ردیف | نام | وجه تسمیه |
1 |
اندان |
يكي از طوايف اوليه آريايي كه در حدود قرن هشتم قبل از ميلاد پس از شكست از سارگن در نواحي مختلف فلات ايران پراكنده شدند «اندو»ها بودند. عادت آریاییان بود که نام جمع آنها را به محل اطلاق می کردند. پس اندوان می شود محل سکونت و اقامت طوایف یا طایفه «اند» و یا «اندو»... ...تا آنجا که نویسنده تحقیق کرده قریب 60ناحیه و دیه در اطراف ایران با کلمه «اند» آغاز می شود و در میان اینها نام «اندوان» و «اندلان» را در اصفهان دیدیم. (فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان نوشته محمد مهریار/ صفحه 160) - «اندا»(Andā) براساس زبان گرگويه به معناي جايگاه تقسيم كردن آب قنات است. پس اندآن يعني جايگاه بخش كردن آب كاريز. |
2 |
باولگان |
اصل اين كلمه «باورگان» بوده چون حرف«ل» و «ر» در زبان پهلوي يك علامت دارد. جزء اول« باو» از دو جزء «ب+آو» تركيب شده و جزء اول«ب» تخفيف يافتة كلمه «به» معادل صورت قديمي«وه» است، يعني خوب و عالي و جزء دوم آن «آو» معادل آپ به معناي آب است. واژه ورگان از دو جزء ور+كان تشكيل شده كه جزء اول به معني قلعه و حصار و جزء دوم خود، مركب از «گ» و «ان» است. جزء اول آن «گ» حرف هموند است و جزء آخر آن پسوند كثرت و نسبت است و روي هم رفته به معني «قلعة داراي آب خوب و خوش» مي باشد. |
3 | جوی آباد |
نام قبلی آن گیوآباد بوده و بعدها به جَو آباد ودر نهایت به جوی آباد تبدیل شده است . (گیو نام یکی از پهلوانان شاهنامه می باشد) |
4 |
دستگرد |
دستگرد که بعدها به صورت دستجرد و دستگرده تصحیف و تغییر شکل یافته است در سرتاسر ایران شیاع (شیوع) کلی دارد...تا آنجا که اجمالا تحقیق کرده ام قرب (نزدیک)100 محل به این اسم در اطراف ایران نامبردار می باشد. (فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان/ محمدمهریارصفحات 385 و 386) |
5 | گارسله |
گارسله از دو جزء گار + سله تركيب شدهاست که همان واژهاي است كه در عناوين گاري، گار لادان و غيره بكار ميرود و به معني پايين و زمين گود است و سله طبقه نازكي از لاي كه پس از بارندگي يا آب دادن اراضي رسي روي زمين ميبندد و سفت ميشود . وضع خاص محله ورنوسفادران از نظر گودي و ارتفاع در تسميه محله گارسله دخالت پيدا كرده است. |
6 | لادره | اين واژه از دو جزء لا + دره تشكيل شده است. منظور از «لا» در اينجا صحرايي است داخل محلات و چون در صحرا چنين حالتي چه از سيل و يا عبور نهر و جوي و غيره پديد آيد آن ديه يا محله را با «لا» مشخص مي كنند و منظور از دره؛ فاصله و يا راه كشيده ميان دو محله (ميان جوي و محله نو) مي باشد. |
7 | خوزان |
«خوزان» یکی از سه محله خمینی شهر است و دو محله دیگر «فروشان» و «ورنوسفادران» نام دارد. (فرهنگ جامع نام ها و آبادی های کهن اصفهان/ محمدمهریار صفحه 357 |
8 | کرتمان |
واژه کرتمان از دو جزء (کرت) یا کرته اوستایی و( مان )تشکیل شده است. هر زمین کشاورزی به بخش های برای آبیاری ودسترسی راحترتقسیم می شود که کرت نامیده می شود . جزء دوم (مان )به معنای خانه است و کرتمان روی هم خانه و جایگاه زراعت معنی میدهد. متاسفانه بعضی به جای نام صحیح کرتمان کلمه غلط قرطمان را به کار می برند. |
9 | ورنوسفادران |
چند نظر موجود است: -1 يكي از دهات اصفهان « بنسوان» معروف است كه به لهجه ي ولايتي آشنا هستند كه به بني آسوران معروف بوده اند. 2- قوم ورنوس از شجاع ترين سپاهيان ملكشاه سلجوقي بودند. پس از پيروزي هاي ملكشاه و آرام شدن اوضاع ايران، وي به عنوان قدرداني از آن ها زمين هاي گاردر را به آن ها اهداء كرد. -3با توجه به اين كه اين قريه در آخرين حد غربي توسعه اصفهان قرار گرفته بن اصفهان يا آخر اصفهان نام گذاري شده كه به مروز زمان به ورنوسفادران تغيير يافته است. -4 استاد مهريار معتقد است با توجه به اين كه در زبان فارسي حرف س به ش تبديل مي شود اين كلمه در اصل ورنوش آذران يا آتشكده ي آذرنوش است |
10 | هرستان |
