصول به آنجا همه اسرای افاغنه را به قتل رسانده بودند و بر احدی ابقا نکرده بودند و در میان مقتولین برادر کوچک محمود و پسر عمو و پسر خاله و چند نفر از بزرگان و معارف و سرشناس ایشان بودند. رافع به اردوی افاغنه برگشته و از کیفیت احوال آنها تقریر نمود. افاغنه را دریای انتقام به جوش آمد با یکدیگر نشسته و قرآن در میان آورده، به اتفاق یکدیگر قسم خوردند و هرچه اسیر قزلباشیه بود به قتل آوردند.».
پس از تسلط نسبی محمود بر اصفهان و سرکوب قزلباش و اطمینان از بی تحرکی شاه صفوی، وی قصد دو هسته مقاومت یعنی گز و بنی اصفان کرد. در صفحات 68 و 69 کتاب ماجرا چنین آمده است:« چون سپاه محمود زیادی گرفت اندکی از طرف اصفهان اطمینان حاصل کرده، خواست که افاغنه را مشغول کند و از طرف شاه طهماسب به سبب بی رغبیتی مردم، خاطر جمع بود. زبردست خان را با جمعی از سپاه افاغنه به تسخیر بلاد مامور نمود و او به طرف جز(گز) که قصبهای است در سه فرسخی اصفهان متوجه شد. در آنجا قزلباش بسیار جمعیت کرده، اطراف آنرا خندقی عمیق کنده بودند و به ذخیره و تدارک استحکام داده، افاغنه یورش به آنجا آورده، کاری نساختند و هم قصبه بنی اصفان که در آنجا نیز قزلباشیه جمع بودند، افاغنه محاصره کردند و جنگهای عظیم نمودند، ظفر نیافتند. عاقبت از آتشپرستان آورده زیر حصار را نقب زدند و رخنه پیدا کرده، یورش بردند. در حین ظفر رعایا و قزلباشییه امان طلبیدند. زبردست خان ایشان را امان داده، و هر چه در قصبه بود، آذوقه و غیره ضبط و به اصفهان فرستادند. محمود را امان او خوش نیامد. گفت بعد از این تهمتی زنید و قزلباشیه را قتل کنید. قزلباش از این حال خبر شده، افاغنه هر ناشایسته حرکتی میکردند متحمل بودند. و در این اثنا لطفعلی خان از اصفهان فرار و به بنی اصفهان داخل شد. او را گرفته، بند کردند و به محمود سپردند و به این جهت آتش غضب افاغنه سکون و خمود یافت.».
نتیجه:
در جریان حمله محمود افغان به اصفهان چند کانون مقاومت در برابر اشغالگران تشکیل شد که کانون بن اصفهان(ورنوسفادران) در بین آنها از اهمیت ویژهای برخوردار بود. مبارزین این مرکز را اهالی و مردم روستاهای دیگر ماربین و تعدادی از قوای تسلیم نشده صفوی تشکیل میدادند. آنها مدتها در مقابل محمود پایداری کرده و حماسهها آفریدند به شکلی که تسلیم این مبارزان دغدغه بزرگ سرکرده متجاوزان بود.
گزارش گیلانتز در مورد مقاومت در برابر افاعنه
افعانان نتوانستند دهکده های خیزون( خوزان) و بن اصفهان را تصرف کنند چون ساکنان این دو دهکده سخت با آنان به مخالفت بر خاستند با اینهمه چون دریافتند که دیگر راهی برای نجات وآزادی نیست خود نزد افغانان رفتند و به حکومت ایشان گردن نهادند.
گیلانتز، پطرس دی سرکیس، سقوط اصفهان: گزارش های گیلانتز درباره حمله افغانان و سقوط اصفهان، چاپ دوم، ترجمه محمد مهریار، اصفهان: انتشارات گلها، 1371. ص.101.