چند نظر وجود دارد -1چون اَ در پهلوي با "ه" يك علامت دارد بنابراين "هر" تغيير يافته ي "اُر" به معناي آب است و "ه" پيش از حرف اعراب "او" نيز حذف ميشود و هرستان مجموعاً به معني مكان و جايگاه آب است. -2با توجه به نوشتههاي مسعودي در خصوص وجود معبدي براي مهر بر فراز كوه آتشگاه، وجه تسميه اين ناحيه بي ارتباط با آيين مهرپرستي نيست. لذا كلمه هرستان به نوعي با آيين مهرپرستي ( هور= خورشيد) در ارتباط است. -3 هَر به معني كوه و پاس داشتن است و هرستان به معني مكان روئيدن كوه( آتشگاه) |
11 | فروشان |
درخصوص وجه تسمیه این محل چند نظر (شفاهی، مفهومی، نوشتاری) وجود دارد که نظر آخر متعلق به نگارنده است. -1 در قدیم یکی از طوایف کوچرو از لرستان در حوالی درب بالا دو مرده سکنی میگزینند و به کشاورزی روی میآورند و چون آب خوزانیها را تصرف کردند، اهالی خوزان از آنها علت را جویا میشوند و آنها در جواب میگویند: ما «پریشان» اوضاع هستیم، این زمینها را تسخیر کردیم. این غائله با وساطت اهالی بُن خاتمه مییابد. -2پریوش اسم زنی بوده که در زمان قدیم بنای قریه نموده و به نام خود منسوب نموده است. شاید پریوش همچون چالوس دلبستگان زیادی داشته است. -3پس از آباد شدن دیه خوزان، مردم یونانی دیمیر از اعطای زمین رایگان به مردم خوزان خبردار شده و از پیروزشاه درخواست زمین و آب قنات بیشتر میکنند. پیروزشاه نیز زمین و یک چهارم از آب قنات پیروزشاهی را به آنها واگذار میکند. نظر به اینکه افراد قوم دیمیر مردمانی زیبارو بودند، به دستور پیروزشاه این قوم را «پریوش» و محله آنها را «پریوشان» نامگذاری میکنند که بهمرور زمان به «پروشان» و سپس «فروشان» تبدیل میشود. -4 اطلاق کلمه «فروشان» در اواخر حکومت زندیه به این منطقه بهدلیل رواج کسب و کار اطلاق شده است و شاید در ابتدا همچون ده بار فروشه، بهعنوان قلعه فروشان شناخته می شده است. -5استاد مهریار معتقد است کلمه «فروشان» همان «فروزان» است چون حرف «ش» با حرف «ز» به هم قابل تبدیل است بنابراین جزء اول نامواژه «فروشان»، «فروز» معادل فروغ به معنای روشنایی است و «ان» جزء آخر پسوند فاعلی و اتصاف است. بنابراین دو جزء روی هم فروزنده و درخشان است. برخی از اهالی فروشان را بهمرور زمان به «پریشان» تبدیل کرده اند. |
12 | آدریان |
به نظر محققین نام محله آدریان با کوه آتشگاه مرتبط است الف) آدُران: آدریان (آذران) همان آتشگاه یا آتشکدهاست. به روزگار ایران باستان این کلمه تشکیل یافته از دو بخش <آدر> و <ان> است. بخش نخست به معنای آذر یعنی آتش است.و <ان> به معنی فراوان است. بنابراین ترکیب آذر+ان جایی را تداعی میکند که آدر= آذر= آتش در آن بسیار است . ب) ظرفی که آتش را در آن نگهداری میکردند: آدوران، آتشدان و آتشگاه نامیده می شده است. ج) اشخاصی که به خدمت آتش و نگهداری از آن بر میآمدند «آتخش بندگ» یا «آدوران بندگ» خوانده می شدند. آدریان یک نام پسرانه ایرانی وبه گفته برخی بین المللی است که ریشه یونانی دارد. نام این روستا در عرف عامه و تداولی محل اغلب «آدیون» و همواره «آدریون» تلفظ ميشود، چون در لهجه اصفهانی «الف» ماقبل آخر به «واو» اماله ميیابد. |
13 | وازیچه | در تقطیع کلمه وازیچه به اجزای وا+زی+چه میرسیم. جزء اول مقلوب واژه ی او به معنی آب است اما جزء دوم از ریشه زیستن میباشد و جزء آخر علامت تصغیر است یعنی زیستگاه منسوب به آب. ويجه به معنی سرزمین مشرف بر آب روان میباشد. از طرف دیگر کلمه وز معنی مرغ شکاری نیز میدهد، زاو را هم به معنی شکاف و گود بودن دانسته اند. وازیچه به معنی مکانی آب خیز و دشتی که بر روی سفرۀ بزرگ آب قراردارد می باشد. کلمات آبه، آوج، اوه، زره، زوآب، زاب و....همه به معنی آب و سرزمین آب گیر است. |
14 | اسفریز |
چند نظر در مورد ریشه نام اسفریز وجود دارد 1-عده ای کلمه اسفریز را از اسپرس و اسپرز و اسپریز به معنی میدان ورزشگاه و محل پرورش اسب می دانند که در نزد آریایی ها ارزش ویژه ای داشته است. 2-عده ای دیگر آن را به معنی رزمگاه دانسته اند، آنچه بیشتر محتمل است از این مکان به منظور پرورش اسب، ورزش هایی چون اسب سواری، چوگان بازی و کشتی استفاده می شده است و جشن هایی در این دشت به مناسبت های مختلف برگزار می شده است. |